در مرز بودن و نبودن | ایران


به‌تازگی نشر برج، کتاب «مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا» نوشته‌ سما بابایی را با موضوع «زنان و جنگ» منتشر کرده است. درباره جنگ تحمیلی هشت ساله، کم کتاب منتشر نشده است در این سال‌ها. از نویسندگانی که نام‌شان با این موضوع گره خورده تا نویسندگان نام‌‌آشنایی که اثری درباره‌ این رویداد مهم تاریخ معاصر نوشته‌اند و از قضا که جزو بهترین آثارشان نیز شده است و نمونه‌ متعالی‌اش «زمین سوخته» احمد محمود است.

خلاصه رمان مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا» به قلم سما بابایی

اما جز تجربه‌های گاه‌وبی‌گاه تعدادی دغدغه‌مند این عرصه، دراین سال‌ها، گاهی سیاست‌گذاری‌ها و نگاه‌های سفارشی بر ادبیات «جنگ» ما سایه انداخته که این تجربه‌‌ تاریخی و جمعی، به عرصه‌ای محدود و یک‌جانبه تبدیل و سبب شده تا ذهن بخشی از مخاطبان، عنوان «ادبیات جنگ» را مترادف با آثاری سفارشی بدانند که نویسنده‌اش، سفارشی از جایی گرفته و اثری کم‌مایه یا متوسط‌المایه ارائه داده است. درست به‌همین خاطر است که آن دسته از آثار صادقانه‌ای که در این زمینه خلق شده‌اند، ممکن است زیر سایه بی‌اعتمادی عمومی قرار بگیرند و با دیده تردید خوانده شوند. وضعیت البته در سینمای ایران بهتر است و آثار ماندگاری درباره‌ جنگ ساخته شده است که می‌توان آنان را جزو برترین آثار سینمایی دهه‌های اخیر دانست.

این در حالی است که در تجربه جهانی، «جنگ» به عنوان یکی از عمیق‌ترین رویدادهای انسانی، همواره الهام‌بخش ادبیات و هنر بوده است و دهه‌ها پس از پایان جنگ جهانی دوم، هنوز رمان‌ها، خاطرات و فیلم‌های تازه‌ای از آن واقعه منتشر می‌شود و همواره نسل‌های تازه نیز با نگاهی نو به آن رجوع می‌کند. جز آن، به تهاجم آمریکا به عراق و افغانستان نیز می‌شود نگاهی انداخت که با وجود حساسیت‌های سیاسی، منبع خلق آثار متعدد و جدی در حوزه‌ سینما، رمان، مستند و حتی موسیقی شده‌اند. این آثار به ابعاد سیاسی و انسانی آن دوران پرداخته‌اند، بی‌آنکه صرفاً در خدمت یک نگاه رسمی یا تبلیغاتی باشند. تفاوت اساسی در اینجاست: ادبیات و هنر جنگ در جهان اغلب به مثابه فرصتی برای بازاندیشی و فهم عمیق‌تر تجربه‌ انسانی به کار گرفته شده، اما در ایران بیش از آنکه به تجربه فردی، زخم‌های روانی، تناقض‌ها و تراژدی‌های جنگ پرداخته شود، روایت‌های رسمی و یک‌سویه غالب بوده‌اند. نتیجه این است که به جای شکل‌گیری میراثی چندلایه و قابل اعتنا، مخاطبان امروز به این متون با بی‌اعتمادی نگاه می‌کنند و بسیاری از صداهای اصیل در میان هیاهوی سفارش‌ها گم شده‌اند. در چنین وضعیتی است که «نوشتن از جنگ» به‌خصوص توسط نویسندگان جوان، آنانی که مستقل و خودآگاه دست به این کار می‌زنند، جسارتی می‌خواهد که صرف‌نظر از قدرت و ضعف اثر، باید آن را ارج نهاد.

«عاشقیت» سال‌های جنگ
نویسنده در «مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا»، راوی زندگی دو زن است که زندگی‌شان یک دهه پس از جنگ، همچنان تحت‌تأثیر آن است. کتاب، قصه‌هایی خاموش از عشق‌های ناکام است؛ عشق‌هایی که در هیاهوی اسلحه‌ها و غرش هواپیماهای شکاری به خاموشی گراییدند. داستان آفاق و ثریایی را می‌گوید که «عشق»شان، ناگهان در تیررس تقدیری قرار گرفت که نامش «جنگ» بود. این دو زن، هر دو در سرنوشتی مشترک گرفتار آمده‌اند: تنهایی و سوگی بی‌پایان و رازی نهفته بر دل. آنان خود از جنگ رسته‌اند؛ اما تقاص زنده‌ماندن‌شان معلق‌ماندن در مرز میان بودن و نبودن تا پایان عمر است. زیستن با «فاجعه» در تنهایی‌ها، چشم‌انتظاری‌ها و خواب‌های آشفته‌.

عشق در جنگ، سرنوشتی غریب دارد؛ یا در همان آغاز، خاموش می‌شود یا سال‌ها در تبعید دل ادامه می‌یابد، بی‌هیچ امیدی. بسیاری از زنان ایرانی، زندگی‌شان با همین انتظار گذشته است، انتظار مردی که یک روز در جایی جا ماند و هرگز بازنگشت. جنگ که می‌شود، مثل همین روزهای تلخی که در آن دوازده روز گذراندیم یا در آن دو هزار و 89 روز دهه‌ شصت، سهمِ بسیار دل‌ها «ناتمامی» می‌شود. «سهراب» در صبحی غبارآلود، از خانه رفته و سوار بر پرنده آهنین خویش در آسمان ناپدید شده، بی‌آنکه «ثریا» فرصت کند بار دیگر به چشم‌های معشوق‌اش خیره شود و با آنان وداع کند. «احمد» یک ظهر تفتان، به ضرب 6 گلوله از پای درآمده و زندگی «آفاق» را هم با خود برده است زیر گوری که حتی نشانی بر آن نیست. حال سال‌ها گذشته و این دو زن، هر شب و هر روز، در هر ساعتی که می‌گذرانند، خطابه‌ عاشقانه‌ای را چون وردی موهوم زیر لب می‌خوانند، بی‌آنکه حتی جسارت بیانش را داشته باشند که راز نهفته در سینه‌شان، هیچ مجال بازگو کردنش را نمی‌دهد و ثمره‌ آن تنها غمی است که بر چشمان سیاه این زنان نشسته.

مردها رفته‌اند و خنده‌های این دو زن برای همیشه نیمه‌کاره مانده. آن عشق نیز بدل شده به یادگاری‌ ابدی از ناتمامی. دو زن، زخمی بر جان دارند که در هیأت عشقِ ناتمام رخ نموده که ناتمامی، دردناک‌تر از مرگ است. مرگ پایانی دارد، اما ناتمامی، همچون زخمی همواره تازه، تا واپسین دم زندگی ادامه می‌یابد. از همین روست که یکی از این دو زن، میان قاب‌های عکس و کمد پر از لباس‌های بی‌صاحب، روزگار می‌گذراند و آن دیگری حتی شئیی ندارد که با آن درد دل وا دهد. برای این زنان، جنگ هرگز به پایان نرسیده است که هر لحظه‌ زندگی‌شان، بازآفرینی همان جدایی اولین است.

آفاق و ثریا، میراث‌دار جنگند؛ گیریم که خانه‌ سوخته‌شان، روزی بنا شد (که نشد هیچ‌وقت) با دل سوخته‌شان چه کنند؟ با آن لحظه‌‌های جوانی که هر ثانیه‌اش به اندوه گذشت؟ این است راز ماندگار جنگ، دل‌های شکسته و جان‌های سوگوار و روایت‌های ناتمام؟ همین سوزناک‌تر و رساتر از هر سرود حماسی نیست؟

با همه‌ اینها کتاب سما بابایی را نمی‌توان صرفاً در چهارچوب ادبیات جنگ محدود کرد. هرچند جنگ ایران و عراق به‌عنوان پس‌زمینه‌ تاریخی در آن حضور پررنگ دارد، اما نویسنده فراتر از روایت نبرد و میدان، به زندگی انسان‌هایی نیز پرداخته که در دهه شصت، در میانه فضای ملتهب و خوفناک آن روزگار، انتخاب‌هایی کردند و بهای سنگینی پرداختند. این همان نکته‌ای است که اثر را از بسیاری از آثار مشابه متمایز می‌کند: پرداختن به سرنوشت انسان‌هایی که در متن جامعه، گرفتار سازوکارهای بی‌رحم تاریخ شدند. داستان، سرگذشت جوانی هم هست که بی‌خبر و ناآگاه، پای در مسیری می‌گذارد که فرجامش سال‌ها زندان است. در آن فضای رعب‌آور سیاسی، او درگیر جریانی می‌شود که بهایش محرومیت از آزادی و تحمل رنج‌های طاقت‌فرساست. کتاب از این منظر، بازتابی است از دورانی که هر انتخاب کوچک می‌توانست به قیمت زندگی و جوانی تمام شود. نویسنده تقابل تلخ دیگری را نیز به تصویر می‌کشد: از یک‌سو مردانی که در اردوگاه‌های اسارت عراق، سال‌ها در انتظار آزادی می‌مانند و از سوی دیگر کسانی که در همان سال‌ها با فریب‌ وعده‌های واهی گروهک‌ها در زندان‌های داخلی گرفتار شدند. این دوگانه‌ تراژیک، عمق تناقضات تاریخی و اجتماعی دهه شصت را آشکار می‌سازد؛ دهه‌ای که در آن مفهوم اسارت، به اشکال متفاوت تجربه شد و نویسنده در بخشی به زندگی آدم‌هایی پرداخته که در حاشیه تاریخ مانده‌اند؛ کسانی که تجربه‌های‌شان کم‌تر مجال بازگویی یافته است.

به این ترتیب، کتاب نه تنها سندی درباره جنگ که روایتی از «زندگی در دهه‌ شصت» است؛ زندگی‌هایی که در هم‌پوشانی سیاست و جنگ شکل گرفتند. این اثر در واقع به ما یادآوری می‌کند تاریخ صرفاً با روایت‌های رسمی ساخته نمی‌شود، بلکه در دل سرگذشت فردی انسان‌های عادی نهفته است؛ همان‌ها که ناخواسته درگیر بازی‌های بزرگ‌تر شدند. از این منظر، کار بابایی را می‌توان تلاشی برای بازگرداندن صدای نسلی دانست که تجربه‌هایش همواره در حاشیه مانده است. او توانسته تصویری بسازد که هم ارزش سندی دارد و هم بار عاطفی و انسانی خود را حفظ کرده است و صرف‌نظر از ضعف‌هایش، می‌تواند جهت شکستن سکوت‌ها و بازاندیشی در حافظه تاریخی ما عمل کند، حافظه‌ای که اگر تنها به روایت‌های سفارشی و رسمی محدود بماند، همواره ناقص و یک‌سویه خواهد بود.

به‌هر روی، جنگ‌های ایران (چه با عراق و چه با اسرائیل) در بسیاری از منابع نظامی و سیاسی بازخوانی شده و می‌شوند، اما در سطح روایت‌های زنانه هنوز جای ظرفیت‌های بزرگی دارد و تاریخ رسمی، بدون این روایت‌ها ناقص می‌ماند. به همین دلیل ادبیات ـ رمان، خاطره‌نویسی و شعر ـ می‌تواند پلی باشد برای شنیدن صداهایی که در هیاهوهای جاری گم می‌شوند و در شرایطی که هنوز سایه‌ جنگ دوازده روزه از ایران دور نشده، بیش از هر زمان دیگر، لازم است به جایگاه زنان در روایت جنگ توجه شود که زنان، حافظان اصلی این خاطراتند و «مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا» تلاشی است در این زمینه.

کاوش در حافظه جمعی
سما بابایی، نویسنده‌ «مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا» سال‌ها در حوزه‌ روزنامه‌نگاری هنری (موسیقی) فعال بوده و در مطبوعات ایران، یادداشت‌ و نقد و گفت‌وگو و گزارش‌ نوشته است. او حالا مثل بسیاری دیگر از هم‌صنفان خود، ناگزیر به گذر از روزنامه‌نگاری شده است و مشغول به کارهای دیگر، اما نوشتن را پیش از روزنامه‌نگاری آغاز کرده و حالا نیز ادامه می‌دهد. او که مجموعه داستام «لیلا» را نیز به تحریر درآورده، درباره‌ دورانی نوشته که خود آن را تجربه نکرده، اما همین فاصله‌ نسلی باعث شده بتواند با نگاهی پرسش‌گرانه، به جای اتکای صرف بر حافظه شخصی، به روایت‌ها، اسناد و گفت‌وگوهای متعدد تکیه کند. شاید همین سابقه‌ و صبغه روزنامه‌نگاری او سکویی شده برای رفتن به سراغ تاریخ، کاوش در حافظه جمعی و بازآفرینی روایت‌هایی که اگر ثبت نشوند، برای همیشه فراموش می‌شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...