مردی به نام صِفر است که به عنوان حسابدار... بعد از بیست ‌و پنج سال کار متوجه می‌شود که قرار است یک دستگاه ماشین ‌حساب جای او را در شرکت بگیرد... چطور به زنم بگم اخراج شدم... رئیس خود را می‌کشد... از ماشینی که جایگزینش شده نفرت دارد و حس می‌کند در تمام زندگی‌اش مانند یک ربات کار کرده است... مکانیزه‌شدن مشاغل و اینکه چطور آرام آرام منجر به از دست دادن عواطف انسانی می‌شود


پادشاهی فن‌آوری و بردگی انسان | الف


نمایشنامه‌ها شامل گفت‌وگوهایی با توضیحات کوتاه برای توصیف صحنه‌اند و چون برای اجرا نوشته می‌شوند، توضیحات اضافی و طولانی ندارند. همین موضوع دلیلی برای شروع مطالعه‌ی این متون و علاقه‌مندی به نمایشنامه است؛ چرا که این دیالوگ‌ها اصل و پیش‌برنده‌ی نمایشنامه هستند. به عبارتی دیگر می‌توان گفت نمایشنامه یک داستان عینی و بیرونی است که مخاطب آن را می‌بیند و حس می‌کند و برعکسِ داستان دارای جزئیات بسیار نیست. در چنین متونی ابتدا یک شخصیت یا فضا معرفی شده و دیگر تا پایان ماجرا توصیف نمی‌شود؛ بنابراین خواننده نمایشنامه می‌بایست یک تصویر ذهنی پایدار ایجاد کند و تا انتها آن را با خود همراه داشته باشد. برای توصیف زمان و مکان و شخصیت‌ها باری روی دوش نویسنده نیست و مسئولیت آن بر عهده‌ی متصدیان اجرایی نمایش است. این موضوع حساب نمایشنامه را از شعر و داستان جدا می‌کند و تمام این‌ موارد نمایشنامه را به یک نوشته‌ی چالش‌برانگیز برای افزایش قدرت ذهن مخاطب تبدیل می‌کند.

المر رایس [Elmer Rice] ماشین حساب» [the adding machine]

المر رایس [Elmer Rice] نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس اهل ایالات متحده آمریکا بود که به دلیل برخی آثار همچون «ماشین حساب» [the adding machine] و «صحنه‌ی خیابان» که برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر شد و کورت ویل آن را به اُپرا درآورد، شناخته شده است. موضوع بیشتر نمایش‌نامه‌های رایس همچون «ما، مردم» و «چشم‌انداز امریکایی» مسائل سیاسی و اقتصادی است. رایس نمایشنامه‌ی «ماشین‌حساب» را سال 1923 به رشته‌ی تحریر درآورد. داستان این نمایشنامه درباره‌ی مردی به نام صِفر است که به عنوان حسابدار در مؤسسه‌ی بزرگی مشغول به کار است. صِفر بعد از بیست ‌و پنج سال کار در چنین جایگاهی متوجه می‌شود که قرار است یک دستگاه ماشین ‌حساب جای او را در شرکت بگیرد و داستان اینگونه آغاز می‌شود.

رایس در این نمایشنامه جلسه‌ی دادگاه، اعدام و سفر آقای صِفر به زندگی پس از مرگ را به تصویر می‌کشد. «ماشین حساب» در حقیقت نمایش زندگی روزمره‌ی کارگری یقه‌سفید در قرن بیستم است که تحت تأثیر ایدیولوژی‌های سرکوب‌گر جامعه‌ی سرمایه‌داری قرار دارد. نویسنده در این اثر به چگونگی مکانیزه‌شدن مشاغل و این موضوع که چنین روندی چطور آرام آرام منجر به از دست دادن عواطف انسانی می‌شود پرداخته است. نمایشنامه «ماشین حساب» را می‌توان نقدی بر تکنولوژی دانست. رایس این اثر را هنگامی نوشته که ادارات و کارخانه‌های آمریکا به سرعت در حال مکانیزه‌شدن بوده‌اند و در این مقطع بسیاری از کارگران، کار خود را در برابر پیدایش ماشین‌ها از دست دادند. رایس زندگی در جامعه‌ی سرمایه‌داری را با این دلیل مورد انتقاد قرار می‌دهد که چنین روندی مانع زندگی خودمختار انسان و عدم بهره‌گیری او از زیست خود شده و محل کار را تبدیل به مرکز سرکوب توسط افراد قدرتمند و ثروتمند می‌کند تا افرادی از تلاش کارگران به نفع خود سود ببرند. این روند باعث جدایی انسان از وجود و طبیعت ذاتی‌اش و موجب محرومیت او از ماهیت معنوی خود می‌شود. بیگانگی می‌تواند به طور کلی با ایجاد زمینه برای پیشرفت و سرمایه‌گذاری همگان به صورت مساوی در یک جامعه‌ی آزاد حذف شود. این نمایشنامه را می‌توان سمبل تمام افرادی دانست که به سبب تغییرات ماشینی زندگی مشاغل خود را از دست داده‌اند.

آقای صِفر وقتی متوجه می‌شود یک ماشین جایگزین او شده، رئیس خود را می‌کشد. او پس از اینکه به همین دلیل در مکانی مانند بهشت موسوم به سرزمین الیسیوم به دار آویخته می‌شود، پی می‌برد که زندگی غیرقابل تحملی داشته است. وی از ماشینی که جایگزینش شده نفرت دارد و حس می‌کند در تمام زندگی‌اش مانند یک ربات کار کرده است: «من یه آدم حوصله‌سربرم، باید قبول کنید. بیست‌وپنج سال یک کار تکراری رو انجام دادم بدون اینکه حتی یک روز رو هم از دست بدم. چهل‌ودو هفته در سال. چهل‌ودو و... اونا مجبور نشدن دنبال من بگردن، مگه نه؟ سعی نکردم فرار کنم، درسته؟ کجا می‌خواستم فرار کنم؟! راستش اصلاً بهش فکر نکردم. الان می‌گم به چی فکر می‌کردم... اینکه چطور به زنم بگم اخراج شدم. اون بعد از بیست‌وپنج سال اخراجم کرد، می‌فهمید چی می‌گم؟...»

در اثر پیشرفت‌های چشمگیر فناوری طی سال‌های اخیر، کامپیوترها به چنان سطحی از توانایی رسیده‌اند که می‌توانند به جای انسان بسیاری کارها و وظایف را انجام دهند. امروزه سیستم‌ها، سامانه‌ها، ربات‌ها و ماشین‌های هوشمند در ادارات، شرکت‌ها، مؤسسات و کارخانه‌های مختلف وجود دارند که به ‌تدریج جای کارکنان آنها را می‌گیرند. اکنون انسان‌ها شبیه به ربات‌هایی انسان‌نما شده‌اند و این مهم‌ترین تغییر و تأثیر فناوری در زندگی‌ ما بوده است. فناوری را می‌توانیم در آب و هوا و غذا، آموزش، کسب ‌و کار، انرژی، ارتباطات، انواع خودروها، سفرها، خرید و فروش، بانکداری و غیره ببینیم. تکنولوژی همه جا را تسخیر کرده‌ و تقریباً تمام زندگی افراد را شامل می‌شود. به عبارتی فناوری پادشاهی شده که انسان برده‌ی اوست و در عین آسانی و مدرنی انجام امور در بسیاری موارد جایگزین لذت زندگی شده است. «ماشین حساب» نمونه‌ای از همین جایگزینی ماشین به جای انسان و تبعات آن در زندگی است.

ماشین حساب» [the adding machine]

مترجم نمایشنامه «ماشین حساب» زهرا جهانفریان است که ترجمه و ویراستاری کتاب‌هایی چون «این راهش نیست»، «واژه‌هایی در اعماق دریا»، «101 سؤالی که در بیست‌سالگی باید از خود بپرسید»، «آخرین دختر» و «بازگشت شازده پسر» است. ترجمه‌ی نمایشنامه «ماشین حساب» سلیس و روان است و توانسته پیام این متن را به همان صورتی که در زبان مبدأ بوده به زبان مقصد منتقل کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...