خانه‌به‌دوش | سازندگی


اَلن بنت [alan bennett] یکی از برجسته‌ترین طنزنویسان جهان است. بنت به‌واسطه مجموعه‌داستان‌های خنده‌دار و تیزبینانه‌اش، همواره یکی از دقیق‌ترین ناظران ادبیات بریتانیا بوده است. در کتاب «بانویی در وَن»اش [the lady in the van] (ترجمه فارسی: مزدک بلوری، نشر نی) نیز با اندیشه‌ای نو، ساختارشکن و درعین‌حال تکان‌دهنده رو‌به‌رو می‌شویم.

اَلن بنت [alan bennett] خلاصه کتاب معرفی بانویی در ون [the lady in the van]

بنت در «بانویی در وَن» رابطه طولانی‌مدت و بسیار عجیب خود را با خانم شپرد توصیف می‌کند. خانم شپرد که از حمام‌نکردن بوی بدی می‌دهد، در یک ونِ شلوغ زندگی می‌کند و به‌طور مداوم آن را از جایی به مکان دیگر می‌برد و تا زمانی که او را بیرون بیاندازند یا موسیقی بشنود، می‌ماند. وقتی به او می‌گویند حرکت کند یا کار دیگری انجام دهد، فریاد می‌زند: «من یک زن بیمار هستم! احتمالا درحال مرگ!» اگرچه بنت تلاش می‌کند که از او جدا شود.

خانم شپرد بسیار مشتاقانه دعا می‌کند و یک‌بار به بنت می‌گوید که در اداره پست با مریم مقدس صحبت کرده است. وقتی بنت از خانم شپرد می‌پرسد که آیا ون بیمه است، می‌گوید به آن نیازی ندارد، ون در بهشت ​​بیمه است. مجددا بنت می‌پرسد: «پس اگر تصادف کنید چه اتفاقی می‌افتد؟ چه کسی پول می‌دهد؟ پاپ؟» در ابتدا خانم شپرد سکوت می‌کند، و سپس با زبانی الکن می‌گوید:« همه کسانی که در تاریکی می‌آیند و می‌روند، من می‌دانم که آنها چه کسانی هستند.» و زیرلب می‌گوید: «ای عیسی، آنها کمونیست هستند!»

خانم شپرد برای اولین‌بار در اواخر دهه 1960 مورد توجه بنت قرار گرفت. او و ونِ همیشه متوقف‌شده‌اش را می‌توان در محله کمدن‌تاون پیدا کرد که نزدیک به خانه بنت پارک می‌شدند. درنهایت بنت ون را به باغ خود هدایت کرد تا سرپناهی امن به او داده باشد. در اینجا رابطه‌ای برقرار می‌شود که یک لحظه خاص را مشخص می‌کند. یک سبک زندگی که احتمالا در اواخر قرن بیستم برای همیشه در لندن از بین رفته است. یعنی دنیای مخالف و لیبرالی ​​بنت در مقابل خانم شپرد که از فرهنگ سنتی پیروی می‌کند، یک برخورد خنده‌دار و درعین‌حال گویا ایجاد می‌کند.

بنت و خانم شپرد مشابه یک زوج عجیب‌وغریب در آن باغ زندگی می‌کردند. آنها، به یک معنا، صاحب‌خانه و مستاجر بودند، اما به غیر از آرامش خاطر به‌نظر می‌رسید که بنت از این ترتیب سود چندانی نمی‌برد. شگفتی داستان این نیست که چقدر آنها دوست خوب باقی مانده‌اند، بلکه درعوض، حضور داستانی دیگر، «یعنی دست‌گذاشتن روی دست» است که برتر از هر چیزی است. این داستان یک مراسم یادبود برای مردی است که نه کاملا مشهور است، نه کاملا بدنام، اما مطمئنا آنقدر شناخته‌شده و مورد توجه قرار گرفته است که در مراسم خانم شپرد پر از «نام» او باشد.

بنت پستی و بلندی‌های زندگی عجیب‌وغریب خانم شپرد را به سبک بی‌نظیرش برای ما بازگو می‌کند: از نامه‌اش به سفارت آرژانتین در اوج جنگ فالکلند تا تلاش‌های او برای ایستادن در پارلمان و تکان‌دادن ویلچر برقی از خدمات اجتماعی. کتاب «بانویی در ون» مثالی واقعی‌ است که نه‌فقط یک داستان که مجموعه‌ای وقایع‌نگارانه با مقدمه و موخره است که اَلن بنت از ماجرایی واقعی در زندگی خودش نوشته است. ریزبینی و نکته‌سنجی بنت، از این کتاب داستان طنّازی ساخته که خواندنش یادآور بسیاری از قضاوت‌های دم‌دستی ما از بسیاری از آدم‌هاست! بنت در این کتاب کوچک نشان می‌دهد که زندگی چطور آدم‌ها را در پیچ‌وتاب‌های عجیب‌وغربیش به شیوه‌ای از زیستن سوق می‌دهد که فقط شنیدن و خواندن سرنوشت‌شان در بهتی عجیب غوطه‌ورمان می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...