کتاب «ویتک: خرس قهرمان» [Wojtek spod Monte Cassino] نوشته ویسلاو لاسُتسکی [wiesław antoni lasocki] و ترجمه آنا مارچینوفسکا توسط نشر مرکز منتشر شد.

ویتک: خرس قهرمان» [Wojtek spod Monte Cassino]  ویسلاو لاسُتسکی [wiesław antoni lasocki]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نشر مرکز کتاب «ویتک خرس قهرمان» را در ۲۰۸ صفحه و بهای ۷۹,۵۰۰ تومان منتشر کرده است.

ویسلاو لاسُتسکی، در این کتاب داستان خرس قهوه‌ای معروف ایرانی، «ویتک» را روایت می‌کند. زمانی که سربازان گروهان بیست‌ودوم توپخانه ارتش لهستان در بحبوحه جنگ جهانی دوم از خاک ایران عبور می‌کردند، ویتک را که در آن زمان توله‌خرس کوچکی بود از یک پسربچه ایرانی در نزدیکی همدان به دو قوطی کنسرو خریدند و دور از چشم فرمانده‌هایشان با خود همراه کردند. این خرس پس از مدتی به عنوان سمبل خوش‌یمنی در کلیه واحدهای مستقر در آن حوالی شناخته شد و به همین روی نام ویتک (یعنی جنگ را دوست دارد) روی این حیوان گذاشته شد و به‌طور رسمی به عضویت گروهان ۲۲ پشتیبانی توپخانه ارتش لهستان درآمد.

غذای ویتک میوه، عسل، شربت و مارمالاد بود و جایزه او آبجو بود که نوشیدنی مورد علاقه وی به‌شمار می‌آمد. او همچنین سیگار کشیدن و خوردن سیگار را هم دوست داشت. از آنجا که ویتک سرباز رسمی ارتش لهستان بود در چادر به همراه سربازان می‌خوابید یا در جعبه چوبی مخصوصی که مختص به وی بود. جابجایی او نیز به وسیله کامیون‌های بارکش انجام می‌گرفت.

ویتک همراه گروهان از ایران به عراق و سوریه و اردن و فلسطین سفر کرد و بالاخره از طریق مدیترانه به ایتالیا رفت و آنجا در نبرد مونته‌کاسینو در برابر ارتش آلمان نازی و ایتالیا برای اولین بار در حمل گلوله‌های خمپاره به سربازان کمک کرد و هیچگاه جعبه‌ای از دست نیفتاد و به همین دلیل الهام‌بخش نیروهای متفقین شد.

فرماندهی ارتش به‌دنبال اطلاع از محبوبیت ویتک، تصویر خرسی که حامل یک گلوله توپ جنگی بود را به عنوان نماد گروهان ۲۲ توپخانه ارتش لهستان برگزید. پس از پایان جنگ سربازان قرار گذاشتند تا زمان بازپس‌گیری استقلال لهستان ویتک را موقتاً به باغ وحش شهر ادینبرا در اسکاتلند بسپارند. ولی لهستان سال‌ها در تصرف شوروی سابق باقی ماند و سرانجام ویتک در باغ وحش ادینبورگ مرد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...