علی ورامینی | اعتماد
در هفتاد و هفتمین نشست نقد و بررسی کتاب با عنوان راویان اندیشه، کتاب «اقتصادنا» اثر شهید آیتالله محمدباقر صدر مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در این نشست که در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد، حسن سبحانی (استاد اقتصاد اسلامی دانشگاه تهران و نماینده اسبق مجلس) و احسان خاندوزی (عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی) سخنانی درباره این کتاب مهم شهید صدر ایراد کردند. شهیدمحمدباقر صدر «اقتصادنا» را در حدود نیمقرن پیش و در اوج قطبی بودن دنیا و تقسیم آن به اردوگاههای سرمایهداری و کمونیسم نگاشته است. به نظر میرسد وی نظام اقتصاد اسلامی را راه سومی در برابر سیطره دو نظام دیگر میدانسته است. «اقتصادنا» از دو بخش کلی تشکیل شده است. بخش اول مباحث فلسفی و استدلالی آنکه غالبا به نقد نظامهای اقتصادی مطرح در آن زمان میپردازد. بخش دوم شامل تلاش و کوشش شهید صدر برای یافتن نظامی در آرای فقهی گذشتگان و به اضافه آرای فقهی خود ایشان و ایجاد یک مکتب یا نظام اقتصادی با اصول مشخص و معین است. در ذیل مشروحی از سخنانی که در این نشست ایراد شد را مشاهده میکنید.
شأن نگارش کتاب «اقتصادنا»
کتاب مورد بحث حدود 50 سال قبل نگاشته شده است. 50 سال قبل چه در کشور ما و چه در کشور عراق که موطن و محل زندگی نویسنده کتاب یعنی شهید محمدباقر صدر بوده است، شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی متفاوتی حاکم بوده است. طبیعی است که هنگامی که انسان در عمق زمان از اثر یا فردی صحبت میکند باید شرایط زمانی آن فرد یا اثر بهوجودآمده را در نظر گرفت. به عبارتی نمیشود از سکوی سال 1394 مطالب کتابی را که 50 سال قبل با آن شرایط نوشته شده است نقد و بررسی کرد. پس ابتدا باید خود را در 50 سال قبل قرار دهیم تا شأن نوشتن و نگارش این کتاب بهتر مشخص شود. همانطور که میدانید 50 سال قبل کشورهای اسلامی شرایطی را تجربه میکردند که جوانان مسلمان در منازعه فکری بین نظام مسلط سرمایهداری و نظام اقتصادی سوسیالیستی تا حدود زیادی سرگردان بودند. به این معنا که اسلام که دین حالا یا موروثی یا سنتی یا تحقیقاتی آنها بود، به دلایل مختلف حرف قانعکنندهای برای شرایط اجتماعی و اقتصادی بیان نمیکرد. از طرف دیگر سرمایهداری با مبانی لیبرالیستی در عمل نشان داده بود که دستاوردهای عمده و جذابی دارد و از سوی سوم سوسیالیستی که بعد از جنگ جهانی دوم بخشهای زیادی از اروپای شرقی را به خودش جذب کرده بود، نه تنها در بعضی از کشورهای غیر مسلمان، بلکه در کشورهای اسلامی احزابی داشت که به قدرت هم رسیده بودند.
مانند آنچه در افغانستان یا یمن اتفاق افتاده بود. جوانهای کشورهای اسلامی بین آن نظام در عمل موفق و جاذب و این نظام سوسیالیستی در حال گسترشی که زحمتکشان را به عدالت دعوت میکرد، متحیر بودند. از سویی لیبرالیسم برای آنها آزادی را مطرح میکرد هرچند نسبت به عدالت سکوت کرده بود. از طرف دیگر نظام اقتصادی آنها را به عدالت دعوت میکرد هرچند نسبت به آزادی ساکت بود یا کمتر توجه داشت. بدیهی است که در چنین شرایطی جوانهایی که به دنبال آزادی بودند به سمت سرمایهداری و آنهایی که به دنبال عدالت بودند به سوی سوسیالیسم گرایش پیدا میکردند. شهید محمدباقر صدر به عنوان یکی از علمای دین برای پاسخگویی به شرایط این محیط که من بهطور خلاصه چندین محورش را بیان کردم اقدام به نوشتن کتاب «اقتصادنا» کرد. وی تلاش کرده که در این کتاب به خواننده خودش بگوید که در سوسیالیسم و سرمایهداری چه میگذرد و به نقد دو سیستمی پرداخته که نسبت به آنها و منابع دست اول آنها آگاهی بسیار وسیعی داشته است. چنین نبوده که مثلا بخواهد در رابطه با سوسیالیسم صحبت کند اما به کتابهای دست چندم استناد کرده باشد.
همچنین شهید صدر این کار را بدون تعصب انجام داده است. هدف وی از این کار دفاع از دین بوده است. وی میگوید سوسیالیسم و لیبرالیسم که بر جهان حاکم هستند که شرایطشان در دین اولویت ندارد. لذا آنطور که من میفهمم، شهید صدر قبل از اینکه بخواهد در اقتصاد کتاب بنویسد در دفاع از دین اسلام کتاب نوشته است. البته این شاخه را به اقتصاد اختصاص داده است. دلیل آن هم بسیار واضح بوده است. هم سوسیالیستها به اقتصاد یک جامعه بیطبقه دعوت میکردند و هم سرمایهداری به رفاه. هردوی اینها هم جزو نیازهای بشری است و انسان فطرتا به سمت آنها گرایش دارد. این کتاب در چنین شرایطی نگاشته شده است. به همین دلیل است که این کتاب که در دوجلد به فارسی منتشر شد، پنجششم از جلد اول به نقد سوسیالیسم و کمونیزم اختصاص دارد. سرمایهداری را ایشان کمتر و در حد ضرورت نقد کردهاند. این مقدمهای که من گفتم برای این بود که مشخص کنم شأن نگارش این کتاب چه بوده است.
نقد درون متنی مکاتب
تجربه این سالهای پژوهش من درباره اقتصاد اسلامی نشان میدهد، عمده کسانی که راجع به اقتصاد اسلامی مینویسند در بسیاری از موارد به جای اثبات خود در حال نقد دیگران هستند. اسم کتاب ممکن است اقتصاد اسلامی باشد اما هنگامی که میخوانیم، متوجه میشویم که فقط به بیان مشکلات دیگران پرداختهاند. اما اگر سوال بپرسید که دین در رابطه با اقتصاد چه میگوید و به جای سلبی ایجابی صحبت کنید، جوابی ندارند. متاسفانه عمده نگارشهایی که من در این باره دیدهام به این سبک و سیاق است. اما برخلاف اینها کتاب شهید صدر دارای این ویژگی است که آن بخشی که در رابطه با نقد است تماما نقد است و در رابطه با دین صحبت نکرده است. شاید در 300صفحه اول کتاب یک یا دو صفحه از دین صحبت کرده است. گویی فراموش کرده که از منظر عالمی مسلمان و مرجع تقلید در حال صحبت کردن است. خود را کاملا در مقام یک مارکسیست و لیبرالیست قرار داده است. همان کتابها در این مکاتب وجود دارد، خوانده و توضیح داده و از درون همان منابع نقد کرده است و این از ویژگیهای مهم و اصلی این کتاب است که بعد از 50 سال خیلیها نمیتوانند مانند او چنین کاری انجام دهند.
تمییز بین نظام اقتصادی و علم اقتصاد
با وجود اینکه علم اقتصاد نسبت به نیمقرن پیش بسیار پیشرفت کرده است، برخی افراد هنوز بین علم اقتصاد و نظام اقتصادی تمیز قایل نمیشوند و به همین دلیل پیشرفتهای ما کند است. شهید صدر در زمان خودش به صراحت مطرح میکند که علم اقتصاد یک مقوله است و نظام اقتصادی مقولهای دیگر. آنچه ما میتوانیم به نام اسلام داشته باشیم نظام اقتصادی است. علم اقتصاد شرایطی دارد که بعد از آنکه نظام اقتصادی پیاده شد، به واسطه نظام علم جوانه میزند. این را هنوز هم کسان زیادی با هم قاطی میکنند و دچار روشهای معرفتی از این حیث هستند.
آقای صدر میگوید: «من در این کتاب و در رابطه با مارکسیسم ابتدا خود مارکسیسم را توضیح دادم، چراکه از یک قواعد علمی صحبت میکند و بعد از آن مبانی علمی نظام سوسیالیستی را بیرون میکشد.»
لذا شما کتاب را که ورق میزنید میبینید در این کتاب اول و مفصل اصول مارکسیسم را به عنوان علم ادعایی توضیح داده است و بعد میگوید که نظام از دل این علم بیرون میآید. شهید صدر میگوید: من در مورد سرمایهداری این کار را نمیکنم چرا که در سرمایهداری نظام اقتصادی از علم اقتصاد بیرون آمده است. لیبرالیستها هم مدعی نیستند که سرمایهداری از دل علم اقتصاد بیرون آمده است. علم اقتصاد یک منشا و جایگاهی برای خود دارد، نظام سرمایهداری هم جایگاه ویژهای برای خود دارد. لذا در نظر آقای صدر بررسی کمونیسم با بررسی لیبرالیسم از هم متمایز است. اولی میگوید من علمی هستم، بعد نظامش را ساخته است. دومی میگوید من یک سیستمی دارم که با علم هیچ ربط ندارد.
اگر جامعهای میخواهد غرب را بشناسد باید 800سال تاریخ مغربزمین را در پنج مولفه مطالعه کند و بفهمد.
1- غرب جغرافیایی دارد به نام اروپای غربی
2- مبتنی بر دینی بوده است به نام مسیحیت
3- بر نژادی استوار بوده است به نام نژاد سفید
4- بر فلسفهای استوار است به نام روشنگری
5- بر نظام اقتصادی استوار است به نام سرمایهداری
همه این مولفههای پنجگانه در یک بستر 800 ساله به ما کمک میکند که بفهمیم در اقتصاد مغربزمین چه گذشته است. اگر این وقوف حاصل شد، میبینید که نظام اقتصادی آنها نه بر علم اقتصاد بلکه بر ارزشها و اندیشههای اخلاقی و علمی خودشان استوار شده است. به عنوان مثال آنهایی که به عنوان کاتولیک یک تلقی از مسیحیت داشتند از دین مسیح، تلقیای که دنیا را به هیچ میگیرد و آن را کاروانسرا میداند. بعد گروه دیگری از کشیشها عمدتا در اعتراض به این برداشت حرفهای جدیدی بیان و اصلاحاتی کردند که پروتستانها از این مجموعه حاصل شدند. پروتستانها برخلاف کاتولیکها کار کردن را تقوا میدانستند. اینهاست که به قول ماکس وبر سرمایهداری جدید را ساخته است. اندیشههایی که شهید صدر در شکلگیری سرمایهداری بر آن تاکید داشتند.
من بر این باورم که اگر ما هم بخواهیم نظام اقتصادی اسلامی در جامعه خود بسازیم، باید مبتنی بر اندیشهها و باورهای ایرانی- اسلامی و انسانی خودمان پایهگذاری کنیم.
شهید صدر هنگامی که در کتاب اقتصاد اسلامی را مطرح میکند چند نکته اساسی را بیان میکند. نظریه وی این است که مالکیت ناشی از کار است. هرکس کار میکند مالک دسترنجش است. البته نه هرکاری، بلکه کار مولد اقتصادی. مارکس هم منشا مالکیت را کار میدانست، اما علاوه بر این ما برخی امور دیگری مانند ارث و هبه را هم به عنوان منشا مالکیت به رسمیت میشناسیم. حرف اصلی شهید صدر این است که نمیشود کسانی با احتکار و کار نکردن مالک شوند. هرکس میخواهد مالک شود باید کار کرده باشد. از همین رو است که ربا را محکوم میکند. رباخواری از آن جهت محکوم است که کار نمیکند و درآمد مطمئن آخر ماه دریافت میکند. لذا هرچیزی که به غیر کار باشد ایشان به نام دین رد میکند. مساله دیگری که شهید صدر مطرح میکند دولت است وی به دولت خیلی اختیار میدهد. البته دولت به معنای state و نه government قابل ذکر است که این حجم از مسوولیتی که ایشان برای دولت قایل میشوند قابل نقد است و مشخص نیست منابع رفع این مسوولیتها از کجا باید تامین شود. به نظر میرسد که شهید صدر فرصت نکردند در این باره توضیح دهند. شاید اگر ما بخواهیم بر اساس هندسه فکری او کتاب را بازنویس کنیم، میتوانیم بگوییم که میشود به مردم کمک کرد، به این معنا که کار برایشان ایجاد کنیم و نه اینکه جیب آنها را پرکنیم.
اقتصاددان دانشگاه نرفته
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت/ به غمزه مساله آموز صد مدرس شد
امروز یادبود خواجه شمس الدین محمد شیرازی است. با بیتی از او شروع کردم که به نظرم میتواند وصفی برای سیدمحمدباقر صدر باشد. آقای صدر با اینکه از دانشگاه یا مطالعات اقتصادی رایج آکادمیک، چیزی نیاموخته بود، اما در زمانه خودش درخصوص تحلیل مبانی اقتصادی موجی آفرید که دو سه دهه بعد از کتابش، قوت موجی که ایشان ایجاد کرده بود، به تمام اندیشهورزان و کسانی که در حوزه اقتصاد اسلامی میگفتند و مینوشتند، نیرو میداد. البته تحلیل بسیار خوبی دکتر سبحانی ارایه دادند که این کتاب را باید در زمانه و بستر خودش تحلیل کنیم. بیانصافی است اگر امروز بخواهیم و بعد از 50 سال پیشرفتهای علمی و عملی متعدد به راحتی اثر ایشان را نقد کنیم. هرچند البته همه تلاشهای بشری نقدپذیر است. اجازه دهید چند نکته از صحبتهای آقای دکتر سبحانی را تکمیل کنم. شهید صدر در انتهای جلد دوم کتاب اقتصادنا در موضع یک اسلامشناس، بعد از نقد سرمایهداری و کمونیسم و در شرایطی که آرای شرق و غرب را مورد نقادی قرار میدهد، بنا دارد نظریه خودش ارایه دهد که مسلمانان میتوانند آن را به عنوان شعار خودشان به کار گیرند. وی سه ویژگی را برای یک نظام اقتصادی اسلامی عنوان میکنند وی ویژگی اول در نظریه مالکیت را بیان میکند که به نظر وی باید با کار تناسب داشته باشد و نام آن را مالکیت مختلط میگذارد. به این معنا که هم مالکیت خصوصی سرمایهداری را تاحدی در سیستم پیشنهادی میپذیرد و هم مالکیت عمومی را در برخی زمینهها قبول دارد. وی بیان میکند که مجاز نیستیم منابع ملی خودمان را بر اساس قوانین اسلامی در مالکیت شخصی دربیاوریم. از نظر وی معادن و ثروتها و منابعی که متعلق به عموم مردم است و نباید در اختیار اشخاص و شرکتهای خاص داده شود ولو از قبل آن مالیات هم به دولت پرداخت شود. یعنی مالکیت خصوصی و عمومی در جایگاه خود مورد پذیرش واقع میشوند و در جایی هم که مالکیت خصوصی وجود دارد بیش از همه مبتنی بر کار است ویژگی دوم پذیرش اصل و ارزش آزادی اقتصادی در چارچوب مشخص و مقید است. به این معنا که عاملین اقتصادی بر اساس اندیشه اسلامی اینگونه نیست که در تصمیمات خود مقهور تصمیمگیر مرکزی و متمرکزی باشند که برای همه در تولید، عرضه محصولات و حتی قوانین کار و... تعیین تکلیف کند. اینگونه نیست. بلکه درجه بالایی از آزادی در فعالیتهای اقتصادی به رسمیت شناخته میشود. البته این آزادی مطلق نیست و نمیتواند موجب تعدی به حقوق دیگر افراد در جامعه شود. نکته سوم اصل عدالت اجتماعی است که هم مبتنی است بر اینکه جامعه در درون خودش ابتدا نیازهای گروههای فقیر را بتواند فراهم کند و هم اگر این مکانیسمها جواب نداد دولت موظف است ورود پیدا کند. شهید صدر توازن را به عنوان جزیی دیگر از مساله عدالت اجتماعی مطرح میکند. نمیتوان گفت که این احصای سهگانهای که نویسنده ارایه داده است بهطور کامل گویای تمام مقاصد یک اقتصاد مبتنی بر اسلام است. شاید بتوان اجزایی بر آن افزود. شهید صدر با مطرح کردن این قواعد سهگانه شامل مجموعه وسیعی از احادیث و روایات و داستانهایی که در سیره معصومین وجود دارد، استنتاج میکند که میتوانیم به قاعده آزادی در چارچوب و اطاله محدود برسیم.
جای خالی نظریه اسلامی در اقتصاد
اگر بخواهیم دستاورد یک متفکر و صاحبنظر را ارج نهیم، راههای مختلفی وجود دارد. یکی از این روشها، برگزاری نشستهای اینچنینی و تجلیل از کتاب و نویسنده آن است. اما به نظر میرسد رضایتمندانهترین تجلیل این است که نکتههای در خور یک کتاب یا اندیشه را در حوزه اداره جامعه به کار بگیریم و آن را به عینیت نزدیک کنیم. البته اگر قبول داشته باشید که چنین نگرشی میتواند درمان دردهای ما باشد و شفای بیماریها و مشکلات جامعه قرار بگیرد واقعیت این است که تجربه عینی دولتهایی که نظریات اقتصادی اسلامی شهید صدر یا نظریات مشابه را به کار گرفتهاند، دارای زوایای تاریک و روشن است. یعنی نه مطلقا شاهد موفقیت و کامیابی بودهایم و نه میتوانیم قایل باشیم که نظریه فوق به شکست انجامیده است. علت این است که اگر مثلا به سیاستهای اقتصادی مصوب مجلس و دولت در بخشها و حوزههای مختلف کشور در چند دهه اخیر نگاهی بینداریم، متوجه میشویم که نظام واقعی ما یعنی آنچه تحقق یافته است و قواعد اداره جامعه یعنی آنچه دستگاههای حکومتی و اجرایی بر اساس آنها اقتصاد را به پیش میبرند- مانند قواعدی که بانکها بر اساس آنها عمل میکنند، قواعدی که در قراردادهای نفتی برای فروش و استخراج نفت مورد استفاده قرا میگیرد، قواعدی که بر اساس آن مالیات اخذ میشود یا یارانه پرداخت میشود و... - مبتنی بر مکتب و اندیشه شهید صدر یا هر اندیشمند اسلامی دیگری نیست.
بلکه میتوان گفت تنها ملهم و تاثیرپذیرفته از این نوع اندیشهها بوده ولی قابل انتساب به شهید صدر یا آرا و اندیشههای شهید مطهری در کتاب نظام اقتصادی و اسلامی نیست. به عبارت دیگر نمیتوان ادعا کرد که چنین اندیشههایی زیربنای تصمیمات و قواعد اقتصادی کشور است. به این علت که نوع رابطه، انتسابی نیست، طبیعتا موفقیت یا شکست تجربهها را هم نمیتوان به چنین نظریههایی منتسب کرد. چون ما در چارچوب چنین نظریهای جلو نرفتهایم. مثلا شما برای تربیت فرزند خود کتابی را مطالعه میکنید که آن کتاب چندین اصل در تربیت فرزند به شما میآموزد. شما هم تصمیم میگیرید در تربیت فرزند خود بر اساس این کتاب عمل کنید و تصمیم بگیرید. حتی نوع واکنش به خطاهای احتمالی را هم بر اساس آن کتاب انتخاب میکنید. رفتار شما اگر کاملا بر اساس اصول آن کتاب باشد میتوان بعد از مدت زمانی نسبت به موفق یا ناموفق بودن تاثیرات این اصول در تربیت فرزند به داوری نشست. مراجعه به پزشک هم همینطور است. اگر به تمام بندهای نسخه تجویز شده پزشک پایبند باشیم و کم و کیف داروها یا غذاهای مورد استفاده را مورد توجه و رعایت قرار دادیم اما نتیجه نگرفتیم، میتوانیم به پزشک معترض شویم که نسخهاش فاقد شفابخشی بوده است. در صورت پایبند نبودن به اصول و عدم توجه به اقتضائات لازم، شرایط زمانی و مکانی، متاثر شدن از فشارهای بیرونی و جبههگیریهای جناحی و گروهی و تخطی از نسخه، نمیتوانیم ماهیت نسخه را زیرسوال ببریم.
عدم امکان داوری نظریه شهید صدر
در چنین شرایطی و بعد از گذر زمان و مشاهده آنچه بر سر اقتصاد میآید، نمیتوان نتیجه گرفت که نسخه اقتصاد اسلامی شهید صدر یا دیگر متفکران اسلامی فاقد کارایی و ارزش است. در واقع به نسخهای عمل نشده که بخواهیم جواب آن را ببینیم یا نبینیم. در برخی حوزهها تلاشهایی انجام دادیم اما در بسیاری از حوزهها هم آن را به بوته فراموشی سپردیم. در غالب اوقات اگر به زمانبندی مصرف دارو پایبند نباشیم، تمام تاثیر دارو از بین میرود. یعنی رعایت تمام شروط دیگر متاثر از بیتوجهی عامل زمان از بین میرود. یعنی گاه یک عنصر به ظاهر کماهمیت باعث میشود که تمام خاصیت آن نسخه از بین برود. ما در بسیاری از مواقع در بحثهای مالکیت، آزادی در چارچوب محدود و عدالت، به خاطر برخی اقتضائات خاص، مصلحتها را بر عملکرد واقعی و تعریف شده ترجیح دادهایم یا در برخی مواقع آزادی و عدالت را با اهداف مصلحگرایانه دیگری تغییر دادهایم. مثلا وجوهاتی که باید صرف گسترش عدالت شوند برای اهدافی دیگر مصرف میشوند، مالکیتها چه از طرف دولت نسبت به مردم و چه از طرف مردم نسبت به یکدیگر و دولت مورد تعرض قرار گرفته میشوند و... بهطور کلی با وجود اینکه قریب به 50 سال از کتاب شهید صدر گذشته است، قضاوت در مورد کامیابی یا عدم کامیابی این کتاب در سامان دادن به نظام اقتصادی کشور ما امکانپذیر نیست و نمیتوانیم ناکامیهای امروز را به چنین نظریهای منتسب کنیم. امیدواریم روزی برسد که نظام سیاستگذاری در کشور ما به چارچوبهای از پیش اندیشیده شده و مشخصی مقید شود که قادر باشیم مبنای نظری آن را به راحتی محک زده یا نواقص احتمالی آن را در حوزههایی که نیاز به رسیدگی دارند، اصلاح کنیم.