آنقدر منابع اقتصادی کمیاب شده است و تلاش برای حضور در بازارهای ملی و بین‌المللی گسترده شده که بین شرکت‌ها رقابتی شدید شبیه جنگ‌های دنیای باستان شکل گرفته است... استراتژی رقابتی یعنی راهبردهایی برای پیروزی در جنگ‌های اقتصادی و نبردهای فناورانه... این پیروزی با حمله، دفاع یا صلح به دست می‌آید... سربازان را به حکم فرزندان خود بنگرید... موفق نخواهی بود مگر اینکه مردان تو سرسختی و هدف مشترک داشته باشند


یکی از کتاب‌هایی که به علاقه‌مندان مباحث مدیریتی پیشنهاد می‌کنند، «هنر رزم» [The art of war] اثر سان تزو [Sun Tzu] است. کتابی که بر اساس ادعای پیشگفتار آن، 500 سال قبل از میلاد توسط شخصی به نام سان تزو نوشته شده است و در تمام این سال‌ها راهنمای افسران عالی‌رتبه‌ی نظامی، سیاستمداران، و حاکمان کشورها بوده است. «هنر رزم» همان‌طور که از اسمش پیدا است، درباره تاکتیک‌ها و تکنیک‌های رزم و مبارزه‌ی با دشمن در صحنه‌ی نبرد است. اما ارتباط چنین کتابی با مدیریت چیست و خواندن آن چه بهره‌ای به مدیران می‌رساند؟

هنر رزم [The art of war]  سان تزو [Sun Tzu]

دنیای مدیریت با وجود تمام تفاوت‌های ماهوی که با دنیای فرماندهی نظامی دارد، دارای وجوه اشتراکی با رزم و جنگ است. شاید بتوان وجه اشتراک مدیریت با فرماندهی نظامی را در کمبود منابع جستجو کرد. امروزه آنقدر منابع اقتصادی کمیاب شده است و تلاش برای حضور در بازارهای ملی و بین‌المللی گسترده شده است که بین شرکت‌ها رقابتی شدید شبیه جنگ‌های دنیای باستان شکل گرفته است. در واقع، اکنون دیگر حوزه تسلط بر قدرت از مرزهای جغرافیایی و منابع طبیعی عبور کرده است و رقابت‌ها و جنگ‌های اصلی در زمین اقتصاد و تجارت در حال جریان است.

تلاش برای پیروزی در این رقابت‌ها مبنای تمامی مطالبی است که درباره استراتژی و افزایش بهره‌وری، تولید بهینه و فروش در متن‌های مدیریت کسب و کار گفته و نوشته‌اند. استراتژی رقابتی یعنی راهبردهایی برای پیروزی در جنگ‌های اقتصادی و نبردهای فناورانه. راهبردهایی که اگر چه به‌دلیل تغییر زمین بازی با راهبردهای جنگ متفاوتند، اساس‌شان تلاش برای پیدا کردن جایگاهی بهتر و جای پایی محکم‌تر است. در کسب و کار، در کسب سهم بازار بیشتر و سود بالاتر و در جنگ‌های تن به تن در تسلط بر کشور و زمین و منابع با ارزش‌تر.

سان تزو در کتاب «هنر رزم» در سیزده فصل سعی می‌کند نشان دهد چگونه می‌توان با کمترین تلاش به بیشترین فتوح دست یافت. توصیه‌های او فارغ از ابزارهای جنگی یا اهداف نبرد، معطوف به اداره‌ی یک سپاه و هدایت آن به سمت فتح و پیروزی است. خواه این پیروزی با حمله، دفاع یا صلح به دست آید. به همین دلیل در جای جای کتاب بر اهمیت شناخت خود و دشمن تأکید می‌کند و توصیه می‌کند که بر اساس این شناخت باید نبرد را طرح‌ریزی کرد و به موفقیت رسید: «اگر خود را بشناسی و اگر دشمنت را بشناسی، نیازی نیست از نتیجه صدها نبرد هراس‌ناک باشی!»

در کنار این‌ها، تأکید سان تزو بر برنامه‌ریزی هوشمندانه در حمله یا دفاع بسیار ارزشمند است. برای او پیروزی در نبرد هدف اصلی است و در این راه، از تمام عوامل اثرگذار از قبیل زمان نبرد، مکان جنگ، قوانین اخلاقی، شیوه‌ی فرماندهی، و شخصیت فرمانده باید به نحو احسن استفاده کرد. این‌ها همگی از عواملی هستند که در رقابت‌های اقتصادی هم تأثیرگذارند و برنامه‌ریزی و اجرای برنامه‌ها بدون توجه به آن‌ها به شکست برنامه‌ها منجر می‌شود، عواملی مانند تحلیل بازار، سبک رهبری، تدوین استراتژی، فرهنگ سازمانی، و شخصیت و توانمندی مدیر، که هر کدام در گوشه‌ای از علم مدیریت توصیف شده‌اند و بسط یافته‌اند.

سان تزو فقط تاکتیک‌های رزم و مقابله با جنگ را در کتاب «هنر رزم» ذکر نمی‌کند. او بر اهمیت روحیه و توان سربازان و جنگجویان واقف است و در هر فرصتی به این اشاره می‌کند که سربازان در هنگام نبرد باید مطیع اوامر فرمانده باشند و با انضباط و نظم اوامر را به دقت اجرا کنند. او عامل اطاعت سربازان از فرمانده را تنها ناشی از ترس نمی‌داند و درست مثل آنچه در هدایت منابع انسانی یک شرکت مهم است، بر تأثیر پاداش و تنبیه به‌موقع تأکید می‌کند و انگیزه و سهم آنان را در نتایج حاصل از پیروزی‌ها نادیده‌ نمی‌گیرد: «سربازان را به حکم فرزندان خود بنگرید تا آن‌ها نیز تا عمیق‌ترین درّه‌ها در پی شما بیایند، آن‌ها را به سان عزیزترین فرزند خلف خود ببینید، تا آن‌ها نیز تا دم مرگ کنار شما بمانند.»

سان تزو بیش از همه در این کتاب در قامت یک استراتژیست ظاهر می‌شود و با نگاه کلان و بلندمدت - همان خصوصیات یک برنامه استراتژیک - سعی می‌کند توصیه‌هایی درباره فرماندهی سپاه و پیروزی در نبرد ارائه دهد. توصیه‌ای مبنی بر توجه به نقاط قوت و ضعف و برنامه‌ریزی و اجرای برنامه‌ها بر اساس آن‌ها. او با اشراف بر آنچه در رهبری یک سپاه موثر است، تحقق برنامه‌ریزی‌ها را ناشی از فهم واقعیت‌ها و تحلیل درست می‌داند: «در طرح‌های یک فرمانده‌ی دانا آمیزه‌ای از توجه به برتری‌ها و ضعف‌ها دیده‌ می‌شود... اگر بتوانیم توقعمان را از برتری به این روش متعادل کنیم، شاید بتوانیم برنامه‌هایمان را تحقق بخشیم.»

با وجود اینکه سان تزو، مردی در اعماق 2500 ساله تاریخ بوده است، به خوبی فرایند مدیریت انسان‌ها و هدایت آن‌ها را به سمت هدفی مشترک فهمیده است: «موفق نخواهی بود مگر اینکه مردان تو سرسختی و هدف مشترک داشته باشند و بالاتر از همه روحیه همکاری و رفاقت داشته باشند.» دقیقا همین فهم عمیق او از فرماندهی سپاه است که باعث شده است این کتاب با وجود تمام تفاوت‌هایش با نظام مدیریت کسب و کار، دارای حرف‌های گفتنی بسیاری برای علاقه‌مندان به علم مدیریت جدید باشد. حرف‌هایی که خواندن آن برای تمام کسانی که می‌خواهند به زبان ساده و متفاوتی مدیریت را مرور کنند، مفید و آموزنده است.

[این کتاب نخستین بار تحت عنوان «هنر جنگ» با ترجمه حسن حبیبی و توسط انتشارات قلم در سال ۱۳۶۴ و پس از آن چندین بار با عنوان «هنر رزم» و «آئین رزم» توسط ناشران مختلف منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...