در پی نقدهای رسول جعفریان به چاپ کتاب «تاریخ اسلام کمبریج» مترجم این کتاب جوابیه ای در دفاع از چاپ این کتاب و نقدهای رسول جعفریان منتشر نمود.

در پاسخ به منتقد بی خبر از همه جا یعنی آقای رسول جعفریان نکاتی را عرض می‌کنم:

1. اول آنکه انگلیسی این کتاب 4 جلد است که مرحوم احمد آرام تنها بخشی از جلد اول را ترجمه کرد و دیگر به باقی نپرداخت و ما هر 4 مجلد را در دو مجلد به طور کامل ترجمه کرده ایم و دوم آنکه به خاطر احترام به احمد آرام به کاستی‌های ترجمه ایشان اشاره نکرده‌ایم و این موضوع را ناگفته گذارده‌ایم .

2. آنکه هیچ بخش این کتاب ترجمه ساختگی ندارد چرا که بنده خودم زبان‌شناس و مدرس دانشگاه هستم بلکه در ترجمه این اثر بزرگ تعدادی از متخصصان دیگر نیز کمک کرده‌اند از یک طرف می‌گویید این بخش از کتاب ترجمه ساختگی دارد و از طرف دیگر این امر را به متخصصان دیگر وا می‌گذارید که من از این تناقض گویی در شگفتم.

3. کتاب تاریخ اسلام کمبریج حدود 40 سال پیش تالیف یافته و صدای شما بعد از ترجمه این اثر که 7 سال به طول انجامیده به عنوان یک مدعی اصلا به زبان خارجی آ گاهی ندارید و گرنه به عنوان یک مورخ باید 40 سال پیش مونتگمری وات را به باد فحش و ناسزا می‌گرفتید.

4. اسلام شناس بزرگی همچون برادر گرامی آقای دکتر قنبری از همان ابتدا فرمودند که منظور ما از چاپ این اثر آشنایی دانش پژوهان ایرانی با نوع تلقی و طرز نگرش مستشرقان غربی به اسلام و تاریخ اسلام است نه چیز دیگر.


5. بر خلاف گفته حضرت عالی برادر عزیزم آقای قنبری در چاپ دوم این کتاب پا نوشته‌هایی بدان افزودند و مترجم نیز به امر ایشان یک مقدمه 20 صفحه اضافه کرد.

6. مسئله غرانیق در کتب و تفاسیر اهل سنت وارد شده و مرحوم مفسر شهیر قرآن علامه طباطبایی بدین مسله پاسخ روشن داده‌اند که در پا ورقی 76-75 آمده است.


7. آنجا که مولف می‌گوید در جنگ بدر بیش از 50 تن کشته شده اند وی نهایت احتیاط علمی را به خرج داده است که این گفته می‌تواند رقم 70 را نیز در بر گیرند.

8. نوشته مونتگمری وات نگرش او از زندگانی پیامبر(ص) را به نمایش می‌گذارد و این بستن ناروا به پیامبر نیست و آدمی چقدر سست دین و سست بنیه باشد که با خواندن 30 صفحه نوشته از دین بدر شود.

9. این اثر حاصل کار چهل تن از مستشرقان است که در اینجا به جرات می‌گویم که اکثر آنها در مقابل شخصیت پیامبر و تمدن اسلامی سر تعظیم فرود آورده‌اند. چرا حضرتعالی این کتاب نزدیک به 2500 صفحه را تا آخر مطالعه نفرمودید اگر در دیگر زمینه نیز این گونه فتوی می‌دهید پس وای بر کسانی که چشم بر شما دوخته اند.

10.اگر بپذیریم مونتگمری وات یک مستشرق غربی است دیگر بند به بند بر او خرده نمی گیریم و دلیلی هم ندارد که در محیط مغرب زمین چونان اسلام شناس مشرق زمین بیندیشد هر کسی گنجایش و جنبه‌ای دارد و این نکته‌ای است که برادر دانشمندم جناب آقای قنبری خوب بدان پی برده‌اند.

11. شما اگر استطاعت علمی دارید دست به قلم برده و کتابی حجیم در رد نظرات اسلام شناسان غربی بنویسید و دلایل خود را یک به یک بر شمرید همچون کاری که شهید مطهری کرد در برخی آثار خود انجام داد که اکنون به شدت جای خالی این بزرگمرد را احساس می‌کنیم.

12. ترجه واژه بستگان درست است چرا که در این صورت مولف می‌توانست از همین آوا نوشت لاتین استفاده نماید و یا از واژه‌های دیگر.

13. اینکه گفته اید در صفحه 91 مفهومی ندارد اگر به زبان اصلی این کتاب اشراف داشتید این بند را ابتدا در صفحه اصلی آن در کتاب اصلی مرجع مقابله می‌کردید که کاملا تطابق دارد.

14.دوست گرامی و اسلام‌شناس بی‌ادعا آقای قنبری بارها به تاکید بر این حقیر گفته اند که در اصل مطلب نگارنده به جهت رعایت در امانت دست نبرید و اگر خواستید پاورقی بنویسید که ما نیز در چاپ اول و دوم امتثال امر کرده‌ایم.

در پایان امیدوارم خداوند این درایت را به ما بدهد که به هنگام سخن گفتن کمی هم به فکر پاسخ دادن پس از مرگ باشیم و این بزرگترین سعادت است.


جوابیه‌ی چاپ و نشر بین الملل

بدون گلایه، خودمانی‌تر از پاسخ
جناب آقای جعفریان
با عرض سلام و تحیت
همان طور که در جلسه حضوری در محل شرکت چاپ و نشر بین الملل گفته شد، بخش فرهنگی شرکت به عنوان مجموعه‌ای از افراد مسلمان با تعهد قطعی و حتمی به اصول و فروع اسلام، از صاحب نظران تاریخ و فرهنگ اسلامی دعوت کرد تا در نقد و بررسی و تحلیل تاریخ اسلام کمبریج همت گمارند و نفس دعوت از حضرت عالی متأثر از همین دغدغه بود. اما این‌که نقد عالمانه افراد الزاماً می‌بایست با ثبت نام و عنوان ایشان در ترجمه یک اثر منتشر شود درخواست و توقعی است که عمل بدان با سیاستهای ناشر مورد رد یا قبول واقع می‌شود. تاریخ اسلام کمبریج با دو مقدمه و موضعگیری صریح ناشر و مترجم به زیور طبع آراسته شد و سزاوار است که نقد آن نیز در یک قالب علمی همان طور که سیره و روش اهل علم است انجام پذیرد. به عنوان مقدمه چنین اندیشه‌ای شرکت تصمیم گرفت که در حد ابطال برخی نظریات معارض با عقاید اسلامی، نظر خود را در پاورقی ابراز کند. ضمن اینکه مترجم نیز بعضی از اشکالات را در مقدمه چاپ دوم پاسخ گفته بود. همچنین توضیحاتی که در « سخن ناشر » آمده بود و اعلام تردید و برائت ناشر از محتوای کتاب در روی جلد، سبب شد تا نقد علمی و محتوایی کتاب را که مجالی وسیع می‌طلبید به نشریات تخصصی و مجامع علمی واگذاریم و به اصلاحاتی که در چاپ دوم اثر آمده است بسنده کنیم. اما متأسفانه جنابعالی مسئله را در فضایی ژورنالیستی – با تیتر آن چنانی مقاله، به رخ کشیدن وابستگی شرکت به سازمان تبلیغات اسلامی، انتخاب تیتر و اصطلاح «آیات شیطانی» که
سلمان رشدی را تداعی می‌کند و ... – طرح نمودید که زیبنده قلم دانشمندان بویژه عالمان دین نیست.

2. اگر چه شرکت چاپ و نشر بین الملل از سال 80 تا به حال زیر نظر مؤسسه انتشارات امیرکبیر اداره می‌شود، اما چاپ ترجمه مرحوم احمد آرام در انتشارات امیرکبیر بوده و توسط همین ناشر چاپ نشده است. اما سخن گفتن در مورد مزیتهای احتمالی هر یک از این ترجمه‌ها بر دیگری، بر عهده اهل فن است و فقط کامل بودن متن ترجمه دوم ( قریب 2200 صفحه) مشخص است.

3. اشاره‌ای به ترجمه فارسی و عربی دیگر کتابهای مونتگمری وات شده است که خوب بود گزارشی اجمالی از محتوای آن کتب و نحوه برخورد آن ناشران با شیطنتهای نویسنده ارائه می‌شد.

4. در سطر 20 مقاله به پاورقی‌های مترجم اشاره شده که « اظهار تأسف» و « اشاراتی کلی» است و در یک مورد هم ترجمه سطوری از المیزان، با نتیجه گیری‌های شگفت نویسنده در تخریب مبانی وحی بی ربط دانسته شده است. اما
پاسخ را جنابعالی در سطر 28 داده اید:

« این اشکالات به قدری واضح و روشن است که حتی کسانی که آشنایی مختصری با سیره نبوی دارند می‌توانند به بسیاری از آن مباحث واقف و آگاه شوند.»

سؤال این است که آیا مخاطب کتاب تخصصی تاریخ اسلام با حجم 2000 صفحه، آشنایی مختصری با سیره نبوی دارد یا خبر؟ اگر هم در این حد آشنا نباشد، آیا کشور ما از حیث فرهنگی آن قدر غنی نشده است که مخاطبان متوسط کتاب، بطلان بعضی حرفهای مستشرقان را به راحتی با مراجعه به کتابخانه‌ها وعالمان دین دریابند؟

آیا مردمی که به رسول خدا (ص) عشق می‌ورزند و ایشان را به موجب معصومیت از گناه و سهو و نسیان در دریافت وحی، دوست می‌دارند، نمی توانند حرفهای مغایر با عصمت آن حضرت(ص) را تشخیص بدهند؛ حتی اگر گوینده آن، فردی به ظاهر شیعی باشد؟ هرچند با اینکه ما از توطئه‌ها و اهانتهای دشمنان نمی هراسیم، اما غیرت دینی اجازه نمی دهد حرفی از آنها را بدون « نه» و اعلام انزجار رها کنیم.

5. اشکالی که به پاورقی‌های مترجم وارد کرده اید که « مترجم صرفاً اظهار تأسف و اشاراتی کلی به دست داده است» بر مقاله شما نیز وارد است : « با اظهار تأسف از اینکه یک ناشر وابسته به یک مرکز تبلیغات دینی...» ( سطر 31 )
جنابعالی در طرح اشکالات چهارگانه در صفحه دوم و سوم مقاله تنها به توصیف و آشکار کردن اشکال پرداخته، رأی به بطلان آن داده اید؛ بدون اینکه بحثی علمی را طرح کرده باشید یا حتی مخاطب را به کتاب یا روایت یا آیه‌ای از قرآن کریم هدایت کرده باشید. با این تفاوت که مترجم کتاب، زبانشناسی است مسلمان که توقع دانستن علوم تفسیر و کلام اسلامی از ایشان نیست اما جنابعالی عالم دین هستید و طرح شبهه بدون پاسخ علمی از قلم شما انتظار نمیرود. تفاوت دیگر، نوع رسانه است که اولی کتابی تخصصی و مرجع است در حد چاپ اولیه 1200 نسخه و دیگری سایت اینترنت و کاربرانی بسیار از همه گروههای اجتماعی و فرهنگی.

بهتر بود مدتی دیگر صبر می‌کردید و با مکاتبه با ناشر، اگر در چاپ دوم رفع اشکالات و پاسخ به آنها را شاهد نمی‌بودید، دست به انتقاد می‌گشودید.

6. در مقاله جنابعالی اشاره‌ای از صدور مجوز کتاب در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیست. در صورتی که صدور مجوز در ارشاد فقط جنبه سلبی ندارد و جواز نشر کتاب در اداره ممیزی، ناشر را آسوده خاطر می‌کند که می‌تواند کتاب را چاپ کند. و این درحالی است که همه ناشران به تعداد کافی نیروی متخصص در اختیار ندارند تا همه کتابها را سطر به سطر بخوانند و پاسخ علمی بدهند. اگر همکاری مفصل ارشاد در صدور مجوز و امکان نظارت متخصصان در مراحل قبل از چاپ نباشد، باید باب ترجمه نوشته‌های مستشرقان را مسدود کنیم که در این صورت نمیدانیم دشمنان در مورد ما چه فکر می‌کنند و چه می‌گویند.

7. در پایان با تقدیر و تشکر از جنابعالی و عذرخواهی از تطویل، قسمتهایی از « سخن ناشر» درج شده در ابتدای کتاب تاریخ اسلام را می‌آوریم:
« بشارت ده بندگان مرا که سخنها را می‌شنوند و از بهترین آن پیروی می‌کنند.»

منشأ تاریخ اسلام بعثت نبی اکرم (ص) و ظهور تفکر توحیدی است: قولوالااله الا الله تُفلِحُوا. و از آنجا که خورشید اسلام در تلالو مدام بوده است، تاریخسازی کرده و با پیوستگی و انسجام اجزا کالبدی یافته است که هر جزء غیرمسانخ با آن را می‌شود باز شناخت و سره از ناسره جدا کرد.

از این منظر، تاریخ صرف مجموعه وقایع و رخدادها و داده‌های آماری نیست که مثلاً تاریخ اسلام به پاره‌ای محفوظات تنزل یابد. بنابراین حیات تاریخ اسلام به شأن نزول آیات و روایات در ایام خاص محدود نیست و این امر مانع از آن است که تاریخ اسلام را به مثابه « موضوع شناسایی» به پژوهشگر خودبنیاد ، که به عقل جزوی و داده‌های اطلاعاتی خام متکی است، عرضه کنند و او نتیجه تحلیل و بررسی را بیرون دهد.

اسلام جز در مورد نص قرآن و روایات موثق نبوی و ولوی متن محور نیست و با علو مؤید به عقل، مثل تفسیر، فقه، کلام، فلسفه و عرفان اسلامی، آرای مورخان درون دینی را هم بررسی و تحلیل می‌کند؛ چه رسد به این که نویسنده تاریخ، از مستشرقان باشد. مسلمانان که در استنباط آرای فقهی سالها بحث می‌کنند و ملزم و مکلف هستند که مضمون روایات وارد شده را بر قرآن عرضه کنند، چگونه به اظهارنظر مورخی اعتماد کنند که در آن مدعاهایی آمده که به صراحت با اصول عقاید مندرج در آیات قرآن و حقایق اصیل تاریخ اسلام منافات دارد؟ گذشته از این، اگر فرد یا جامعه‌ای در عهد دینی به سر برد، برای خدشه‌دار کردن و تحریف تاریخ آن مکتب دینی از صدها کتاب و مقاله هم کاری برنمی‌آید. چرا که مگر گرایش و ایمان مسلمانان به پیامبر اکرم(ص) با مطالعه متون تخصصی تاریخ پیدا شده که با تحریف بخشهایی از آن، زایل شود؟

**
به هر حال اسلام از ابتدای نزول وحی و در متن آیات قرآن از سخنان مخالفان استقبال کرده است: قل‌هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.¹ و از آنجا که این مکتب، مستدل و مبرهن است، از مناظره و بحث و جدال نیکو طفره نرفته است. تنها در مواردی موضع تند و عبوس نشان داده است که امثال اکرمة بن ابی جهل در صدر اسلام و رشدی ملعون در این عصر قصد تحقیر و هجو و هزل داشته‌اند. بنابراین مکتب اسلام متون مستشرقان را بیواهمه طرح و نقد می‌کند هر چند که می‌دانیم جز در مواردی خاص، اگر نه مستقیم، استعمار غرب با واسطه، نوابع را به کار تجزیه و تحلیل شرق، بویژه اسلام، گماشت تا سودای تصرف و استیلا را تحقق بخشد.

**
شرکت چاپ و نشر بین الملل به چاپ تاریخ اسلام کمبریج اقدام می‌کند در حالی که با وجود بعضی اشتباهات یا تحریفات در کتاب واقف است و تنها برای رعایت امانت و وفاداری به متن در مطالب تصرفی نکرده، نقد و ارزیابی و قضاوت درباره آرا و نظرها را به مخاطبان و صاحبنظران وامی‌گذارد.
تاریخ اسلام کمبریج، حاصل تلاش عده‌ای از مستشرقان، به قلم دکتر تیمور قادری به فارسی ترجمه شده است که مطالعه تطبیقی آن با نوشته‌های تاریخی مسلمانان، برای آگاهی از رأی و نظر مورخان برون دینی و یافتن راه امروز و فردا مفید خواهد بود.

روابط عمومی شرکت چاپ و نشر بین الملل

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...