آنارشیست وطن‌پرست | سازندگی


آیا «مختار در روزگار» رمان است؟ البته که نیست. آیا خاطرات است؟ البته که هست. اما این خاطرات را یک داستان‌نویس نوشته است؛ نثری قوی و ممتاز، که نشان از توان و گسترش ظرفیت زبان پارسی را در خود دارد. این متن گاهی به سمت‌وسوی رمان کشیده می‌شود و دوباره رندانه بازمی‌گردد. هیچ نوشته‌ای به زیبایی و کمال در شناخت امیرمختار کریم‌پورشیرازی تا پیش از این کتاب برای تبارشناسی او نوشته نشده است. هرچه هست ستایش و مرگ و قتل غم‌انگیز اوست. این نوشته چه دیرنگارش(۱۳۶۰) و دیر به چاپ‌سپرده( ۱۴۰۱) و چه زود «مختار» به قتل(سوزانده ۱۳۳۲) رسید. یعنی در ۳۳سالگی.

ابراهیم گلستان مختار در روزگار

اولین طغیان ناخواسته مختار در راهنمایی پسر خان یعنی فریدون در ماجرای عشقی اتفاق می‌افتد که آغاز دربدری و گرسنگی و بیرون‌خوابی او را رقم می‌زند. در خاطرات گلستان، مختار شورشی، چون در مهی سهمگین می‌آید و در غبار میان سنگلاخ‌های پشت دروازه تهران قدیم و درشکه‌چی یک‌دنده قارادش از خاطرات گلستان می‌رود. نثری فراتر از بازیگوشی شوخ‌وشنگ رمان و به موازات نثر سعدی و ناصرخسرو. آدم‌ها در این متن به‌شدت واقعی و فضا فاقد تخیل است. همین نبودِ تخیل است که متن را از رمان دور می‌کند. آدم‌ها واقعی‌اند و هر کدام در دوره تاریخی خاص، حضوری مثبت یا منفی در عرصه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حزبی کشور داشته‌اند. تصویرها وکدهای گلستان اوضاع سیاسی‌اجتماعی بعد از شهریور بیست را با دلایل مستند و اِلمان‌های باورپذیر نشان می‌دهد؛ چینشِ این خاطرات به‌نوعی شناختِ ما از گلستان و دغدغه او را نیز دربرمی‌گیرد: مجلس، دولت، دانشگاه، ارتش تا خوانین، اتحادیه‌های کارگری، دانشجویی، مناطق شهری، روستایی تا جغرافیای شهرها به‌ویژه شیراز و تهران، در رمان توصیف می‌شوند؛ همچنین، از شاه جوان و روز تولدش در سان‌رژه ورزشکاران تا صحنه خنده‌دار مسابقه دو و شتاب و بیش از اندازه مختار، فرمان شروع داور در نقطه آغازین دوی صدمتر، در رمان حضور دارند.

زبان قوی و توصیف صحنه‌ها گاه خواننده را به‌سمت داستان فریب می‌دهد، هرچند ممکن است آگاهانه یا بدون قصد باشد. مختار یک شورشی غیرقابل پیش‌بینی است، از همین رو گلستان، در یکی از مخفی‌کارترین لحظات فعالیت حزبی خود، در خانه خارج از محدوده، افراد نظامی فراری از قیام افسران خراسان و مازندران را پنهان کرده و از اتفاق نادر کمیته مرکزی نیز هم‌زمان در خانه او جلسه دارند. ذهن ویران گلستان تا مرحله شک و تردید به‌سوی مختار می‌چرخد.

«مختار در روزگار» با زبانی بازیگوشانه و با نشاط واقعه چهار آبان، تولد شاه به زیبایی با حضور شاه و سران و مجلسیان و نخست‌وزیر و هیئت دولت آنچنان وصف می‌کند که انگار خواننده در صحنه حضور دارد. این نگاه و توصیف مینیاتوری ناشی از تجربه عکاسی و سینمایی گلستان است؛ مخصوصا کشیده‌شدن مختار روی چمن ورزشگاه امجدیه در حضور سران مملکت و توده مردم.

شناخت گلستان از مختار به شناخت دقیق او مبنی بر چندین واقعه سال‌های کودکی در دبیرستان به شک او دامن می‌زند. این نگاه شکاک و امنیتیِ گلستان به دلیلِ نقش او در پنهان‌کردن فراریان نظامی در خانه‌اش، مبنای حزبی و مبارزاتی دارد. کنجکاوی مختار بر تردید گلستان می‌افزاید. اگر چه گلستان صادقانه اعتراف می‌کند که این شک و ذهن منفی در اساس بی‌مورد بوده، اما در آن شرایط گلستان راه دیگری نداشته است. از دید یک فرد در موقعیت گلستان همه در مظانِ اتهام هستند.

ذات پاک و صمیمانه مختار و روح مساوات‌طلبی او حتی برای دوستان و هم‌خانه‌های سابق دانشجویی گلستان نیز قابل درک نیست. این درکِ درست از مختار که با آزمون و خطا از مختار برای گلستان به‌دست آمده، کتاب را بزرگ‌ترین دِینِ نویسنده از یک شورشی پاک‌باخته به شمار می‌آورد.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...