مصالحه معروف بین سادگی و پیچیدگی غلط است، چراکه مبتنی بر یک فرض غلط است. سادگی مقابل پیچیدگی نیست؛ پیچیدگی یکی از حقایق جهان و بخش گریزناپذیری از دنیایی است که در آن زندگی می‌کنیم، درحالی‌که سادگی در ذهن است.

دونالد نورمن [Don Norman] مدارا با پیچیدگی [Living with complexity]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از  ایبنا، پیچیدگی چیست و از کجا زاییده می‌شود؟ از ذهن ما؟ از دل واقعیت‌ها؟ اگر مأموریت ما به‌عنوان یک طراح، تعریف و تلاش در جهت حل مسائل پیچیده است، چگونه باید با این پیچیدگی مواجه شویم؟ دونالد نورمن [Don Norman] در کتاب «مدارا با پیچیدگی» [Living with complexity] به طراحان و علاقه‌مندان به کنش طراحانه کمک می‌کند تا مفهوم پیچیدگی را بهتر درک کنند و بتوانند با نگرش و کنش طراحانه، در دل پیچیدگی راهکارهای بهتری بسازند.

نویسنده در فصل‌های ابتدایی ذهن ما را آماده می‌کند و طراحانه با شفاف کردن مسأله، کمک می‌کند تا در فصل‌های بعدی ساده‌تر سراغ راهکارها برویم و آن‌ها را بهتر درک کنیم. فصل‌های ابتدایی بیشتر به چیستی و چرایی وجود پیچیدگی می‌پردازند. نورمن در این فصل‌ها هیچگاه از ارائه مثال‌های طراحانه برای انتقال منظورش کوتاهی نمی‌کند و همین امر فهم پیچیدگی را آسان‌تر می‌نماید. مباحث هرچه جلوتر می‌رود، بیشتر اوج می‌گیرد. نویسنده در فصل «سامانه‌ها و خدمات»با شرح مثال‌ها، ابزارها و تجربه‌هایش نگرش خود را در مورد طراحی سامانه‌ها و خدمات ارائه می‌کند که بسیار جذاب و آموزنده است. در فصل‌های پایانی، نورمن ما را به زندگی واقعی برمی‌گرداند. هنر او در این کتاب، استفاده از مثال‌ها در کنار انتقال مفاهیم است.

این کتاب به‌تازگی در 9 فصل با عنوان‌های «مدارا با پیچیدگی»، «سادگی در ذهن است»، «چیزهای ساده چطور می‌توانند زندگی ما را پیچیده کنند؟»، «نشانگرهای اجتماعی»، «طراحی برای حمایت از مردم»، «سامانه‌ها و خدمات»، «طراحی انتظار»، «مدیریت کردن پیچیدگی» و «چالش» با ترجمه مهدی مقیمی و ندا صالحی از سوی انتشارات کتاب وارش به بازار نشر ایران عرضه شده است.

«پیچیدگی بخش گریزناپذیری از دنیایی است که در آن زندگی می‌کنیم. ولی پیچیدگی نباید به سردرگمی پیچیده تبدیل شود. پیچیدگی را می‌توان با طراحی خوب رام نمود. چرا سادگی را فریاد بزنیم؟ این واکنشی صادقانه به سردرگمی و پیچیدگی در زندگی است؛ ولی اگرچه نیت خوبی است، راه‌حل پیشنهادی اشتباه است. همه سادگی می‌خواهند، ولی این خواسته به هدفش نمی‌رسد. سادگی هدف نیست. ما نمی‌خواهیم قدرت و انعطاف‌پذیری فناوری‌هایمان را رها کنیم. دربازکن تک‌دکمه‌ای گاراژ من شاید ساده باشد، ولی کار خاصی هم نمی‌کند. اگر گوشی همراه من فقط یک دکمه داشت، قطعا ساده می‌بود، ولی همه کار من با آن، خاموش و روشن کردن آن بود؛ حتی نمی‌توانستم با آن تماس بگیرم.

آیا پیانو چون 88 کلید و سه پدال دارد، پیچیده است؟ قطعا هیچ قطعه موسیقی از همه آن دکمه‌ها استفاده نمی‌کند. پس آیا باید ساده‌اش کنیم؟ راه چاره، فریاد زدن سادگی نیست. با مشاهده مشتریان در فروشگاه‌ها متوجه می‌شویم که سادگی برگ برنده نیست؛ مردم واقعا امکانات می‌خواهند. مردم می‌خواهند وسایلشان قوی و قادر به انجام همه کارهایی باشند که از آن‌ها می‌خواهند. همچنین می‌خواهند استفاده از آن‌ها ساده باشد. مردمی که وسایل با امکانات بیشتر را می‌خرند، سادگی را فریاد می‌زنند. امکانات در برابر سادگی؛ آیا این دو واقعا با هم تعارض جدی دارند؟»

مصالحه معمول بین سادگی و پیچیدگی، غلط است
«بعضی از مردم، وقتی شنیدند که من در حال نوشتن درباره پیچیدگی هستم، گفتند که این همان مصالحه معروف بین سادگی و پیچیدگی است. نه، این مصالحه غلط است، چراکه مبتنی بر یک فرض غلط است. سادگی مقابل پیچیدگی نیست؛ پیچیدگی یکی از حقایق جهان است، درحالی‌که سادگی در ذهن است. این مصالحه دو مفروض دارد؛ اول اینکه سادگی هدف است؛ دوم اینکه برای به‌دست آوردن سادگی مطلوب فرد باید چیزی را فدا کند. این مصالحه از آن‌رو اشتباه است که هدف واقعی، فهمیدن، استفاده‌پذیری و البته همه کارهای مطلوب است. مفروض هر مصالحه‌ای چیزی است به نام «بازی با حاصل جمع صفر»؛ برای سادگی بیشتر باید از شر پیچیدگی خلاص شد. ولی نیازی به معامله کردن پیچیدگی با فهمیدن که به همان اندازه اساسی است، نیست. پیچیدگی اغلب ضروری است. چالش طراحی در مدیریت پیچیدگی است، به‌صورتی‌که گیج‌کننده نباشد.»

ابزارها، رفتارهایی پایدار و فهم‌پذیر دارند
«در استفاده از ابزارهای مکانیکی، جدایی موجود میان ابزارهایی که برای کارهای خاصی طراحی شده‌اند و هدف ما از فعالیت‌های سطح بالا، ما را به مشکل نمی‌اندازد، چراکه این ابزارها رفتارهایی پایدار و فهم‌پذیر دارند. افراد می‌توانند رفتار آن ابزار را جبران کنند تا مطمئن باشند که در هر کار سطح پایین به‌خوبی در خدمت هدف سطح بالا است. در ابزارهای هوشمند، چون اغلب میان رفتار و انتظارهایی که در ماشین‌ها تعبیه شده‌اند و انتظارها و رفتار مردم تطابق وجود ندارد، مشکلاتی به‌وجود می‌آید.

ما اغلب باید هدف خود را در حین یک فعالیت تغییر دهیم یا شاید تصمیم بگیریم که بعضی از مراحل را تعویض کنیم یا تغییر دهیم یا آن‌ها را با ترتیب دیگری انجام دهیم. ابزارهای ناجور اغلب تحمل چنین تغییراتی را ندارند. همچنین اغلب فعالیت‌ها نیاز به استفاده از چندین ابزار و چندین فناوری دارند، ولی نمی‌توان این را از روی طراحی آن ابزار حدس زد: همه آن‌ها طوری طراحی شده‌اند که انگار تنها چیزهای مهم خود ابزارها هستند. ابزارهای مجزا و بافتارگریز و هوشمند ما نمی‌توانند سازگار باشند. یک طراحی سازگار هم از فعالیت‌های سطح بالا و هم از فعالیت‌های سطح پایین پشتیبانی می‌کند.»

نخستین چاپ کتاب «مدارا با پیچیدگی» در 264 صفحه با شمارگان 400 نسخه به بهای 60 هزار تومان از سوی انتشارات کتاب وارش راهی بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...