تصویری خاکستری از زیست امروز | ایبنا
مجموعه داستان «مردن ماه» شامل هفت داستان کوتاه بهقلم مرتضی فرجی است که نشر نی در تابستان ۱۴۰۴ منتشر کرده است. داستانهای این مجموعه علاوه بر نام منحصربهفرد خود یک نام دیگر هم دارند و آن هم نام شهری است که داستانها در آن رخ داده است. بهعنوان مثال اسم تکداستان «دالون» اصفهان است، «گهوارهی دریا» بوشهر است، «عروسک حبهای» تهران است و الی آخر.

این مجموعه داستان شاید در نگاه اول ساده و کمحرف جلوه کند، اما نویسنده نهتنها در پی روایتِ صرف، بلکه در جستوجوی بازتعریف فرم و زبانِ داستاننویسی است؛ تلاشی که او را در مرز میان رئالیسم شاعرانه و ادبیات تجربهگرا قرار میدهد. داستانها گسترهای از دغدغههای اگزیستانسیال، زوال هویت و تنهایی ساختاری انسان مدرن را آشکار میسازد و از طریق تمرکز بر لحظات مکث، گسستهای زمانی و فضاهای مالیخولیایی، تصویری خاکستری از زیست امروز ارائه میدهد. در حالی که برخی نویسندگان همنسل نویسنده بهسمت رئالیسم اجتماعی صریح گرایش دارند، مرتضی فرجی ترجیح میدهد از دریچهی استعاره، ایهام و فضای ذهنی شخصیتهایش به نقد جامعه و روان انسان بپردازد.
هدف این یادداشت، واکاوی عمیق این مجموعه و تبیین ابعاد فنی و تماتیک آن است تا جایگاه این اثر در حافظهی ادبیات داستانی ما دقیقتر ترسیم شود. ویژگیهای کلیدی اثر عبارتند از: نثر موجز و متراکم، ساختارهای روایی غیرخطی و غلبه تمهای مرتبط با گسست هویتی و طبیعت در حال زوال.
نثری که نفس میکشد
یکی از برجستهترین ویژگیهای «مردن ماه»، زبان منحصربهفرد نویسنده است. نثر او فاصلهای معنادار با زبان مرسوم روزمرهی داستاننویسی دارد که هر کلمهای که انتخاب میشود، وزن و باری فراتر از معنای لغوی خود دارد. جملات کوتاه و بریدهاند و این کوتاهی حاصل ایجاز هوشمندانه است، نه نارسایی بیان. لحن غالب، لحنی دروننگر، شاعرانه و گاهی عرفانی است که با محیطهای شهری و روزمرگیهای مبتذل در تضاد قرار میگیرد. این نثر، بهجای توصیف عینی، بیشتر به بازنمایی حالتهای درونی میپردازد. خواننده مجبور است میان خطوط بخواند و فضای خالی متن را با درک شهودی خود پر کند.
نویسنده استاد استفاده از استعارههای تازه و عمیق است که اغلب ریشه در طبیعت یا اشیاء بیجان دارند. طبیعت در داستانهای او صرفاً پسزمینه نیست؛ عنصری فعال، نمادین و آینهای برای وضعیت روحی شخصیتهاست. بهعنوان مثال، عنوان مجموعه، «مردن ماه» خود نمادی قدرتمند از زوال نور، امید یا شاید هویتی از دست رفته است. این مرگ آهسته و تدریجی، بر کل فضای اثر سایه میافکند. استفاده از عناصری مانند درختان، آبهای راکد و خانههای متروک، صرفاً تزئینات نیستند؛ آنها کدهای نمادینی هستند که به عمق مضامین راه میبرند. نثر عمداً از شفافیت مطلق گریزان است.
ابهام در این مجموعه ابهامِ ساختاری نیست، بلکه ابهامِ معنایی است که از همنشینی متضادها و کنایات ظریف حاصل میشود. نویسنده گاهی اوقات بهجای بیان مستقیم حقیقتی دردناک، آن را در قالب جملهای معلق و کنایهآمیز رها میکند که تا مدتها در ذهن خواننده باقی میماند. این تکنیک، خواننده را به مشارکت فعال در تولید معنا وامیدارد؛ امری که یکی از نشانههای ادبیات پیشرو محسوب میشود.
در ساختار روایت «مردن ماه»، انتظار سیر خطی و منطقی باید کنار گذاشته شود. نویسنده از روایتهای سنتی فاصله میگیرد و به تکنیکهای مدرنتری برای بازسازی جهان ذهنی شخصیتها روی میآورد. داستانهای مجموعه اغلب فاقد پیرنگ قوی و مشخصی هستند که نقطهی اوج و فرود مشخصی داشته باشد. روایتها بیشتر شبیه به مجموعهای از مشاهدات، مکاشفات و بریدههای خاطرهاند که کنار هم قرار گرفتهاند. زمان سیال است؛ گذشته، حال و حتی آیندهای مبهم، بدون مرزهای مشخص در لحظهی واحد همنشین میشوند. این پراکندگی، بازتابی از ذهن آشفته و متلاشیشدهی شخصیتهاست که توانایی سازماندهی منسجم جهان پیرامون خود را از دست دادهاند.
اگرچه استفاده از تکنیک سیال ذهن در سطح گسترده مانند نویسندگان کلاسیک وجود ندارد، اما در بسیاری از داستانها، روایت بهشدت بهسمت مونولوگ درونی شخصیتها متمایل میشود. این تکنیک به نویسنده اجازه میدهد تا خواننده را مستقیماً به سطح ناخودآگاه شخصیتها ببرد. افکار، تداعیها و توالی غیرمنطقی مشاهدات، جایگزین کنشهای بیرونی میشود. در واقع، کنش اصلی در این داستانها، کنش درونی است.
همچنین بسیاری از داستانها بر یک لحظه، یک تصویر ثابت یا یک حالت مبهم تمرکز میکنند و سپس آن لحظه را از زوایای مختلف ذهنی مورد کاوش قرار میدهند. این رویکرد، باعث میشود داستانها بیشتر شبیه به عکسهای هنری یا نقاشیهای انتزاعی باشند تا فیلمنامههای داستانی.
زوال هویت و تنهایی ساختاری
مضامین در «مردن ماه» نه به صورت مستقیم و موعظهوار، بلکه از طریق نمادها و فضاسازیهای عمیق منتقل میشوند. شخصیتهای داستانها غالباً در جستوجوی تکههایی از خود گمشدهاند. آنها در وضعیت تعلیق دائمی به سر میبرند؛ نه کاملاً متعلق به گذشتهاند و نه قادر به تعریف حال حاضر خود. این زوال هویت، اغلب در مواجهه با محیط شهری یا روابط انسانی ناکام، تشدید میشود. هویت بهجای آنکه امری ثابت باشد، تبدیل به فرآیندی فرسایشی شده است.
تنهایی در این داستانها، صرفاً ناشی از فقدان همدم نیست؛ بلکه خلوتیست که در ساختار اجتماع مدرن تنیده شده است. شخصیتها در میان انبوهی از مردم، بیگانه و منفعل باقی میمانند. آنها شنوندگان خوبی هستند، اما گویندههای ناچیزی. این بیگانگی، مرز میان درون و بیرون را محو میکند و باعث میشود محیط نیز بهمثابهی غریبهای سهمگین جلوه کند. خاطرات شخصیتها اغلب مبهم، تحریفشده یا دردناک هستند و بهجای روشنکردن مسیر، آنها را در گذشته میخکوب میکنند. تقابل میان آنچه به یاد میآید و آنچه باید فراموش شود، موتور محرکه بسیاری از درگیریهای درونی است.
یکی از مهمترین و عمیقترین مفاهیم کتاب، درخت نمادین است. در داستان «روز سه گردو» برادران درختی هستند با ریشههای مشترک اما شاخههایی که هرگز به هم نمیرسند. این تشبیه، همزمان بیانگر پیوستگی خونی (ریشه) و گسست عاطفی و ارتباطی (شاخههای نارسیده) است. درختان، نماد استقامت آسیبپذیر، رشد متوقفشده و سایهسار غمانگیزی هستند که شخصیتها ناخواسته در آن زندگی میکنند. طبیعت، پناهگاه و همزمان زندان شخصیتهاست.
سایههای منفعل در کانون توجه
شخصیتهای مجموعه «مردن ماه» برخلاف قهرمانان کلاسیک، کنشگر نیستند. آنها بیشتر واکنشدهنده، مشاهدهگر و احتمالاً بار عاطفی سنگین داستاناند. بیشتر در حال «بودن» هستند تا شخصیتهای منفعل. انجام دادن رویدادها به آنها تحمیل میشود و واکنشهای آنها معمولاً درونی سکوتمحور یا به تأخیر افتاده است. این انفعال، نشانهی درماندگی اگزیستانسیال است؛ آنها ابزارهای لازم برای تغییر جهان بیرون را در دست ندارند، دائماً درحال بازخوانی و تجزیه و تحلیل واقعه گذشته هستند و قادر به فرار از آن نیستند. این گذشته میتواند شامل عشقی نافرجام، فقدانی ناگهانی یا تصمیمی اشتباه باشد. آنها افرادی چندپاره هستند که میان نقشهای اجتماعی و هویت واقعیشان فاصلهای عمیق وجود دارد. این گسست، سبب میشود نتوانند ارتباط اصیلی با دیگران برقرار کنند. روابط آنها غالباً سرد، مختصر و پر از سوءتفاهمهای ناگفته است.
نویسنده با این شخصیتها تصویری از «انسان ایرانی معاصر» ارائه میدهد که تحتفشار تغییرات سریع اجتماعی و فرهنگی، به درون رانده شده و تنها در فضاهای خصوصی و ذهنی خود به زیست ادامه میدهد.
حکم انتقادی بر گنجینه سکوت
مجموعه داستان کوتاه «مردن ماه» نه اثری عامهپسند، بلکه اثری متفکرانه است که نیازمند خوانندهای صبور و آماده برای ورود به قلمرو ابهام و زیباییشناسی تأمل است. فرجی موفق شده است لحنی یکدست و متمایز را در سراسر مجموعه حفظ کند که به کتاب وحدت هنری میبخشد. نثر شاعرانه و در عین حال موجز او، زبان داستان فارسی را در مرزهای جدیدی به چالش میکشد و از کلیشههای رایج فاصله میگیرد. پرداختن به مضامین سنگین فلسفی و روانشناختی بدون سادگی یا شعارزدگی.
تأثیر کلی کتاب بر خواننده، تأثیری طولانیمدت و شاید اندکی مالیخولیایی است؛ خواننده با اتمام کتاب حس نمیکند که داستانی به پایان رسیده، بلکه حس میکند از مکاشفهای عمیق بیرون آمده است. در مقایسه با جریانهای همعصر، فرجی را میتوان در زمرهی نویسندگانی جای داد که در تلاشند تا با حداقل کلمات، حداکثر بار معنایی و حسی را منتقل کنند. اگرچه ممکن است برخی منتقدان، پراکندگی روایتها را نقطهضعفی برای دستیابی به ارتباط عمیقتر با مخاطب عام بدانند، اما این خود، بخشی از جهانبینی نویسنده است: جهانی که دیگر حول محور روایتهای مشخص نمیچرخد، بلکه در قطعات گسسته معنا مییابد.
................ تجربهی زندگی دوباره ...............