مجموعه داستان «آن سال سیاه» نوشته امیررضا بیگدلی منتشر شد.

آن سال سیاه  امیررضا بیگدلی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این مجموعه داستان در ۱۴۵ صفحه با قیمت ۲۴ هزارتومان در نشر ترنگ راهی بازار شده است.

این مجموعه شامل هفت داستان کوتاه است که به ترتیب عبارت‌اند از: جایی که ماهی‌ها به قلاب می‌افتند، گُلخانه، وقتی باران بند آمد و آسمان آفتابی شد، مگر امشب چه خبر است؟، وقتی برف‌ها آب می‌شود، شاید این‌طور بهتر باشد و نگران دندان‌هایم هستم.

در معرفی کتاب «آن سال سیاه» عنوان  شده است: تمام داستان‌ها به مسائل روزمره اجتماعی می‌پردازد که غالبا برای همه ما اتفاق افتاده است. وجه تسمیه نام کتاب «آن سال سیاه»، از این جهت است که تمام داستان‌های این مجموعه همزمان با دوره بیماری سرطان بیگدلی خلق یا بازنویسی و نهایی شده‌اند برای همین نویسنده نام کتاب را «آن سال سیاه» انتخاب کرده است.

بخشی از داستان گُلخانه از همین مجموعه داستان:
با همین حرف‌ها بغض گلویم را فشرد و اشک آمد پشت چشمانم. یک آن زدم زیر گریه و دستم را جلو صورت گرفتم. شکوفه گفت: «آدم که عروسی مادرش گریه نمی کنه.» و خندید. 
من، مرد پنجاه‌ساله‌ای بودم که زن و دو فرزند داشت. با این حال هنوز بچه مادرم بودم؛ مادری که رودرروی من ایستاده بود و تا لحظه دیگر دست در دست مردی زندگی تازه‌ای را شروع می‌کرد. این برای من نه خوب بود نه بد؛ اما این‌که دیگر من را نمی‌شناخت خیلی غم‌انگیز بود.

امیررضا بیگدلی متولد ۱۳۴۹ در تهران است. «چند عکس کنار اسکله»، «آن مرد در باران آمد»، «آدم‌ها و دودکش‌ها»، «اگر جنگی هم نباشد» و «دو کلمه مثل آدم حرف بزنیم» (در دست انتشار) از دیگر آثار این نویسنده هستند.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...