کلکسیون [The Collection]. نمایش‌نامه‌ای از هرولد پینتر1 (1930- )، نویسنده‌ی انگلیسی که در 11 مه 1961 در تلویزیون انگلستان به نمایش درآمد و سپس در 18 ژوئن 1962، به کارگردانی پیتر هال2 و هرولد پینتر، در «آلدویچ تئاتر»3 لندن اجرا شد.

کلکسیون [The Collection] خلاصه نمایش‌نامه‌ هرولد پینتر

این نمایشنامه در یک پرده که در اول برای تلویزیون نوشته شد، نخست دارای سامان صحنه‌ایِ بسیار بررسی‌شده‌ای است: صحنه به سه ناحیه تقسیم می‌شود، «دو شبه‌جزیره که دماغه‌ای جدایشان می‌کند»: در سمت چپ، خانه‌ی هری4 و بیل5 قرار دارد؛ در سمت راست، کاشانه‌ی جیمز6 و استلا7؛ و در وسط، یک اتاقک تلفن. از همین اتاقک است که در این شب همه چیز پیش می‌آید: مردی («یک شبح») به منزل هَری زنگ می‌زند و می‌خواهد با بیل صحبت کند. او جیمز است. او که موفق شده است آن روز صبح به خانه‌ی بیل وارد شود، بیل را به داشتن روابطی با همسر خود، استلا، متهم می‌کند؛ در حالی که او یک کلکسیون لباس را در لیدز8 نمایش می‌داده است.

بیل، پس از انکار تمام ماجرا، بخشی از ادعاهای جیمز را می‌پذیرد. ماجرا که تا این زمان عملاً به خانه‌ی هری محدود می‌شود، از آن پس به تناوب یا همزمان در دو محل جریان می‌یابد. در حالی‌که دو زوج، هرکدام در سمت خود، لحظات دشواری را می‌گذرانند، گویی نوعی همدستی میان بیل و جیمز برقرار می‌شود. در این حال، هَری، سرانجام به نزد استلا می‌رود؛ اما استلا تمام ماجرا را تکذیب می‌کند و جیمز، سرانجام با کاردی به بیل حمله می‌کند. اما نمایشنامه هرگز در خشونتی جسمانی نمی‌افتد که فرجامی ایجاد کند: اعتراف پایانی بیل هیچ اطمینانی به دست نمی‌دهد و «حقیقت» معلق می‌ماند.

ماجرا که براساس چیزی بنا شده است که حتی در بخش حوادث نمی‌گنجد، مدام با طرح و توطئه داستان پلیسی پهلو می‌زند. واقع‌گرایی ظاهری شاید یکی از نخستین عناصر آن است. اما جداسازی صحنه به سه فضا فاصله‌سازی را وارد می‌کند و برخی نشانه‌ها -صفحه‌ی موسیقی چارلی پارکر9 زنگ‌ها و روزنامه‌ی یکشنبه- بیشتر به شکل نقل‌قول‌هایی خاصه از با خشم به یاد آر، اثر آزبورن10 است تا جلوه‌هایی از واقعیت.

در این حال، جو ناامنی و اضطرابی که نمایشنامه در آن غوطه‌ور است، آشکارا تجسم‌بخش ماجرایی پلیسی به شیوه‌ی مانکیویچ11 یا هیچکاک12 است. تلفن ناشناس در شب، داخل‌شدن به منزل دیگری، صحنه‌ی کارد و حتی نورپردازی، که پینتر به طور مشخص مطرح می‌کند، همه عناصری نگران‌کننده‌اند که دلهره می‌آفرینند. با این همه، تنش درامی دورادور کم می‌شود و روزمرگی عجیب، که قدرت فکاهی واقعی را پالایش می‌دهد، بر امر نامتعارف اضطراب‌آور پیشی می‌گیرد.

وانگهی، چه روی داده است؟ آیا بیل و استلا، دو تنها شخصیت نمایشنامه که باهم سخن نگفته‌اند، باهم ملاقات کرده‌اند؟ از نظر استلا، «داستانی موهوم» است و آفریده‌ی هذیان حسادت‌آمیز شوهرش. از نظر بیل، این ارتباط، اگر هم وجود داشته، کلامی باقی مانده است. کلکسیون که عنوان آن، خود، می‌تواند یادآور بلهوسی یک انسان وسواسی باشد، تنها فرضیه‌ی یک ارتباط را به دست می‌دهد. و آیا دکور نمایش، با سه ناحیه‌ی محصور و در عین حال، کاملاً مرتبط با یکدیگر، چیزی به‌جز مادیت‌یافتن خام «طرح ارتباط» است؟ تماشاگر، مانند جیمز، آزاد است که «مسائل را از دو دیدگاه، از سه دیدگاه، یا از همه‌ی دیدگاه‌ها ببیند». کلکسیون اثری سرگیجه‌آور است.

مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش


1. Harold Pinter 2. Peter Hall 3. Aldwych 4. Harry
5. Bill 6. James 7. Stella 8. Leeds 9. Charlie Parker
10. Osborne 11. Mankiewicz 12. Hitchcock

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...