فضل‌الله روزبهان خنجی یا غزالی ثانی؟ | اعتماد


به تازگی، کتاب «فقیه سرگردان»، تألیف عارف دانیالی از سوی انتشارات تیسا منتشر شده است. این کتاب، نخستین تک‌نگاری مستقل در مورد اندیشمند و مورخ بحث‌برانگیزِ ایران و جهان اسلام، فضل‌الله روزبهان خنجی است؛ چهره‌ای که اگرچه تاکنون در جامعه‌ فکری ایران کمابیش ناشناخته مانده، اما به‌سادگی نمی‌توان از کنار نام او گذشت. زندگی پُرحادثه روزبهان، سیمای دراماتیکی به او داده که نویسنده کتابِ حاضر در روایت پُرتنشِ خویش بدان عینیت بخشیده است.

فقیه سرگردان فضل‌الله روزبهان خنجی

سرنوشت فضل‌الله روزبهان خُنجی از بسیاری جهات، روشنگر جریانات فکری- اجتماعی-‌ سیاسی ایران در اواخر قرن نُهم و اوایل قرن دهم ه.ق است؛ روزبهان خُنجی، مهم‌ترین و موثرترین جریان‌های سیاسی و اجتماعی را در یکی از حساس‌ترین و درهم‌ریخته‌ترین مراحل تاریخی این کشور ثبت کرده و خود نیز در بسیاری از مسائل مورد بحث به موضع‌گیری پرداخته و نقادانه به داوری برخاسته است. او به زمانه‌ای تعلق داشت که مدام، مناسبات میان نیروها در حال باژگونی بود و قدرت به سرعت دست به دست می‌شد.

او در آستانه امر نو، بر یک گُسل تاریخی ایستاده: در تقاطع سه راه آق‌قوینلوها، صفویه و اُزبکان؛ روزگاری که سیاست اصلاحات ارضی یعقوب آق‌قوینلو و انحطاط سیستم فئودالی، مقدمات فروپاشی آق‌قوینلوها و ظهور صفویه را ممکن کرد و چنان شد که به سرزمین ماوراء‌النهر کوچ کرد و از تحرکات شیبانی‌خان اُزبک نیز گزارشات دقیقی را ثبت کرد. به روزگار جوانی، دومین آتش‌سوزی مسجدالنبی را به چشم دید و اگر از آن گزارش نمی‌کرد خبر چندانی از این واقعه به ما نرسیده بود. روزبهان خُنجی در سفرهای دور و درازش همچون ناظری جست‌وجوگر به تماشای دقایقِ آداب و عادات مردمان نشسته و از شهرها، خانه‌ها، مهمانی‌ها و سوگواری‌ها، غذاها و صدقات و آداب‌های زیارتِ مکان‌های متبرّک با ذکر جزییات سخن گفته است؛ توصیفاتی که یافته‌هایی غنی برای پژوهش‌های مردم‌شناختی در اختیار خوانندگان می‌نهد.

از زبان او، از تکاپوی صوفیان اردبیل برای قدرت باخبر می‌شویم؛ زمانی که شیخ جنید و شیخ حیدر (پدربزرگ و پدر شاه اسماعیل) ردای پشمینه را از تن بیرون آورده و جامه جنگاوران را پوشیدند. خُنجی در این جهان ملتهب، مهم‌ترین وارث ایرانی کلام اشعری و سیاستِ غزالی محسوب می‌شود؛ خود وقتی بر مزار غزالی حاضر می‌شود، آرزو می‌کند که «غزالی دیگر» شود. در این میان، نویسنده کتاب حاضر به چالش‌های روزبهان به عنوان یک متکلّم اشعری در نوشتنِ تاریخ می‌پردازد: در غیابِ مفهوم علیت در تاریخ، رخدادها چگونه روایت می‌شوند؟ همچنین، مجادلات روزبهان با اشاعه فلسفه در جهان اسلام به بحث گذاشته شده است. روزبهان، مدافع پرشورِ نظریه تغلب در اندیشه سیاسی است که مفهوم قدرت و استیلاء را به عنوان یکی از منابع مشروعیتِ حاکمیت مطرح می‌کند. او یگانه مولف شریعت‌نامه‌نویسی در زبان فارسی است و از ابوالحسن ماوردی تأثیرها گرفته است. به همه اینها، باید نفوذ حکمت اشراقی جلال‌الدین دوانی بر او را افزود؛ شرح ویژه او بر رساله حی بن یقظانِ ابن‌طفیل در امتداد این علایق اِشراقی اوست.

اما این نوشتار به انعکاس جریان‌های عام فکری-سیاسی در روزبهان بسنده نکرده، بلکه خواسته از یک نمای بسته به خاموشی‌ها و تنهایی‌هایی او نزدیک شود: در اعماقِ صحراها، آنجا که «آفتاب و درخت و عقاب» به شوقش می‌آورد، مکان‌هایی که با روح او پیوند داشت، تأملات تنهایی او در هنگام اعتکاف بر مزار خواجه احمد یسوی و چیزهایی از این دست که او را از دربارها و جنگ‌ها دور می‌کرد و به وادی سکوت می‌بُرد. نگارنده دنبال آن «چیز دگر» بود: چیزهایی که در روایت‌های رسمی از روزبهان مسکوت مانده است.

نوشته‌های سترگ روزبهان خُنجی، ورق‌های زراندودی است که زیر تلی از خاکسترِ نسیان مدفون شده. این نوشته‌ها برای ما شبیه چیزی است که از دلِ تاریکی بیرون آمده. با خوانش آثار روزبهان، برخی از زوایای تاریک یکی از ملتهب‌ترین دوره‌های فکری-سیاسی تاریخ قدیمِ ایران به روشنا خواهد آمد.کتاب حاضر، تقلای پُرکشمکشی است برای بازگشت به او.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...
بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...