آیا واقعا وقت طلاست؟ | عصر اندیشه


همه ما بارها این جمله را شنیده و با خود تکرار کرده‌ایم که «وقت طلاست». برداشت بیشتر ما از این جمله این است که حتی یک ثانیه از وقتمان را نیز نباید تلف کنیم. بر اساس چنین برداشتی است که هر روز در اطراف‌مان تصویرهایی از این قبیل می‌توانیم ببینیم : افرادی که در حال پیاده روی یا در مترو و اتوبوس هدفون در گوش دارند و پادکست می‌شنوند؛ مادرانی که در حال هل دادن کالسکه کودک خود بی‌وقفه در حال صحبت با دوستانشان از طریق تلفن همراه هستند؛ مردمی که در رستوران و در زمان صرف شام با خانواده مشغول مرور شبکه‌های مختلف اجتماعی هستند و مواردی شبیه به این‌ها.

آلن لایتمن [Alan Lightman] در ستایش اتلاف وقت» [In praise of wasting time]

و اگر هریک از ما زندگی خود را در طول ۲۴ ساعت یک شبانه روز در نظر بگیریم، خواهیم دید در تمام لحظاتی که بیداریم، مشغول انجام کاری هستیم. ما هر روزنه‌ای در وقتمان را با کارهایی شبیه به مرور اخبار، بررسی شبکه‌های اجتماعی، چک کردن ایمیل‌ها، دیدن تلویزیون، گوش کردن به فایل‌های صوتی و... پر می‌کنیم تا اصطلاحا هیچ وقتی را تلف نکرده باشیم. حتی در آخرین لحظات پیش از خواب نیز گوشی تلفن همراه را از خود جدا نمی‌کنیم و لحظه‌ای را بیکار نمی‌مانیم و به بطالت و نمی‌گذرانیم.

پیشرفت تکنولوژی زندگی ما را نسبت به انسان‌هایی که در قرون و اعصار گذشته حتی تا همین ۵۰ سال پیش می‌زیسته‌اند، به کلی متفاوت کرده است، اما در پس این رشد تکنولوژی و تغییر ظاهری زندگی، کل شیوه تفکر و بودن ما در جهان نیز متفاوت شده است. به کمک تکنولوژی نوین، سلامتی و دسترسی ما به امکانات پزشکی بهبود یافته، امکان برقراری ارتباطات راه دور برایمان فراهم شده و دسترسی مان به هرگونه اطلاعاتی به واسطه توسعه اینترنت افزایش یافته است و به واسطه اتومبیل ها، هواپیماها، تلفن‌های همراه، لوازم مدرن آشپزخانه، دستگاه‌های کپی و بسیاری دیگر از امکانات الکترونیک، می‌توانیم در وقتمان به نسبت قبل بسیار صرفه جویی کنیم، اما برای این توسعه بهایی پرداخت کرده‌ایم که اغلب از آن غافل هستیم. آلن لایتمن [Alan Lightman] فیزیکدان و رمان نویس آمریکایی و استاد دانشگاه ام آی تی، در کتاب اخیر خود با نام «در ستایش اتلاف وقت» [In praise of wasting time] به این موضوع پرداخته و به نحو شایسته‌ای این موضوع را توضیح داده است.

لايتمن علاوه بر این یک نویسنده پر کار به شمار می‌رود که بیش از ۲۵ جلد کتاب و چندین مقاله منتشر شده دارد که یکی از آنها یعنی رمان «رؤیای انیشتین»، شهرتی بین المللی یافته است. اینکه چنین شخصیت پر کاری در فضیلت «اتلاف وقت» کتاب بنویسد، خود مهم ترین نکته جذاب این کتاب به شمار می‌رود و به مخاطبان گوشزد می‌کند که با یک اثر جدی روبرو هستند که البته با لحنی صمیمی و ساده نوشته شده است.

لايتمن معتقد است با وجود مزایایی که رشد تکنولوژی برای ما داشته است، اما هزینه‌هایی نیز به ما تحمیل کرده است. او می‌نویسد: «ما آنقدر درگیر برنامه‌ریزی‌ها و ارتباط دائم با رسانه‌ها هستیم که دیگر لحظه‌ای وقت نداریم راجع به خودمان و جهان تأمل کنیم؛ نمی‌توانیم ده دقیقه در اتاقی آرام بنشینیم و با خودمان خلوت کنیم؛ دیگر وقت نداریم ذهنمان را آزاد بگذاریم که بی‌دغدغه و بدون هدف خاصی پرسه بزند؛ وقت بازی با فرزندانمان را نداریم؛ دیگر اعتدال در میزان اطلاعات و سکوت و حریم خصوصی را تجربه نمی‌کنیم.» اگر بپرسیم در این میان چه چیزی از دست رفته است؟ پاسخ به اعتقاد لايتمن «فعالیت‌های خلاقانه» است. چراکه به اعتقاد اندیشمندان، خلاقیت در زمان‌های بی‌برنامه، موقع بازی، موقع تفکر واگرا و در گردش‌های بی‌هدف شکوفا می‌شود. او اندیشمندان بزرگی را مثال می‌زند که ایده‌های خلاقانه‌ی خود را در چنین موقعیت‌هایی بروز داده اند.

کتاب «در ستایش اتلاف وقت» با توصیفی از یک روستای دورافتاده در کامبوج آغاز می‌شود که ساکنین آن دغدغه‌ای نسبت به زمان ندارند و همین تلنگری به نویسنده دانشمند ماست تا از خود بپرسد چگونه جهان توسعه‌یافته برای ما سبکی از زندگی را رقم زده است که در آن حتی یک دقیقه را هم نباید تلف کرد و در نتیجه به حال اهالی آن روستا غبطه بخورد. همین موضوع دستمایه او برای پرداختن به مقولاتی همچون اضطراب و افسردگی نوجوانان، استرس‌ها و آسیب‌های محیط کار و شتاب زدگی و حالت تهوع اجتماعی در جوامع توسعه یافته بوده است. او به نتایج پژوهشی اشاره می‌کند که نشان می‌دهد طی ده سال یعنی بین سال‌های ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۵ سرعت پیاده‌روی عابران پیاده در 32 شهر جهان، ده درصد افزایش یافته است. به راستی این همه شتابزدگی و عجله برای چیست؟ چطور جهان به این نقطه رسیده است؟ واضح است که تکنولوژی همچون اینترنت با بالا بردن سرعت کسب و کار سرعت زندگی را نیز بالا برده و موجب ناآرامی و استرس مردم شده است.

در مقابل، لايتمن از اهمیت ذهن فارغ‌بال سخن می‌گوید: از فرایند بازی که کودکان در آن دست به خلاقیت‌هایشان می‌زنند. او چندین مورد از دانشمندان و هنرمندان را مثال می‌زند که بزرگترین ایده‌های خود را در زمان‌های فراغت و استراحت طرح نموده اند و از این طریق به فعالیت مغزی ناهشیار اشاره می‌کند. این که مغز در زمان استراحت و خاموشی نیز فعال باقی می‌ماند و اتفاقا در صورت فراغت می‌تواند بهتر به فعالیت‌های خلاقانه بپردازد.

او گریزی نیز به تقبيح مفهوم بطالت در اندیشه اخلاقی و مسیحی می‌زند و سعی می‌کند توضیح بدهد که آنچه او از اتلاف وقت مراد می‌کند، آن بطالت تقبیح شده نیست. منظور او از اتلاف وقت، زمانی است که صرف اندیشه خلاق، صرف تأملات و ژرف اندیشی‌های آرام، صرف اصلاح ذهن و صرف تثبیت هویت و ارزش‌ها می‌شود. این فعالیت‌ها به روشنی از بطالت یا بی‌فایدگی غیراخلاقی فاصله دارد. به این ترتیب است که لايتمن می‌تواند اعلام کند: «اتلاف وقت شاید مهمترین اشتغال ذهن ما باشد.»

او در بخش پایانی کتاب پیشنهاداتی برای پرورش عادت‌های ذهنی جدید و رهایی از اشتغال ذهن کاذب در جامعه دارد. اوقات ده دقیقه‌ای سکوت در مدارس برای دانش آموزان، دوره‌های فشرده درون نگری برای دانشجویان، تعبیه مکانی به عنوان «اتاق آرام» در محل کار تا کارمندان بتوانند روزانه نیم ساعت در آن اتاق در سکوت مشغول مراقبه و تأمل باشند، صرف شام در ساعت «بدون اتصال به شبکه» در خانواده‌ها و ایجاد مناطق بدون صفحه نمایش در جامعه که ورود هرگونه وسیله الکترونیکی به آنها ممنوع باشد. او توصیه می‌کند که هریک از ما که می‌توانیم، در طول روز نیم ساعت برای اتلاف وقت دست و پا کنیم، تا از این طریق به خودمان مجالی بدهیم تا بتوانیم صدای روحمان را بشنویم.

کتاب «در ستایش اتلاف وقت» نوشته آلن لايتمن است که با لحنی صمیمی و سرشار از ارجاعاتی به داستان‌ها و وقایع حقیقی نوشته شده و ترجمه خوب شهاب الدین عباسی به حفظ این لحن کمک کرده است. خواندن این کتاب برای هرکس که گمان می‌کند وقت سر خاراندن ندارد و همه کسانی که تصور جداشدن از گوشی تلفن همراه برایشان دشوار است، ضرورت دارد. این کتاب را نشر چشمه در ۱۰۲ صفحه و در قطع رقعی در سال ۱۳۹۹ به چاپ رسانده است.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...