خشونت ذاتی محافظه‌کاری است | اعتماد


محافظه‌کاری را شاید بتوان یکی از پیچیده‌ترین مفاهیم سیاسی مدرن نامید. مقالات و کتاب‌های متعددی تاکنون در مورد این مفهوم منتشر شده‌اند، چه از سوی سیاستمدارانی که خود را محافظه‌کار یا مدافع محافظه‌کاری نامیده‌اند و چه از سوی کسانی که خود را منتقد آن می‌دانند. محافظه‌کاری، بر اساس تعریف، یک مفهوم مدرن در ادبیات سیاسی غرب است که بعد از انقلاب فرانسه رواج یافت. ادموند برک ایرلندی به نوعی بنیان‌گذار این مفهوم شناخته‌می‌شود؛ سیاستمداری بریتانیایی که به‌شدت منتقد انقلاب فرانسه بود.

ذهن ارتجاعی: محافظه‌کاری از ادموند برک تا سارا پالین» [The reactionary mind : conservatism from Edmund Burke to Sarah Palin]  کری رابین [Corey Robin]

اینکه محافظه‌کاری چیست و محافظه‌کاران دقیقا از چه چیز محافظت می‌کنند، موضوع جدل سیاسی طی سه قرن گذشته بوده است. کتاب «ذهن ارتجاعی: محافظه‌کاری از ادموند برک تا سارا پالین» [The reactionary mind : conservatism from Edmund Burke to Sarah Palin] یکی از کتاب‌هایی است که قرار است مفهوم محافظه‌کاری سیاسی را برای خوانندگانش روشن کند. کری رابین [Corey Robin]، یک روزنامه‌نگار و استاد علوم سیاسی است که بخش اعظم نوشته‌های خود را طی ۱۰ سال گذشته به بررسی مفهوم محافظه‌کاری و نومحافظه‌کاری در امریکا اختصاص داده است. «ذهن ارتجاعی» جمع‌آوری بخشی از تلاش‌های او در دهه اول قرن بیست و یکم است.

کری رابین مجموعه‌ای از مقاله‌های خود در مورد محافظه‌کاری را در این کتاب بازنگری و جمع‌آوری کرده و با یک مقدمه بلند عرضه کرده است. کتاب ادعای بزرگی دارد، مجموعه نوشته‌ها قرار است ثابت کند که «محافظه‌کاری» یک تفکر مدون سیاسی مبتنی بر اصول مشخص و متمایز است. به اضافه اینکه در بخش دوم مقالات چاپ شده در این کتاب، رابین تلاش می‌کند ثابت کند اقدام به خشونت، یک انحراف از تفکر محافظه‌کاری نیست، بلکه ریشه در تار و پود این تفکر دارد. ادعای اصلی توصیف رابین در مورد محافظه‌کاری این است، محافظه‌کاران با وجود همه اختلاف‌نظرهایی که در طول سه قرن گذشته با هم داشتند، بر یک موضوع اتفاق نظر دارند: «باید از قدرت و امتیاز در مقابل جنبش‌هایی که خواهان آزادی و برابری هستند دفاع کرد.»

رابین معتقد است هر چند ممکن است گروهی محافظه‌کاران از وجود حکومت انتقاد کنند و برخی از آن دفاع کنند، اینکه برخی از بازار آزاد حمایت کنند و برخی با آن مخالفت کنند، اما این اختلاف‌ها باعث نمی‌شود که عقیده بنیادین مبنی بر تعلق امتیاز و قدرت به بخشی خاص از جامعه زیر سوال برود. او در این تعریف خود مرزهای تفکر سیاسی را جابه‌جا می‌کند و می‌گوید حتی بخشی از محافظه‌کاران که از اشرافیت‌گرایی و فئودالیسم انتقاد می‌کنند هم نهایتا خواهان ایجاد یک نوع سلسله‌مراتب و نظام قدرت جدید هستند، اگر محافظه‌کاری از آزادی و برابری در عرصه عمومی حمایت کند، نهایتا دنبال ایجاد سلسله‌مراتب قدرت در عرصه خصوصی است. نتیجه‌گیری او این است که محافظه‌کاران به هر حال از نظام و سلسله مراتب طبقاتی حمایت می‌کنند، اگرچه ممکن است برخی مخالف برده‌داری یا حکومت اشراف بر اساس امتیاز خانوادگی باشند، اما در برابر آن در عرصه خصوصی از ایجاد سلسله مراتب و نظم‌های کوچک‌تر در خانه‌ها حمایت می‌کنند. به اعتقاد کری رابین، مفاهیمی مانند «بازار آزاد» یا دفاع از «حکومت حداقلی» عقاید بنیادین محافظه‌کاری نیستند، بلکه اینها همگی مفاهیمی موقتی هستند که محافظه‌کاران بنا به شرایط از آن دفاع می‌کنند، نهایتا محافظه‌کاری به یک اصل بنیادین خلاصه می‌شود: «عده‌ای به صورت طبیعی باید بر دیگران مسلط باشند.»

این به یک چوب راندن محافظه‌کاری از سوی کری رابین منتقدانی هم دارد. به اعتقاد شری برمن، نهضت‌های پوپولیست راست در این کتاب به شکل درستی تصویر نشده‌اند و ویژگی‌های اساسی آنها از جمله تلاش برای به هم زدن نظم موجود و عدم وابستگی به یک طبقه ممتاز، نادیده گرفته‌شده است. جان دربیشایر، منتقد مجله آمریکن کانسروتیو به عنوان یک متفکر محافظه‌کار می‌نویسد: «رابین در سراسر این کتاب تلاش می‌کند تا قدرتمندان را از کرسی قدرت پایین بکشد و فرودستان و سرکوب‌شدگان را جای آنها بنشاند و تصور می‌کند که این فرودستان وقتی روی کرسی حکومت بنشینند به شکل معجزه‌آسایی خودشان را در اعمال قدرت و سرکوب کنترل خواهند کرد، تاریخ مملو از مثال‌هایی برای رد این دیدگاه است.» با وجود تمام انتقادهایی که به جوهره اصلی استدلال این کتاب وارد شده است، خواندن آن می‌تواند بخشی از دیدگاه‌های محافظه‌کاران و «ضد انقلاب» را روشن‌تر کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...