محبوبه عظیم زاده | شهرآرا
مهدی رجبی تاکنون دو کتاب شعر برای شعر مشهد و خراسان به ارمغان آورده است؛ یکی «عاشقی روی پله هفتم» و دیگری تازهتر با نام «واقعا گل سپنج». اولی یک مجموعه غزل متعلق به سالهایی است که او مانند بسیاری دیگر از شاعران در آغاز مسیر شعر و شاعری طبع آزمایی میکرده و دیگری با فاصله حدود دوازده سال، مجموعهای از اشعار آزاد که به گفته خودش وقتی دیده شعر دنیا شعر آزاد است، تصمیم گرفته است به آن روی بیاورد و در این وادی قدم بزند و بسراید: «آدمی زنجرهای تنهاست» یا «مگر چه چیزی در من نمرده/ که صدایم نمیزنید سنگ؟» یا «عشق هنوز زنده است؟» یا «سال، سال غمهای کبیسه است عزیزم!».
کتاب «واقعا گل سپنج» به تازگی چاپ و منتشر شده است و حالا در آخرین روزهای بهار ۱۴۰۲ دلیلی شده است برای گردهم آمدن جمعی از شاعران مشهدی در نگارخانه رادین مشهد، تا به این مناسبت دیداری تازه کنند و از «واقعا گل سپنج» بگویند.
محمدباقر کلاهی اهری، رضا عابدین زاده، علیرضا جهانشاهی، حیدر کاسبی، کیمیا تاج نیا ازجمله شاعرانی بودند که در نشست رونمایی از کتاب تازه مهدی رجبی حاضر شدند. صحبت درباره این اثر و موضوعات فرهنگی و هنری، محور این برنامه بود که به کوشش انجمن ادبی گات برگزار شد. کتاب را انتشارات آرادمان به چاپ رسانده است که انتشار اشعار برخی دیگر از شاعران خراسانی را نیز در کارنامه دارد.
تناقضهای زیبای شاعرانه
هرچند علت این گردهمایی، رونمایی از مجموعه شعر «واقعا گل سپنج» بود و نه لزوما نقد اثر، بخش عمدهای از جلسه به صحبت شاعران درباره کیفیت اشعار آن گذشت. در آغاز، حیدر کاسبی بیشتر اشعار مجموعه را معناگرا دانست؛ به این معنا که شاعر آنها بیشتر از اینکه به فرم اهمیت بدهد، معنا برایش مهم بوده است.
او در ادامه صحبت هایش از تناقضهای شاعرانهای گفت که در این کتاب به چشم میخورد: تناقضهای شاعرانه و زیبای موجود در این اثر به شعرها شخصیت داده است. ما با شاعری روبه رو هستیم که هم رمانتیک است و شعر عاشقانه دارد و هم از برخی زوایا خشونت دارد. این نگرش دووجهی فقط از کسی برمی آید که زیستهای مختلفی را تجربه کرده باشد و در شعر، خودش باشد و از دیگران تقلید نکرده باشد.
بازی با مفهوم مرگ، موضوعی که کمتر شاعری است که به آن نپرداخته باشد، نکته دیگری بود که کاسبی به آن اشاره کرد. او گفت: ممکن است در نگاه اول شاعر به پوچ گرایی یا چنین چیزی متهم شود، در صورتی که او شیفته زندگی است. درواقع شاعری که خیلی به مقوله مرگ میپردازد، شیفته زندگی است و میخواهد زندگی را فربه کند. این همان تفکر خیام گونه شاعر است که از هستی به نیستی و از نیستی به هستی پل میزند و در ویران آباد خود بلند میشود.
تکرار برخی مفاهیم و ترکیبها و به دام برخی کلمات افتادن و همچنین زیاد از تشبیه و مشخصا از ادات تشبیه «چون» استفاده کردن، نقاط ضعفی بود که حیدر کاسبی به آنها اشاره کرد. بر پایه صحبتهای او، برخی از آنچه کاستی تلقی میشود، شاید به خودی خود ایرادی نداشته باشد، اما در این کتاب که به زبان گفتار نزدیک شده است، خیلی وقتها جواب نمیدهد و خوب در جای خودش نمینشیند.
عصیان علیه شبیه دیگران بودن
محمدباقر کلاهی اهری، شاعر پیشکسوت مشهدی، در یکی از مصاحبه هایش درباره نقش شعر در این روزگار میگوید؛ اینکه شعر چیزی است که باقی مانده است تا جلو یکسان سازی را بگیرد و ما به آن تن ندهیم و شبیه دیگران نباشیم، ضمن اینکه لزوما شعر به شاعربودن برنمی گردد و میتوان گفت هرکه زیست شاعرانه داشته باشد، از این سیاست یکسان سازی گریخته است.
این نقل قول، نکتهای بود که رضا عابدین زاده با تمسک به آن، به تلاش مهدی رجبی برای شبیه دیگران نشدن اشاره کرد. او گفت: مهدی رجبی با شوریدگی خود، بر این یکسان سازی و عین دیگران ماندن شوریده است. او وقتی میسراید «یا جمجمهای مترقی در آخرالزمان ما را به یاد آورده است؟» دارد علیه این یکسان سازیها و عین همگان بودن به شیوه خودش عصیان میکند.
کیمیا تاج نیا نیز در بخشی از صحبت هایش درباره این اثر با عینی دانستن روایتی که رجبی از خودش ارائه میدهد، بیان کرد: وقتی ما با شعر یا هر آفریده هنری دیگری روبه رو هستیم، پای یک خود در میان است که هنرمند این خود را میتواند به شکلهای گوناگون طرح بیندازد؛ میتواند خودخویش باشد یا جهان خویش یا دگرخویش یا زبان خویش یا مجموعه یا بخشی از همه این ها. باتوجه به این کتاب، مهدی رجبی شاعر خودخویش است، یعنی رگههای دگرخویشی در شعر او بسیار کم رنگ است.
چاپ کتاب شعر سودی برای شاعر و ناشر ندارد
حمایت از شعر و شاعران و کتابهای شعر، یکی دیگر از بحثهایی بود که در این گردهمایی به آن پرداخته شد؛ بحثی که مهدی آخرتی چراغ آن را روشن کرد. او گفت: چاپ کتاب تبریک دارد، اما در این اوضاع تبریک ویژهای را میطلبد. جلسات کم کم دارد ضعیف میشود و در چنین وضعیتی، چاپ کتاب و امید به اینکه هنوز میتوانیم دنبال شعر باشیم، نکتهای بسیار مثبت است.
با این کاستیها شاید فقط ۱۰ سال دیگر طول بکشد تا اینکه شعر به دیگر هنرهای مهجور مثل کوزه گری بدل شود. خود این دورهم جمع شدن و شادباش گفتن بابت چاپ این کتاب تازه، یعنی همدل شدن با یکدیگر. از دوستان خواهش میکنم برای خرید و مطالعه کتاب کوتاهی نکنند. شعر آزاد امروز در معرض تهدیدهای تندی قرار دارد و مطالعه کتاب، چون سدی است در معرض این تهدیدها.
علیرضا جهانشاهی نیز در تکمیل این صحبتها اظهار کرد: از آنجایی که یک روز نوبت خودمان هم خواهد رسید، عزممان را جزم کنیم و کتاب را بخریم. من خودم قید کارکردن با ناشران را زده ام. برای شاعر این کتاب هم، چاپ و انتشار آن سود مالی ندارد. برای ناشر هم ندارد. سنتی پسندیده است که کتابهای یکدیگر را بخریم، چون مخاطب به معنای عمومی در جامعه ما وجود ندارد. شما سادهترین شعر را هم که بنویسید، برای مردم نیست، چون مردم کتاب نمیخوانند. این شعرها را برای آنها که طالبش هستند مینویسیم که نهایتا خود ما هستیم یا شاعران و نویسندگان و هنرمندان دیگر.
ماهیت زن در «واقعا گل سپنج»
در بخشی از این نشست، تاج نیا درباره کیفیت چاپ و طراحی جلد کتاب گفت: جلد کتاب از نظر من ساده و دل پسند است. بااین حال، شاید از منظر زنانه طرح روی جلد میتوانست کمی باذوقتر باشد.
او بخش دیگری از صحبت هایش را به ماهیت زن در این مجموعه شعر اختصاص داد: زن در این مجموعه روایت شده است، اما، چون کتاب خویشمند است، ساحتی که در آن زن را روایت میکند، بخش قابل توجهی نیست. زن در این مجموعه دو وجه دارد؛ یکی زنهای شناسه دار مثل بی بی، مادر، همسر، دختر، لیلا، رباب و... و دیگری زنهای بی شناسه. میشد کثرت یا دست کم رازناکی زن در این مجموعه بیشتر باشد. ضمن اینکه باید بگویم اسامی موجود در کتاب که اشعار به آنها تقدیم شده، بسیار زیاد است و این برای مخاطبی، چون من که به دنبال شعر بی شناسه و معوقه است، کمی آزاردهنده است.
دراین باره، کاسبی از شخصیت شاعر یاد کرد و گفت: شخصیت مهدی رجبی با شعرها بی ارتباط نیست. او را اگر بخواهیم در یک کلمه خلاصه کنیم، قطعا مهربانی است که به شعرها نیز سرایت کرده است؛ آن قدر مهربان که با نهایت دست ودل بازی در این کتاب چند شعر را به همسر و پدر و دوستانش تقدیم کند و اصلا هم نگران این خرج کردن مهربانی نباشد.
این شاعر ابراز امیدواری کرد که در نشستهای آینده زنان کرسیهای بیشتری را برای نقش آفرینی و مشارکت داشته باشند. نکتهای که عابدین زاده نیز به آن اشاره کرد و گفت: امیدوارم خانمها بیشتر وارد جلسات شوند و درباره کتابها صحبت کنند.
ضمن اینکه فکر میکنم ما شاعرها نباید خیلی درباره کتابها صحبت کنیم و به چند منتقد درست وحسابی نیاز داریم تا واقعا براساس رویکردهای نقد ادبی به بررسی آثار منتشرشده بپردازند.
اینکه ما بدون توجه به رویکردهای نقد ادبی صحبت میکنیم، نقدها را کاملا شخصی میکند.