بیتا ناصر | آرمان ملی


«شعرهای عاشقانه از کجا می‌آیند، چگونه شکل می‌گیرند و چه جادویی در آنها وجود دارد که مخاطبان را در طول تاریخ مجذوب و مسحور خود کرده است؟ ساندرا رو [Sandra Roe] در کتاب «حقیقت عشق را با من بگو» [How Love Poems Work : From William Shakespeare to Bob Dylan] با نگاه کاشف و بینش عمیقش به این سوالات پاسخ‌هایی در خور، جذاب و موجز می‌دهد.» این سطرها، شاید موجز‌ترین و موثرترین تعریفی باشد که می‌شود درباره‌ کتاب «حقیقت عشق را به من بگو» ارائه کرد، کتابی که نویسنده‌ آن پژوهشگری استرالیایی است که درس ادبیات خوانده و تجربه‌ معلمی، ‌روزنامه‌نگاری و کتابداری دارد.

ساندرا رو [Sandra Roe]  خلاصه حقیقت عشق را با من بگو» [How Love Poems Work : From William Shakespeare to Bob Dylan]

پویه صمیمی، مترجم این کتاب در توضیح انتخاب «حقیقت عشق را با من بگو»، به انگشت‌شمار ترجمه‌ کتاب‌هایی که در حوزه نقد و تحلیل شعر در جهان منتشر می‌شوند، اشاره می‌کند، کتاب‌هایی که می‌توانند راه‌گشای کار مترجمان شعر نیز باشند، چراکه به گمان مترجم: «برخی از این ترجمه‌ها نتوانسته‌اند روح شعر اصلی را به فارسی برگردانند و حتی متأسفانه گاهی اوقات در انتقال معنا راه به خطا برده‌اند.» آنچه در ادامه می‌خواند، حاصل گپ و گفت کوتاهی است که با پویه صمیمی، حول محور ترجمه‌ی اخیرش از ساندرا رو انجام شده است:

کتاب «حقیقت عشق را با من‌بگو» نوشته‌ ساندرا رو که شامل اشعاری از شاعران بنام همچون ویلیام شکسپیر، کریستوفر مارلو، رابرت براونینگ و باب دیلن است، با ترجمه شما و از سوی نشر خزه در اختیار علاقمندان قرار گرفته است. کمی درباره این کتاب توضیح می‌دهید؟

کتاب در ابتدا نگاهی گذرا به تاریخچه‌ شعر عاشقانه، از قرن سیزدهم در ایتالیا تا دوره‌ی مدرن دارد. سپس نویسنده با گزینش معروف‌ترین اشعار عاشقانه شاعران انگلیسی زبان به تفسیر و تحلیل آنها پرداخته است. از مزیت‌های کتاب این است که متن اصلی اشعار در کنار ترجمه‌ فارسی آنها قرار داده شده تا خوانندگان بتوانند زیبایی وزن و آواهای به کار رفته در متن اصلی اشعار را دریابند، وجهی زیباشناسانه که در ساختار زبان‌های گوناگون، اشکال متفاوتی دارد و به طور معمول در ترجمه قابل انتقال نیست.

همان‌طور که گفته شد می‌توان از عشق و احساسات عاشقانه به عنوان اصلی‌ترین ویژگی مشترک این اشعار اشاره کرد. انگیزه‌های شما برای انتخاب و ترجمه این آثار چه بود؟

من چندین انگیزه برای ترجمه‌ این کتاب داشتم. اول اینکه تعداد کتاب‌های ترجمه‌ای که به حوزه‌ی نقد شعر اختصاص داشته باشند، اگر نگوییم در فضای نشر ایران صفر است، می‌توانیم بگوییم بسیار کم است. در واقع در حوزه‌ی داستان و نقد داستان، با آثار نسبتاً متعددی روبه‌رو هستیم. حتی در زمینه‌ آموزش داستان‌نویسی و مبانی ادبیات داستانی هم کتاب‌های زیادی به فارسی ترجمه شده و می‌شود، اما به نظر می‌رسد که مترجمان ما اقبال و استقبال چندانی به ترجمه‌ی متونی در عرصه‌ی نقد و تحلیل شعر نشان نداده و نمی‌دهند. شاید به این دلیل که مخاطب این عرصه، کمتر و خاص‌تر است و ترجمه‌ی این آثار از نظر اقتصادی برای مترجم به‌صرفه نیست. انگیزه‌ی دیگر من برای اینکه کتاب «حقیقت عشق را با من بگو» به فارسی برگردانم، این بود که برخی از اشعار این کتاب پیشتر توسط مترجمان مختلفی ترجمه شده‌اند، اما ضمن احترام به این مترجمان و تلاش‌هایشان، گمان من این است که برخی از این ترجمه‌ها نتوانسته‌اند روح شعر اصلی را به فارسی برگردانند و حتی متأسفانه گاهی اوقات در انتقال معنا راه به خطا برده‌اند.

ضمناً همان‌طور که در مقدمه‌ کتاب نوشته‌ام، تعدادی از این اشعار به صورت موردی و پراکنده در نشریات منتشر شده‌اند و ضرورت دسترسی علاقه‌مندان ایرانی به مجموعه‌ای مستقل، شامل مشهورترین اشعار عاشقانه‌ی انگلیسی در قالب یک کتاب، بخش دیگری از دلیل و انگیزه‌ من برای ترجمه‌ این اثر بوده است. نکته‌ بعدی اینکه در جامعه‌ ما با توجه به افزایش خشونت و کاهش همدلی و شفقت، به نظرم کتابی مانند «حقیقت عشق را با من بگو» که از عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن سخن می‌گوید، می‌تواند مرهمی بر این زخم‌ها باشد و کمی آرامش و مهربانی و زیبایی را به ارمغان بیاورد. به این دلایل، احساس کردم که باید این کتاب به فارسی ترجمه شود.

اشعار این کتاب با چه معیارهایی انتخاب شده است؟

عنوان فرعی کتاب، به خوبی پاسخ سؤال شما را می‌دهد: نگاهی به معروف‌ترین اشعار عاشقانه، از ویلیام شکسپیرتا باب دیلن. یعنی اشعاری که خانم ساندرا رو برای این کتاب انتخاب کرده و به بررسی و تحلیل آنها پرداخته، معروف‌ترین اشعار عاشقانه‌ای هستند که در ادبیات غرب، از دوران ویکتوریا تا به امروز به ثبت رسیده است، شعرهایی که بارها و بارها در مجموعه‌ها و آنتولوژی‌های مختلف به چاپ رسیده‌اند، بر مبنای بسیاری از آنها آثار تصویری و نمایشی تولید شده و حتی به ذهن و زبان عموم مردم هم راه یافته‌اند. یعنی علاوه بر جذابیت و اهمیت برای مخاطبان خاص و فرهیختگان، برای خوانندگان عادی هم دوست‌داشتنی و جالب بوده‌‌اند و بخشی از فرهنگ جهان غرب را شکل داده‌اند.

در پیش‌‌گفتار آمده که «بخشی از زیبایی شعر وابسته به وزن و آواهای به کار رفته در آن است که در ساختار زبان‌های گوناگون، اشکال متفاوتی دارد. به‌همین دلیل بخشی از لذت زیباشناسانه‌ اشعار در ترجمه از دست می‌رود...» از این حیث، ارائه ترجمه‌ دقیق، قابل فهم و از سوی دیگر حفظ ظرافت‌های زیباشناسانه را مستلزم رعایت چه اصولی می‌دانید؟

به نظر من برای رسیدن به چنین ترجمه‌ای علاوه بر مواردی که گفتید، مترجم باید با شعر، همدلی داشته و خود را در جای شاعر قرار دهد تا بتواند بازگردانی نزدیک به اصل شعر انجام دهد. البته این اتفاقی ساده و آسان نیست و نیازمند داشتن ذهنی مأنوس به شعر و شاعری است.

حقیقت عشق را با من بگو در گفت‌وگو با پویه‌ صمیمی

تسلط به زبان مبدأ و مقصد از لازمه‌های اساسی ترجمه هستند اما این فاکتور به تنهایی در ترجمه‌ شعر کافی به نظر نمی‌سد. نظر شما دراین‌باره چیست؟ لازمه‌های ترجمه در حوزه شعر را چه می‌دانید؟

تردیدی نیست که در هر ترجمه‌، بخشی از زیبایی‌های متن اصلی از دست می‌‌رود و گریزی هم از این اتفاق نیست، اما اگر آن همدلی صورت بگیرد، مخاطب زبان دوم احساس نخواهد کرد که با متنی ترجمه‌شده روبه‌روست. ضمناً باید به این نکته هم توجه داشت که برخی شعرها به دلیل پیچیدگی‌های زبانی و فرمی و روایی، اساساً قابل ترجمه به زبانی دیگر نیستند و اگر هم ترجمه شوند، نتیجه چیزی نه چندان خوشایند و دور از شعر اصلی خواهد بود. اما خوشبختانه نویسنده در این کتاب، اشعاری را انتخاب کرده بود که علاوه بر زیبایی و جذابیت عاشقانگی و مشهور بودن، زبان خیلی سختی هم نداشتند و اصطلاحاً تن به ترجمه می‌دادند. اگرچه به نظرم این سادگی ظاهری نباید مترجم را فریب بدهد و باز هم باید متوجه ظرایف شعر و اشارات فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و... آن بود. یعنی با شناخت از زمینه‌های شکل‌گیری یک شعر و فضای زیست و زندگی شخصی شاعر، می‌توان به ترجمه‌ای دقیق‌تر رسید و سادگی برخی شعرها را به معنای ساده انگاشتن خود شعر و بازگردانش ندانست.

درباره شعر عاشقانه و تاریخچه‌ آن در ادبیات جهان بگوئید.

شعر عاشقانه در سراسر تاریخ و فرهنگ‌های مختلف ابزاری برای بیان عمیق‌ترین احساسات انسانی بوده است. این گونه‌ی ادبی با وجود تغییرات در سبک‌ها و مضامین، همواره جایگاه خود را در قلب و ذهن انسان‌ها حفظ کرده است. یکی از قدیمی‌ترین نمونه‌های شعر عاشقانه به سرودهای عشق سومری بازمی‌گردد که در آنها خدایان عشق و ازدواج همچون اینانا ستایش می‌شدند. در پاپیروس‌های مصری اشعار عاشقانه‌ای یافت شده است که از احساسات عمیق انسانی و عشق رمانتیک سخن می‌گوید. این اشعار بیشتر در قالب ترانه‌های غنایی درباره‌ زیبایی معشوق و آرزوی وصال هستند. در یونان و هند و چین و چه بسا در سراسر گیتی شعر عاشقانه ریشه در تاریخ دارد. در دوره‌ رنسانس اروپا، شاعرانی مانند ویلیام شکسپیر و پترارک عشق را در قالبی جدید و گاه پیچیده ارائه کردند. در عصر مدرن، شعر عاشقانه با شاعران رمانتیک مانند ویلیام وردزورث، جان کیتس و لرد بایرون وارد مرحله‌ای جدید شد که در آن عشق با طبیعت و احساسات درونی گره خورد. اما در عصر معاصر، شعر عاشقانه شکل‌های متنوعی به خود گرفته است. شاعران از سراسر جهان، همچون پابلو نرودا (شیلی)، فروغ فرخزاد (ایران) و رابرت فراست (آمریکا)، عشق را به شیوه‌های نوین و گاه واقع‌گرایانه به تصویر کشیده‌اند. و در نهایت تا زمانی که آدمی هست و عشق هست این مسیر پویا ادامه خواهد داشت.

شعر عاشقانه فارسی را در مقایسه با اشعار عاشقانه اروپایی و آمریکایی چطور می‌بینید؟

شاید این قیاس خیلی درست نباشد. چون اگر با مارتین هایدگر موافق باشیم که می‌گوید «زبان خانه‌ی وجود است»، خانه‌ وجود ما بر زبان فارسی استوار شده است، همان‌طور که خانه‌ی وجود یک مخاطب انگلیسی‌زبان در غرب، بر این زبان استوار شده است. بنابراین، از پایه و اساس، دو منظر مختلف به جهان داریم که با همدیگر تفاوت‌های اساسی دارند. به همین خاطر است که گاهی شعری عاشقانه در زبانی دیگر، برای ما چندان دلچسب و دوست‌داشتنی به نظر نمی‌رسد، اما برای مخاطب همان زبان، بسیار عزیز و دلنشین است. در مورد شعر خیام و مولوی و دیگر بزرگان ادبیات فارسی هم که به زبان‌های دیگر ترجمه شده، همین موضوع صادق است و مخاطبان آنها همان لذتی که ما از این شعرها می‌بریم، به تمامی نمی‌برند. به دلیل همان متفاوت بودن خانه‌های وجودمان. به همین خاطر، نمی‌توان با قطعیت گفت شعر عاشقانه در کدام زبان، جذاب‌تر یا موفق‌تر است و باید از درون هر کدام از زبان‌های زنده‌ی دنیا به شعرعای عاشقانه‌شان نگاه کرد، نه با واسطه و از طریق ترجمه‌ دیگران یا حتی دانستن زبان آنها، وقتی که خانه‌ وجود ما نیست.

خبر تازه‌ای برای مخاطبانتان دارید؟

خبر خاصی نه. اما امیدوارم خوانندگان فرهیخته‌ ایرانی قدر این جواهر کوچک اما باارزش را بدانند که گوهرتراش قابلی به نام خانم «ساندرا رو» آن را آفریده است. دیگر اینکه همان طور که عرض کردم در کتاب «حقیقت عشق را با من بگو» اصل اشعار در کنار ترجمه‌هایشان آمده است. این، فرصت خوبی است برای علاقه‌مندان به زبان و زبان‌آموزان. همچنین فضایی است برای تعامل و نقد جدی‌تر ترجمه‌ صورت‌گرفته توسط مترجم. من از این نقد و تحلیل، استقبال می‌کنم و مشتاقانه در انتظار این هستم که با مترجمان و مخاطبان درباره‌ شعرهای ترجمه‌شده در این کتاب گفت‌وگو و تبادل نظر کنم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...