به گزارش خبرگزاری تسنیم،‌ تصنیف شعر «مسیر سرخ» بر اساس تعدادی از کتب قدیمی که بیش از 100 سال از عمرشان می‌گذرد و به‌طور خاص مقتل‌الحسین نوشته "موفق بن احمد خوارزمی" نوشته شده است.

 تصنیف شعر «مسیر سرخ» چندین روایت در قالب تعزیه است که داستان‌هایی را از یاران حسین (ع) بازگو می‌کند؛ سوگواره‌ای منظوم که توسط عرفان پورمحمدی و محمد نوروزی‌فرسنگی نوشته شده است.

عرفان پورمحمدی این مجموعه را چند روایت در دل داستان‌هایی از کربلا توصیف کرد و گفت: این کتاب حاصل 5 سال تحقیق در رابطه با تعزیه و شیوه‌های اجرایی آن است که نوشتن خود این کتاب یک سال به طول انجامید.

او با اشاره به اینکه مسیر سرخ روایت‌های مختلفی را دربردارد و هر کدام از آنها واقعه‌ای را شرح می‌دهند، گفت: در این کتاب داستان‌هایی را از حر، علی‌‌اکبر، علی‌اصغر، حضرت عباس و حضرت رقیه روایت می‌کنیم.

پورمحمدی با اشاره به تأکیدی که بر روایت ساده داستان‌های کتاب داشته است، گفت: سعی کردم کلمات و روایات را جوری بنویسم که حتی مخاطب عام یعنی مخاطبی که زیاد با ادبیات آشنایی ندارد با خواندن آن متوجه معنی ابیات شود و مفهوم را به خوبی درک کند.

نویسنده کتاب «مسیر سرخ» یادآور شد: این کتاب برگی از درخت 5 سال تلاش و جستجوی من است که حالا به ثمر نشسته. هنگام نگارش این کتاب گاهی شبانه روز بیدار می‌ماندم چون در لحظه نوشتن را دوست دارم یعنی اینکه همان‌جا که چیزی در ذهنت می‌گذرد را روی برگه بیاوری.

پورمحمدی ادامه داد: بعد از نگارش متن، آن را به دوست خوبم آقای نوروزی دادم که از اساتید ادبیات و از شاعران خوب کشورمان است و ایشان طی چندین ماه تلاش به ویرایش متن، سرودن اشعار و تکمیل کتاب بسیار کمک کرد. تا در بازنویسی نهایی با یکدیگر توانستیم کتاب را آنچنان که باید به ثمر بنشانیم.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...