فلسفه بافی های یک سرایدار | الف


موریل باربری [Muriel Barbery] در رمان «ظرافت جوجه تیغی» [L' elegance du herisson یا ‌The elegance of the hedgehog] توانسته با قدرت نگارش خود را با پرداختن به موضوعات مرتبط به زندگی فردی، پرسش‌های کنجکاوانه و درنگ در نظریات فلسفی از دریچه داستان، روایت کند. کنش وصفی گرانه از عواطف زنانه، دورنمای یک زندگی تنها از زنی گوشه گیر و ‌مهجور را نشان می‌دهد.

موریل باربری [Muriel Barbery]  رمان ظرافت جوجه تیغی» [L' elegance du herisson یا ‌The elegance of the hedgehog]

ادراک حسی و اجتماعی باربری از مشکلات و‌ مسائل جنس خود و ‌همذات پنداری راوی داستان با وضعیت قشر فرودست جامعه و ‌مناسباتی که حاکی از محدودیت تجارب زنی در طبقه فقیر است و به دلخوشی‌های کوچکی وابسته شده، همه و همه ارتباط هنر با طبقه‌ای که زن داستان در آن زندگی می‌کند، روایت و‌ تحلیل می‌شود.

در محتوای کلی نخستین داستان «آن کس که بذر آرزو می‌پاشد» راوی با تمایلاتی متضاد و‌ متنافر نسبت به شخصیت جوانی سرمایه‌دار که به تازگی گرایش به خواندن آثار کارل مارکس پیدا کرده، روایت‌گر جدال تاریخی تضاد طبقاتی و اقتصادی، تفاوت دیدگاه‌ها و سطح مطالعات انسانی است. آشنایی‌ نسبی نویسنده با گفتمان و‌ نقد مارکس بر ساختار جامعه کاپیتالیستی باعث شده او به خلق شخصیت پالی یرمو که محصول نمادین چنین ساختار اجتماعی اقتصادی است بپردازد چنانکه می‌گوید: «امروز صبح پالی یرمو کوچولو، که معمولا هرگز با من حرف نمی‌زند، اعلام کرد: مارکس دیدگاهم را نسبت به جهان کاملا دگرگون کرده است» نویسنده از یک پارادوکس طنزآمیز حکایت می‌کند زن سرایدار فقیر اما زیرک و بچه سرمایه‌دار تازه به دوران رسیده‌ای که موافق با نظریات ضدسرمایه داری مارکس است.

در خصوص رفتارهای شگفت آور شخصیت اول داستان، که زنی سرایدار است می‌توان گفت او یک زن سرایدار تنها، اما متفکر و عجیب است که علاوه بر آنالیزکردن پدیدارها و واقعیت‌های زندگی خود و‌ محیط اطرافش، به فلسفیدن و به چالش کشیدن امور و مفاهیم نیز علاقه‌ی آشکاری دارد. گاهی از تضادهای طبقاتی در نظرگاه مارکس و گاه از پدیدارشناسی هوسرل و همچنین گاهی از کانت آلمانی گزاره‌هایی را به عنوان برش‌های بینامتنی وارد روایت داستانی می‌کند که روایت آغشته به زاویه‌ی نگاه دیگرگونه راوی، از حیث مسیر محتوایی معطوف می‌شود. نگاهی که میان مفهوم آرمان‌گرایی و واقعیت‌شناسی پلی می‌سازد و‌ جهان بینی قابل توجه‌ای را به مثابه یک ایده‌آلیست مطرح می‌سازد.

یک بررسی تحلیلی و موضوعی از فضا، پس زمینه و پیرنگ داستان نشان‌ می‌دهد که باربری گاهی از زبان اول شخص مفرد به ترسیم اوضاع و احوال و شمایل جسمانی و خصایل اخلاقی خود می‌پردازد. چنانکه که‌ در«معجزه‌های هنر» سرشار از لطایف و فنون روایت گری از سوی راوی اول شخص «من» و موقعیت‌های عمومی و‌خصوصی اوست.

کنجکاوی و سوال، تنه به تنه شدن پرسش با درنگ فلسفی از سوی یک زن تنها و فقیر، سوال‌برانگیز شدن مفهوم باور یا ناباوری که انسان‌ها در طول تاریخ درگیر آن بوده‌اند، نویسنده را در سلسله بخش‌های «اندیشه عمیق شماره۱» متمرکز به باورهای پذیرفته شده از سوی عموم مردم می‌کند. چالش اصلی نویسنده پنداشت حقیقت به مثابه امری قطعی‌انگاشته و ایمان بدون لحظه‌ای تردید به سوژه‌ها و مفهوم‌ها و‌ جریان‌های مختلف زندگی از سوی انسانهاست. ما در همین «اندیشه‌های عمیق» به مرور بی‌دریغ زمان که ماهیتی ویرانگر دارد و منجر به معناباختگی تمامی باورهایی می‌شود که زمانی آرمان و هدف زندگی کردن ما را توجیه می‌کرد برمی‌خوریم. این رویکرد نه تنها ما مخاطبان داستان را بلکه اندیشه‌ی خود مولف کتاب را به این نقاط یاس، که یاسی عمیق و فلسفی ست سوق می‌دهد. این که انسان چرا دل به امید چنین هستی بیهوده‌ای بسته است، این که چرا انسان با پا به سن گذاشتن، دروغ را به جای حقیقت گذاشته و با باورپذیر کردن دروغ به عنوان امری مطبوع به جای حقیقت سعی در فریب‌دادن نزدیک‌ترین اشخاص خود دارد. همه و همه نشان‌گر بازنگری مجدد به ارزش‌هایی است که به سبب وخامت وضع زمانه، شرایط زیستی ناهموار و بی‌تضمین در دوران مدرن، فرهنگ و اقتصاد جامعه از درون تهی شده است. به بیان دیگر، راوی «اندیشه‌ی عمیق» آن افول گریزناپذیر دوران مدرنیته را که به صورت‌های عملی متفاوتی به عارضه‌ی نهیلیسم منجر می‌شود، با قدرت هر چه تمام‌تر به آن شاخ و برگ داستانی داده و آن را مرتبط با نوعی فردگرایی مدرن ساخته است.

چشم اندازهایی جذاب و نو که به کشف روابط حاکم بر جهان کنونی ما و افعال روزمره ما اشاره دارد در متن داستان‌های این کتاب، با کمی درنگ دریافت می‌شود. همچنین طرفه‌گویی که کمابیش با کمترین واژه بیشترین شگفتی و اعجاب را برای مخاطب ایجاد می‌کند از خصایص نگارشی و سبکی‌ باربری ست که از پسِ بیان منظورات فلسفی، عمیق و درون گرایانه برآمده است. مهم ترین بخش‌های داستان همین جنبه‌های طرفه‌گویانه و نگرشی فلسفی به هستی، افکار و وضعیت انسان‌، کشف و ضبط روابط، ضوابط و تناقض‌های اخلاقی و عملی آنهاست. از این رهگذر می‌توان چنین نتیجه گرفت که مخاطب با مجموعه داستانی جدی، جذاب، و قابل تاملی روبه‌رو است. هرچند به همپای درک عمیق از ماحصل دوره‌ی مدرن و اثر و تاثیر آن بر جامعه‌ی فرانسه، نهیلیسم و گرداب مایوس‌کننده آن بر ضد زندگی سالم در جای جایِ متن کتاب، جریان مخوفی را نشان می‌دهد. جریانی پوچ‌گرایانه که در سیر فردگرایی انسان مدرن و نابرابری برخاسته از این نظام اجتماعی، او را به نوعی دلزدگی و بی‌انگیزگی دچار کرده اند: «انسان‌ها در جهانی زندگی می کنند که ناتوان‌ها بر آن حاکم‌اند. این اهانتی وحشتناک به طبیعت حیوانی ماست، نوعی فساد، تناقض عمیق».

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...