تصویری زنانه از «دل تاریکی» | اعتماد


آن پچت [Ann Patchett] از برجسته‌ترین نویسنده‌های معاصر امریکایی است که با رمان «بل کانتو» توانست جایزه پن‌فاکنر و جایزه ادبیات داستانی زنان را در سال 2001 از آن خود کند. جان آپدایک نویسنده فقید امریکایی در همان زمان «آینده‌ای درخشان» برای پچت پیش‌بینی‌کرد؛ آینده‌ای که با رمان‌های بعدی او به‌وقوع پیوست؛ «سرزمین عجایب» [State of wonder] ششمین رمان پچت در سال 2011 منتشر شد و بار دیگر نگاه‌ها را به سمت او جلب کرد. «سرزمین عجایب» به فهرست رمان‌های برتر جایزه ادبیات داستانی زنان راه یافت و در فهرست رمان‌های برتر سال تایمز و پابلیشرویکلی و نیویورک‌تایمز قرار گرفت. این رمان با ترجمه مهرک ملک‌مرزبان از سوی نشر کتاب کنج منتشر شده است.

خلاصه رمان سرزمین عجایب» [State of wonder]  آن پچت [Ann Patchett]

در دنیای هزارساله‌ای که جز دلسردی و سرخوردگی چیزی به بار نیاورده، جست‌وجوی امریکایی برای عجایب روی چیزی بسیار بزرگ یا فوق‌العاده کوچک متمرکز شده است. از یک‌سو، زمینی است به‌مثابه زمین بازی که شکار برای هرچیز جادویی در طبیعتی که بخش اعظم آن از بین رفته دشوارتر از دسترسی همگانی به جیو.پی.اس است. جهانِ دیگری به اندازه حیات میکروسکوپی سلول‌ها و باکتری‌ها به دور از چشم همه در جریان است. «سرزمین عجایب» دو قلمرو فرمانروایی را در داستان زندگی یک داروشناس به تصویر می‌کشد: مارینا سینگ کسی است که به جنگل آمازون سفر می‌کند تا مدتی را با قبیله اسرارآمیز لاکاشی سپری کند. انگیزه شخصی مارینا برای سفر به برزیل این است که تحقیق کند چه بر سر همکارش آندرس آکمان آمده، کسی که ظاهرا قبل از او در سفر به همان‌جا فوت کرده است. او باید یک گزارش درمورد تحقیقی که توسط آنیک اسونسون -استاد سابق سینگ- انجام شده، بنویسد. اسونسون زیست‌شناسی است که در حوزه مربوط به قبیله و فرهنگ مطالعه می‌کند. او قبلا متخصص زنان و ایمونولوژیست بوده و حالا بسیار مصمم است که رازهای قبیله لاکاشی را مخفی نگه دارد. او به‌مدت چندسال به‌صورت قراردادی مشغول تحقیق در زمینه دلیل بارداری زنان لاکاشی تا سن 70سالگی بوده و اکنون با پشتکار و سرسختی فراوان از سخن ‌گفتن در این موضوع اجتناب می‌کند. در رمان اول پچِت «قدیس حامی دروغگویان» (1992) شخصیت اول داستان به نام رُز بیش از بیست سال از همسر دوم خود بزرگ‌تر است؛ اما دلیل تیره‌شدن روابط آن دو در زندگی مشترک قطعا عدم وفاداری است. «سرزمین عجایب» نبودِ تقارن در رمان قبلی را به شکل پیچیدگی‌های احساسی در قالب سفر مارینا بازتاب می‌دهد. مانند رز، مارینا نیز با مردی که اختلاف سنی بسیار زیادی دارد در رابطه است. مردی شصت‌ساله به نام جیم فاکس که رییس او در شرکت داروسازی است. مرد هجده‌سال از مارینا بزرگ‌تر است و در رابطه آنها سکوت حاکی از علاقه بین آن دو است. درحالی‌که «به خیال خود آن‌قدر تنها هستند که اصلا شخص دیگری اطراف خود ندارند که با او زندگی کنند.» سکوت بین آنها کارکردهای مختلفی دارد؛ چراکه وحشت و تعجب هر دو می‌تواند به‌معنای تردید باشد.

وقتی ازدواج اول او به پایان رسید مارینا می‌خواهد گریه کند اما می‌بیند وقت ندارد. اینکه او دایما در سفر چمدان خود را گم می‌کند، گواه شرایط روحی او است. پچِت قبلا هم رمان‌های خود را در مورد شخصیت‌هایی ساخته که احساسات آنها سرکوب شده، به‌طور مثال در «بل کانتو»، مترجم ژاپنی جین گمان می‌کند که «روح یک ماشین» در او حلول کرده، اما سرکوب عواطف او توسط روایتی که از ذهن شخصیت‌های دیگر می‌شود تعادل می‌یابد؛ اما در رمان «سرزمین عجایب» ما به ذهن مارینا دسترسی داریم. اگر او شخصیتی است که به‌سختی درک می‌شود، دلیلش این است که درک جهانی که مارینا در آن زندگی می‌کند نیز دشوار است. گستره جغرافیایی رمان وسیع است اما طیف قابل دیدن آن فقط متناوبا از طریق تقاطع مکان‌های مختلف است که قابل دیدن می‌شود.

«سرزمین عجایب» مملو از شباهت‌های ادبی است؛ به هنری جیمز، اساطیر یونان... اما بیشترین شباهت را به «دل تاریکی» شاهکار جوزف کنراد دارد. اثری‌که پچت آن را دوباره‌نویسی کرده و به‌جای شخصیت‌های مرد در داستانِ کنراد، از شخصیت‌های زن استفاده کرده است. «سرزمین عجایب» از نظر هیجان و احساسات مانند آثار قبلی او نیست اما تا امروز همواره پویاترین اثر او است؛ رمانی که سعی دارد به ریشه‌های فلسفی در زندگی بپردازد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...