خوشههای ترس | فرهیختگان
«ترامپ نقشههای وحشتناکی در سر دارد، قصدش این است که خیلیها را از سر راهش بردارد. اما باید همگان را از نقشههای شومش مطلع کرد تا بداند هر کاری نمیتواند انجام بدهد.» این جملات خبرنگاری است که سالها عمرش را گذاشته تا به قول خودش مردم را از همه اتفاقاتی که در کاخ سفید میافتد، مطلع کند. او از روابط روسایجمهور و همه زدوبندهایی که در طول ریاستجمهوریشان انجام میدهند، مطلع است و تلاش میکند نقطه تاریکی در روایتش باقی نماند. گزارش امروز به کتاب «ترس؛ ترامپ در کاخ سفید» [Fear : Trump in the White House] نوشته باب وودوارد [Bob Woodward] اختصاص دارد. کتابی که در 11 سپتامبر 2018 منتشر شد. کتابی که رهبر انقلاب در جلسه سهشنبه که با مردم بهصورت زنده و مستقیم صحبت کردند، به آن اشاره داشتند و گفتند: «آمریکا بهشدت دچار انحطاط است. این حرف خود نویسندگان داخل آمریکاست. در این سالها چند کتاب نوشتهاند که پردهها را بالا میزند! یکی از این کتابها را که به فارسی ترجمه شده، خواندم؛ پر از شواهد انحطاط آمریکاست؛ تمام کتاب نشاندهنده انحطاط نظام سیاسی آمریکا با حرکات رئیسجمهور آمریکاست.» در گزارش امروز به بخشهای مهم و کلیدی این کتاب اشاره میکنیم و همچنین نگاهی داریم به صحبتهای این خبرنگار که چرا این کتاب را نوشته است.
نقاط تاریک انتخاب اشتباه
این روزها که بحث انتخابات آمریکا داغ است، بد نیست اشارهای داشته باشیم به انتخابات 2016 و زمانی که برای اولینبار ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شد. در بخشهای ابتدایی کتاب «ترس؛ ترامپ در کاخ سفید»، نگرانی بخش مهمی از نویسندگان و نخبگان سیاسی آمریکا در پی روی کار آمدن فردی همچون ترامپ اشاره میشود و این را نشانهای از لرزههای بزرگی در نظام سیاسی آمریکا میداند. در فصل اول این کتاب وودوارد به زمانی اشاره میکند که ترامپ گزینه جمهوریخواهان شده است و میگوید: «تقریبا اطمینان داریم که اگر اوضاع با این روند دیوانهوار به هم آشفتهای که به پیش رفت، انجام نمیشد، اکنون اوضاع دنیا بهگونه دیگری بود. دونالد ترامپ 21 جولای 2016 رسما نامزدی حزب جمهوریخواه را پذیرفت. روند اعلام پذیرش نامزدی او در بامداد روز شنبه سیزدهم آگوست 2016 دچار یک تحول اساسی شد. تصویر زشتی از ترامپ در رسانهها ارائه شده بود و همه میدانستند که این تصویر درست است. در انتخابات آمریکا و بهخصوص حزب جمهوریخواه پول حرف اول را میزند. مرسرها ابتدا کمی با حزب مشکل داشتند ولی درنهایت با حزب به توافق رسیدند و پولهای آنها بهسمت حزب سرازیر شد. آنها همچنین صاحب قسمتی از سهام بریتبارت بودند. نظرسنجیها نشان میدادند که تنها 70درصد از جمهوریخواهان از ترامپ حمایت میکردند. آنها به رقم 90درصد نیاز داشتند. بنابراین لازم بود که حزب حمایت خود را از ترامپ تقویت کند. پریبوس و والش رئیس ستاد کمیته ملی حزب جمهوریخواه، بانک اطلاعاتی کاملی از تمام رایدهندگان واجد شرایط در سراسر کشور را در اختیار داشتند. بنن میخواست مطمئن شود کمیته ملی حزب، ترامپ را رها نخواهد کرد. شایعاتی منتشر شده بود مبنیبر اینکه بعضی حامیان مالی کنار کشیدهاند و همه میخواهند بهنحوی خود را از کثافتکاریهای ترامپ کنار بکشند.
اولین قدم این بود که کاری بکنند مردمی که در انتخابات شرکت نمیکنند یا آنها که زودتر از همه به ترامپ رای میدهند در مناطق مختلف بهکار گرفته شوند. در سیستم امتیازدهی در بانک اطلاعاتی از صفر تا صد، آنها به 90 امتیاز نیاز داشتند تا این امر محقق شود. در اوهایو از میان 6 میلیون رایدهنده یک میلیون نفر 90 امتیاز داشتند. این یک میلیون نفر کسانی بودند که باید زودتر از همه رای میدادند و کارکنان کمپین و داوطلبان همه را دنبال میکردند تا اطمینان حاصل شود آنها رای خود را به صندوق ریختهاند. قدم بعدی این بود کسانی را که بین 60 تا 70 امتیاز داشتند برای رای دادن به ترامپ قانع کنند، سیستم جوری طراحی شده بود که هرگونه برخورد تصادفی را با افرادی که اینگونه نبودند، متوقف میساخت درنتیجه وقت کارکنان و داوطلبان تلف نمیشد و حتما این افراد به ترامپ رای میدادند.
بنن میگفت دادهها حکایت از این دارند که ممکن است در اوهایو و آیووا برنده شوند. آنها باید در فلوریدا و کارولینای شمالی نیز برنده میشدند. آنگاه نوبت پنسیلوانیا، میشیگان، ویسکانسین و مینهسوتا میرسید که میتوانستند بهسمت جمهوریخواهان بازگردند. همه اینها مانند یک فانتزی عظیم به نظر میرسید. او گفت این نبرد آخر است. آنها تیری در تاریکی رها کردند و خودشان هم نمیدانستند که ترامپ میتواند گزینه خوبی برای روزهای روشن آمریکا باشد یا نه؟»
برای فرار از اتهام تقلب، چطور حواسها را پرت کردند؟
معمولا در انتخاباتها بحث تقلب وجود دارد و حرف از این مساله میشود و دو طرف انتخابات به این موضوع اشاره میکنند اما ترامپ وقتی با این مساله مواجه میشود راه دیگری را انتخاب میکند تا سرپوشی بر همه اتهاماتش درمورد تقلب در انتخابات باشد. وودوارد در بخشی از کتابش به نقش روسها در انتخابات 2016 اشاره کرده و در اینباره میگوید: «نشانههای مداخله روسها یا آنگونه که آژانس امنیت ملی آن را «مداخله دیجیتالی» مینامید، برای اولینبار در رایانههای نهادهای نظارت بر انتخابات که مسئول نامنویسی رایدهندگان در تابستان 2015 بود، این مداخله را تایید میکرد، در ایلینوی کشف شد و بعد به سراسر کشور گسترش یافت و به 21 ایالت رسید. در همان زمان که آژانس امنیت ملی و FBI درحال گردآوری اطلاعات بودند، مدیر امنیت ملی جیمز کلپر نگران بود که روسها ممکن است از اطلاعات دزدیدهشده برای دستکاری یا تغییر نتیجه انتخابات استفاده کنند. او با خود میاندیشید آیا فقط روسها مقصر بودند. روسها همیشه دردسرساز بودهاند.»
در جولای 2016، ویکیلیکس و دیسیلیکس که سایتی برای انتشار اطلاعات هکشده از دستگاههای دولتی و نظامی بود، شروع به انتشار ایمیلهایی کردند که هکرهای روس از سرور کمیته ملی حزب دموکرات ربوده بودند. این هکرها خود را «خرس خوشاخلاق» یا «خرس بانمک» میخواندند.
اطلاعات بهدستآمده درباره مداخله روسها باعث نگرانی شدید شورای امنیت ملی اوباما شد. با گذشت زمان اطلاعات دقیقتر و مستندتری به دست آمد. دستگاه اطلاعاتی آمریکا اطمینان دارد دولت روسیه در هک اخیر ایمیلهای اشخاص و نهادهای آمریکایی دست داشته است. این دزدیها و افشای محتواهای ایمیلها به قصد تاثیر بر نتیجه نهایی انتخابات آمریکا صورت گرفته است. مقامات ارشد روسیه همان کسانی هستند که میتوانستند فرمان آغاز چنین عملیاتی را صادر کرده باشند. کلپر، جانسون و کمپین کلینتون انتظار داشتند که این داغترین خبر آخر هفته باشد. خبرنگاران نیز اینگونه میاندیشیدند و در همان زمان به گزارش این رویداد پرداختند. اما یک ساعت بعد در ساعت 5:40 دقیقه بعدازظهر واشنگتنپست مقالهای درباره ترامپ منتشر کرد که عنوان آن این بود: «ترامپ در سال 2005 اظهاراتی شدیدا جنسی و تحریکآمیز درباره زنان بر زبان آورده است.»
نوار اکسس هالیوود یک زلزله سیاسی بود. داستان مداخله روسیه عملا از یادها رفت. جه جانسون بعدا گفت: «انتظار داشتم قضیه روسیه واکنشهای بسیار زیادی را به همراه داشته باشد و در طول روزهای آتی رسانهها سوالات بیشتری را در این زمینه مطرح کنند. اما رسانههای خبری از آن چشم پوشیدند و تماما به قضیه ترامپ و طمع و سکس و اینها پرداختند.» ترامپ با صدور بیانیهای کوتاه به واشنگتنپست اعلام کرد: «این یک گفتوگوی رختکنی خصوصی بود که سالها قبل اتفاق افتاد. بیل کلینتون در زمین گلف حرفهایی بدتر از من زده است. اگر به هر کسی اهانت شده است من عذرخواهی میکنم.»
گویا ترفندی که حواسها را بهسمت اتهامات جنسی ترامپ پرت کرده بود، باعث شد اتهام تقلب به حاشیه رانده شود و اعضای کمپین حالا بهدنبال راهی بودند که بتوانند کار دیگری را رقم بزنند و ترامپ را به صندلی کاخ سفید نزدیک کنند. آنها مانند خود رئیسجمهور دست به هر کاری میزدند تا این صندلی را از دست ندهند.
توجیههای پرزیدنت برای بیاخلاقی
وودوارد به مصاحبههای قبل از انتخابات ترامپ اشاره میکند و میگوید: «او همواره از اخلاق دم میزد که باید در یک رقابت سالم با هم انتخابات را برگزار کنند اما در طول کارزار انتخاباتی بارها و بارها این مسائل زیر پا گذاشته شد.» او از مصاحبه ترامپ با رسانهها میگوید و تاکید میکند: «جولیانی دوبار در مصاحبه با شبکههای CNN و NBC گفته بود که به عقیده او ترامپ هرگز سراغ زندگی خصوصی هیلاری و کلینتون نخواهد رفت و به حاشیههای آنها اشارهای نخواهد داشت. اما بنن تدارک همه اینها را دیده بود و اعتقاد داشت این ضربهها به کلینتون کار را تمام خواهد کرد. چهار زن از کسانی که ادعا میکردند کلینتون آنها را مورد تعرض قرار داده یا هیلاری سعی کرده بود در زندگی آنها اخلال ایجاد کند در مناظره حضور داشتند. بنن این موضوع را با ترامپ در میان گذاشت. همهچیز جنجالی میشد. این روشی بود که بنن آن را میپسندید. ترامپ در طول روز مقالات بریتبارت را درباره متهمکنندگان کلینتون در توئیتر منتشر کرد.
درست قبل از ساعت 7:30 بعدازظهر خبرنگاران به داخل اتاق در هتل فورسیزنز سنتلوئیس هدایت شدند؛ همانجایی که ترامپ به همراه آن چهار زن در انتظارشان بودند. زنها با حرارتی زیاد میکروفون را به دست گرفتند. جوانیتا برودریک گفت: «عملگرایی از حرف زدن بسیار مهمتر است. ممکن است ترامپ سخنان زشتی به زبان آورده باشد ولی بیل کلینتون به من تجاوز و هیلاری کلینتون من را تهدید کرد.» اندرسون کوپر از شبکه CNN که از مجریان مناظره بود، موضوع نوار اکسس هالیوود را به میان کشید و گفت: «این مصداق آزار جنسی است. شما با افتخار گفتید زنان را تحت آزار جنسی قرار دادهاید، آیا میفهمید این یعنی چه؟»
ترامپ به حاشیه رفت و گفت: «وقتی دنیا جایی است که در آن داعش سرها را قطع میکند و جنگ و بدبختی در همهجا دیده میشود و این اندازه بدی در سراسر دنیا میبینید، بله من از این چیزی که گفتم، شرمسارم. اما این یک صحبت رختکنی بود. اگر شما به بیل کلینتون نگاه کنید، میبینید که عملکرد او بهمراتب بدتر بوده است. من حرف زدم و او عمل کرد... در طول تاریخ کسی به اندازه او به زنان توهین نکرده است.» همه این موضوعات را داشته باشید و دقیقا تا زمانی که ترامپ به ریاستجمهوری در سال 2016 رسید. همه این مسائل کموبیش ادامه داشت و بیاخلاقی پشت بیاخلاقی. » وودوارد در کتابش به این مساله تاکید میکند که همین بیاخلاقیها باعث ناامیدی مردم از روسایجمهور آمریکا میشود و آنها را به جایی میرساند که دیگر حرفهایشان را باور نکنند.
ماجرای نامهای که ناپدید شد
شاید یکی از موارد مهمی که در این کتاب به آن اشاره شده است، نداشتن یک قدرت محکم در ترامپ برای اداره امور آمریکا و روابطش با کشورهای دیگر باشد. او بهراحتی خشمگین میشود و نمیتواند خشم خود را کنترل کند. احساسات او مانع از تصمیمگیری درستش میشود و همین مساله باعث شد تا اطرافیانش خیلی چیزها را از او پنهان کنند. وودوارد در بخشی از کتاب اشارهای به هشتمین ماه ریاستجمهوری ترامپ میکند و مینویسد: «در اوایل سپتامبر 2017 در هشتمین ماه ریاست جمهوری ترامپ گری کوئن، رئیس سابق گلدمن ساکس و از مشاوران اقتصادی ارشد رئیسجمهور در کاخ سفید به آرامی بهسمت میز کار رئیسجمهور در دفتر وی حرکت کرد.
در طول 27 سال کار برای گلدمن ساکس، کوئن با موهای ریخته و 6 فوت و 3 اینچ قد از اعتمادبهنفس زیادی برخوردار بود. وی میلیاردها دلار برای مشتریان این کمپانی و میلیونها دلار برای خودش ساخته است. او این اختیار را به خودش داده که هر زمان که خواست وارد دفتر رئیسجمهور شود. رئیسجمهور نیز با این مساله موافقت کرده بود. روی میز پیشنویس یک نامه از طرف رئیسجمهور به رئیسجمهور کرهجنوبی قرار داشت که در آن رئیسجمهور موافقتنامه تجاری بین آمریکا و کره موسوم به «کوروس» را مختومه اعلام میکرد. کوئن از این موضوع بسیار ناراحت بود. ماهها بود که ترامپ تهدید میکرد از این موافقتنامه خارج خواهد شد. این موافقتنامه پایههای توافق اقتصادی، اتحاد نظامی و از همه مهمتر عملیات فوقمحرمانه نظامی و ظرفیتهای اجرایی آنها را پوشش میداد.
کنارهگیری از «کوروس» که اهمیت اقتصادی زیادی برای کرهجنوبی دارد میتواند روابط دو کشور را بهطور کامل به مخاطره بیندازد. کوئن باور نمیکرد رئیسجمهور ترامپ اطلاعات حیاتی را که برای امنیت ملی آمریکا بسیار مهم هستند به مخاطره بیندازد. اما حالا نامهای به تاریخ 5 سپتامبر 2017 وجود داشت که میتوانست باعث بروز فاجعه در امنیت ملی شود و کوئن نگران بود ترامپ درصورت دیدن نامه آن را امضا کند. کوئن پیشنویس نامه را از روی میز ترامپ برداشت و آن را در یک پوشه آبی رنگ که روی آن عبارت «بایگانی شود» نوشته شده بود، قرار داد. کوئن یک بار بهطور خصوصی گفته بود: «مساله این نبود که چه کاری برای کشور انجام میدهیم. مهم این بود که مانع از آن شویم که او به ضرر کشور کاری انجام بدهد.»
این اقدامات به منزله یک کودتای اجرایی در کاخ سفید و اخلال در اراده رئیسجمهور آمریکا و اختیارات قانونی او تلقی میشد. اما باید این کار انجام میگرفت تا ترامپ به ضرر کشور عمل نکند.» این بخش از کتاب موید این گزاره است که حتی اطرافیان ترامپ هم او را قبول ندارند و نمیتوانند پای تصمیمهایش بمانند برای همین همه چیز را از او مخفی میکنند.
مداخله در سوریه
یکی دیگر از بخشهای مهم کتاب به جایی برمیگردد که در مورد سوریه و نقشه ترور بشار اسد اشاره دارد. در این بخش وودوارد با تحقیقاتی که انجام داده به جایی میرسد که دولت آمریکا در قبال گرفتن پولهای زیاد از عربستان حاضر است رئیسجمهور قانونی یک کشور را ترور کند و فقط و فقط برایشان پول مهم است. او در بخشهایی از این فصل مینویسد: «ژنرال کلی رئیسجمهور را از این موضوع مطلع ساخت که دو مشاور سیاسی او یعنی مک مستر و تیلرسون بهشدت در حال رقابت با یکدیگر هستند. موضوع رقابت و تلاش برای مذاکره با عربستانسعودی برای دریافت چهار میلیارد دلار بود. این پول برای هزینه عملیات در سوریه و یک پروژه محرمانه سیا برای کمک به شورشیان سوریه با کد مخفی «تیک» مورد استفاده قرار میگرفت. درخواست از دولتهای خارجی برای تامین هزینه ارتش آمریکا و عملیات سیا در کشورهای خارجی یکی از بزرگترین اهداف دولت ترامپ بود. آنها اکثرا مایل بودند چکهایی با مبالغ بالا برای پروژههای مختلف در سوریه بکشند به نقل از تیلرسون مک مستر وارد شد و گفت: «من به سراغ همتایانم در عربستان خواهم رفت و مستقیم با آنها وارد مذاکره خواهم شد.» رئیسجمهور عصبانی بود. حتی با وجود اینکه مشکلات زیادی با تیلرسون داشت ولی او تجربه زیادی در معامله با خانواده پادشاهی سعودی طی سالها فعالیت بهعنوان مدیرعامل اکسون داشت. همچنین تیلرسون میدانست که آلسعود قابل اطمینان نیستند و ترامپ هم هرگز به کسانی که در آن طرف میز مذاکره بودند اطمینان نمیکرد به همین خاطر با فشار بر آنها سعی میکرد بهترین معامله ممکن را انجام دهد. مذاکره با عربستان و پول گرفتن برای حضور در سوریه هم مساله مهمی بود. آنها نمیخواستند حضور در سوریه را از دست بدهند و همه چیز را به بشار اسد بسپارند. حتی در ذهنشان این میچرخید که با همکاری عربستان بشار را از بین ببرند، به خیلی چیزهای دیگر هم فکر میکردند.»
باب وودوارد کیست؟
باب وودوارد در کتاب جدیدش با 100 نفر از نزدیکان و همکاران ترامپ گفتوگو کرده است. وودوارد فارغ از هر نگاهی یک انسان تاثیرگذار در آمریکاست. رابرت وودوارد معروف به باب وودوارد در سال 1943، در ایلنوی بهدنیا آمد و الان 70 ساله است. با کمی جستوجو و چرخیدن بالاخره آن چیزی که میخواست را بهدست آورد و روزنامهنگار شد. او عاشق هیجان بود و برای همین همیشه بهدنبال این بود که کارش را هیجانانگیز کند و بالاخره همین حس هیجان او را به یکی از خبرنگاران معروف آمریکا تبدیل کرد. حدود یک سال بعد از پیوستن او به واشنگتنپست، بههمراه همکارش کارل، سرنخهایی پیدا کردند که نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا درحال انجام جرائم عجیب و غریبی است. آن زمان دوره اول ریاست جمهوری ریچارد نیکسون تمام شده بود و درحال تلاش بود تا دوباره رئیسجمهور شود. ستاد انتخاباتی دموکراتها در هتل واترگیت بود. همان زمان در جریان برگزاری انتخابات، تعدادی از مأموران افبیای وارد ساختمان هتل واترگیت شدند و دستگاههای شنود کار گذاشته بودند و سپس اسناد و مدارکی را برای اهداف مختلف به سرقت بردند.
این اقدام غیرقانونی با پیدا شدن یک نوار توسط یک مأمور حراست هتل بهطور تصادفی لو رفت و باب و همکارش این اتفاق را رسانهای کردند. خیلیها ابتدا تصور میکردند که این قانونشکنی توسط افراد دونپایه طراحی و هدایت شده است. اما پس از آنکه نیکسون از تحویل نوارهای ضبطشده به کمیته قضایی مجلس نمایندگان ایالت متحده آمریکا خودداری کرد پای نیکسون نیز به میان کشیده شد. کمیته قضایی مجلس نمایندگان در جولای ۱۹۷۴ رسیدگی عمومی به اعلام جرم علیه نیکسون را آغاز کرد و دیوان عالی فدرال نیز حکم کرد که رئیسجمهور نوارها را به کمیته قضایی تحویل دهد. در هفته بعد کمیته قضایی مجلس نمایندگان، رأی خود را درباره سه فقره جرم ارتکابی توسط نیکسون صادر کرد: سوءاستفاده از قدرت، کارشکنی در امر اجرای عدالت و اهانت به کنگره که در نهایت منجر به استعفای نیکسون میشود. اقدامات وودوارد بهعنوان یک روزنامهنگار تحقیقی نقش مهمی در استعفای سیوهفتمین رئیسجمهور آمریکا داشت. این روزنامهنگار و پژوهشگر بعد از این 18 کتاب در مورد روسای جمهور آمریکا نوشت و تقریبا 13 کتاب آن بسیار معروف و پرفروش است.
نویسندهای که برایش مرگ میخواستند
باب وودوارد در کتاب ترس، نگاهی ترسناک به داخل کاخ سفید ترامپ میاندازد. وودوارد شرحی واقعبینانه و مستند از دولت ترامپ ارائه میدهد و برای نخستینبار واقعیتهایی را بیان میکند که تاکنون در هیچکجا مطرح نشده است. این کتاب که به گفته منتقدان، همچون بختکی بر کاخ سفید ترامپ سایه افکنده است براساس صدها ساعت مصاحبه و همچنینبراساس اسناد دولتی و خصوصی نوشته شده است. «سایمون و شوستر» ناشر کتاب اعلام کرد که در همان هفته اول انتشار، بیش از یک میلیون و صد هزار نسخه از این کتاب به فروش رفت.
او در گفتوگویی که بعد از انتشار کتاب انجام داد درباره مشکلاتی که بعد از انتشار برایش پیش آمد، گفت: «خیلی اذیت شدم. حتی بارها خواستند که کتاب را منتشر نکنند و جلوی چاپ آن را بگیرند. با اینکه قبل از انتشار کتاب گفته بودم که من این کتاب را نوشتهام و در آن از جزئیاتی گفتم که تا به حال گفته نشده است. جزئیاتی که بهزعم خودم خیلی میتواند در نگاه مردم به دولت ترامپ یا حتی آمریکا تاثیرگذار باشد. آنها برای من مرگ هم میخواستند اما خب موفق نشدند. همین مساله نشان میدهد که چقدر ظرفیت پایینی برای شنیدن نقد دارند. کارکنان کاخ سفید هم همین مساله را میگفتند که بیشتر روزها با این مساله درگیرند که امروز رئیسجمهور با چه اخلاقی میآید چه تصمیمهایی خواهد گرفت که ما را بیشتر به لبه پرتگاه نزدیک کند.»
او در بخش دیگر از صحبتهایش از شبی میگوید که با ترامپ در مورد کتاب صحبت کرد و او وقتی از جزئیات کتاب مطلع شد با برخوردی به ظاهر خوب گفته بود که کتاب تو منفی است اما خب اشکالی ندارد بالاخره هر کسی میتواند نظری داشته باشد و من نمیتوانم جلوی این کار را بگیرم این مکالمه 11 دقیقهای در واشنگتنپست منتشر شد و دقیقا نشان میداد که چقدر واکنش ترامپ با آنچه که در گفتوگو با باب داشت متفاوت بود و بعد از انتشار کتاب معتقد بود که هر آنچه در کتاب آمده فقط و فقط تخیلات نویسنده است.
وودوارد همچنین در صحبتهایش اشارهای دارد به همه مشکلاتی که ترامپ برای آمریکا با ندانمکاریها و احساساتی تصمیم گرفتنهایش ایجاد کرد. او میگوید: «در تمام مدت نوشتن کتاب، بارها شاهد بودم که چقدر آدمها در کاخ سفید از روندی که رئیسجمهور پیش گرفته است ناراضی هستند. آنها میگفتند که ترامپ درحال نشان دادن چهرهای از آمریکا به دنیا است که خیلی سیاه است و مطمئنا نمیتوان برای این روند سیاه چارهای اندیشید.»