پیشنهادی برای تولید ترانه استاندارد | هم‌میهن


«راه و رسم ترانه؛ راهنمای کاربردی ترانه‌سرایی»، به قلم آرش افشار، کتابی‌ است که نشر نگاه چاپ اول آن را در اردیبهشت‌ماه 1401 و در 180صفحه راهی نمایشگاه کتاب کرد. افشار اگرچه خود خوانندگی هم می‌کند اما در میان اهالی ترانه، بیشتر به‌عنوان ترانه‌سرا و آهنگساز شناخته می‌شود و پیش‌ازاین همکاری‌های نسبتاً موفقی با رضا یزدانی، سیاوش رحمانی، علیرضا تهرانی و... به‌عنوان آهنگساز و ترانه‌سرا داشته است.

راه و رسم ترانه؛ راهنمای کاربردی ترانه‌سرایی»، به قلم آرش افشار

در این کتاب اما افشار با تکیه بر تجربه‌های سال‌ها خواندن، ترانه‌سرایی و ترانه‌سازی، همچنین به پشتوانه‌ تسلط قابل اعتنایش بر آثار درخشان موسیقی پاپ فارسی و آشنایی مفصلش با موسیقی غربی، با نیم‌نگاهی به سازوکار منابع و دوره‌های معتبرِ آموزش ترانه‌سرایی به زبانِ انگلیسی کتابی موثر، کاربردی و مملو از مثال‌های گوناگون و گویا در اختیار مخاطبانش قرار داده است.

سال‌های میانی دهه 90 بود که افشار با همراهی چندنفر از دوستان متخصص‌اش اقدام به برگزاری کارگاه‌هایی چندروزه با عنوان «کارگاه آزاد ترانه» در شهرهای مختلف کشور ازجمله تهران، یزد، اهواز، اصفهان و… کرد؛ کارگاه‌هایی که برخلاف کارگاه‌های آموزش ترانه‌سرایی آن سال‌ها، تمرکز اصلی خود را در ابتدا بر «تعریف چیستیِ ترانه»، «بیان تفاوت آن با شعر» و «بررسی ساختمان‌های رایج ترانه‌سرایی و ترانه‌سازی» قرار داده بود و به تعبیری می‌توان «راه و رسم ترانه» را ادامه‌ منطقی و به تکامل رسیده‌ مباحث آموزشی آن‌ کارگاه‌ها به‌شمار آورد. گفتنی‌است به گمانم اطلاق همین عنوان «ترانه‌سازی» به فرآیند ارائه/ خلق توأمان ترانه و ملودی هم، برای نخستین‌بار در همین کارگاه‌ها به کار رفت و میان اهالی ترانه، همه‌گیر شد. مؤلف در پیشگفتار کتاب به‌درستی به این نکته اشاره می‌کند که: «ترانه هم مانند گونه‌های غیر مستقل دیگر (همچون نمایش‌نامه و فیلم‌نامه در ـ قالب نثر ـ که درواقع پیشنهادی برای اجرا هستند) ساختار خود را از گونه‌ اصلی می‌‎گیرد، یعنی همان‌طور که قواعد سینما ساختارِ فیلم‌نامه را مشخص می‌کند، قواعد ترانه نیز، تحتِ‌تاثیر ساختار موسیقی قرار دارد.»

در وهله‌ نخست، پذیرفتن و درونی‌شدنِ همین مفهومِ «گونه‌ غیرمستقل» بودنِ ترانه و تعهد دائمی مؤلف به همین نکته‌ کلیدی است که نجات‌بخشِ روحِ کتاب است و مهم‌ترین وجه تمایز آن با سایر تالیفاتِ مشابهِ پیش از خود می‌شود. این مهم مبنای همان رویکردی است که منجر به دستیابی به فرآیندی چندمرحله‌ای، روشن، پویا و کارآمد برای نوشتن ترانه می‌شود. این فرآیند البته ممکن است همواره و لزوماً خروجیِ «درخشان و درجه یک» به‌همراه نداشته باشد اما به‌عنوان «پیشنهادی برای چگونه آغاز کردن، ادامه‌دادن، به پایان رساندن و رسیدن به نسخه‌ اصلی ترانه» مانند «چک‌لیستی» عمل می‌کند که ازطریق آن می‌شود «مسیری مطمئن» را برای تولید «کلامی‌ استاندارد» طی کرد.

«راه و رسم ترانه» ابداً کتاب آموزش وزن، قافیه و بلاغت نیست! ابداً از جایگاه یک معلم/ استاد ادبیات با مخاطب سخن نمی‌گوید و بنا نیست ذهن خواننده را زیر رگبار اطلاعات گاه مفید و اغلب غیر مفیدِ «معانی، بیان و بدیع» بگیرد. اگر چه ذیل عنوان «ابزارهای بیان» سخن از قاعده‌کاهی‌های هشتگانه به میان می‌آورد و ذیل زیر دسته‌ قاعده‌کاهیِ معنایی به سراغ آرایه‌های متنوع ادبی هم می‌رود، اگرچه درباره‌ ابزارهای نظم سخن می‌گوید و اشارات مختصری به وزن عروضی هم می‌‌کند اما در هیچ‌کدام از اینها گرفتار افراط نمی‌شود، راه و هدف اصلی را گم نمی‌کند، هرگز دغدغه‌ی اصلی خود را بازتولیدِ آنچه پیش‌ازاین در سایر کتاب‌های دانشگاهی و غیردانشگاهی، در این زمینه، منتشر شده است، قرار نمی‌دهد و اگرچه از منابع و مراجع معتبر و دهان پُرکنی بهره گرفته است، نمی‌خواهد نسخه‌ عامیانه یا ساده‌ شده‌ آن‌ها باشد.

«راه و رسم ترانه» دریچه‌ تازه‌ای است به سازوکار آموزش ترانه‌سرایی با استانداردهای جهانی و جز «راهنمای کاربردیِ ترانه‌سرایی» نه چیز دیگری است، نه ادعای چیز دیگری بودن دارد! ازاین‌روست که به نظر می‌رسد کارورزانِ نوپای ترانه می‌توانند با مطالعه‌ دقیق این کتاب در مدت زمان کمی از تجربیات چندین‌ساله‌ مؤلف در زمینه‌ ترانه‌سازی و آموزش، بهره‌مند شوند و حتی ترانه‌سرایانِ حرفه‌ای و مدرسان کارگاه‌های ترانه‌سرایی نیز می‌توانند با به کار بستن پیشنهادهای مطرح‌شده در آن، به افق‌های تازه یا دست‌کم متفاوتی ‌دست یابند. آهنگسازان و خوانندگانی نیز که مایلند خودشان کلام ترانه‌های‌شان را بنویسند، از مخاطبان بالقوه‌ این کتاب به‌شمار می‌آیند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...