تهرانی که ما ساختیم... | الف


شهر در آثار سلمان امین، همواره جایگاهی محوری داشته و وقایع داستانی اغلب حول محور آن شکل و مفهوم حقیقی خود را یافته است. نکته‌ای که در رمان‌های «انجمن نکبت‌زده‌ها» و «قلعه‌مرغی، روزگار هرمی» به نحو گسترده‌تری دیده می‌شود. شهر در این آثار عنصری حیاتی و سرنوشت‌ساز است و شخصیت‌ها و کنش‌های میان آن‌ها را مشخص می‌سازد و گویی بدون آن قصه‌ای برای روایت باقی نمی‌ماند. به همین خاطر است که می‌توان شهر را از ستون‌های اساسی جهان روایی سلمان امین دانست.



این موضوع برای او چنان اهمیتی دارد که نه‌تنها در آثار داستانی‌اش، که در جستارها و تتبعات غیرداستانی‌اش نیز پیگیر آن بوده و کوشیده به مشاهدات و تجارب‌اش، در قالب یک مجموعه نظم و سامان ببخشد. کتاب «تِه‌ران؛ هفت روایت از پایتخت بی‌راوی» از همین کوشش‌های شهرنگارانه‌ی او برآمده است؛ مجموعه‌ای که به انعکاس زیست این نویسنده در شهر تهران از پس چهار دهه می‌پردازد.

کتاب «تِه‌ران...» مشتمل بر هفت فصل است که از منظر یک شهروند به جنبه‌های مختلف زندگی در منطقه‌ای خاص از شهر تهران تکیه دارد. تجاربی که در قالب تحلیل‌هایی کوتاه نوشته شده و با شواهد تاریخی مختلف همراه شده است. عکس‌هایی نیز این جستارها را تکمیل می‌کنند تا تصویری چندبعدی از زیست شهری مد نظر مؤلف را بسازند. در این مجموعه، جنبه‌های مختلف تاریخی، فرهنگی، جامعه‌شناختی و انسان‌شناسانه از زندگی شهری مورد واکاوی قرار گرفته و مثال‌هایی نیز برای تبیین روشن‌تر آن‌ها آورده شده است؛ از جمله این‌که در دهه‌های پنجاه و شصت چه نوع پوشاک و وسایلی دانش‌آموزان پایین‌شهر را از بالای شهر تفکیک می‌کرده است.

تصویر کلی از تهران، موضوعی است که در اولویت تحلیل نویسنده قرار گرفته و بیش از هر چیز به آن پرداخته است. اولین قابی که برای مخاطب ساخته می‌شود حاوی تصویری از قلعه‌مرغی به عنوان منطقه‌ای است که فرهنگ و تاریخچه‌ی خاص خود را دارد. این تصویر برای نویسنده چنان اهمیتی دارد که زمانی در کودکی تمام جهان او را شکل داده است. تصویری که بعدها با افزوده شدن تهران و مؤلفه‌های شهرنشینی همراه آن، گسترش یافته و تعاریف متفاوت‌تری پیدا کرده است. در واقع سایه‌ی منطقه‌ی قلعه‌مرغی بر اغلب قیاس‌ها و ارزش‌گذاری‌ها سنگینی دارد و گاه و بی‌گاه میان تمام تفاسیر نویسنده از زندگی شهری سر برمی‌آورد و قدرت‌نمایی می‌کند. هرچند با همه‌ی این تأکیدها بر نقش پررنگ و سرنوشت‌ساز قلعه‌مرغی به‌عنوان زیستگاهی خاص، در سرتاسر کتاب صحنه یا واقعه‌ای نمی‌توان یافت که تصویر آن را در ذهن مخاطب مشخص و ماندگار کند.

تهرانی بودن مسأله‌ی دیگری است که در تعاریف هویتی مورد نظر نویسنده نقشی اساسی دارد. این‌که چه کسی تهرانی به شمار می‌آید، موضوعی چندوجهی است و بر خودپنداری آدم‌های این شهر تأثیر بسیار می‌گذارد. تهرانی بودن صرفاً به معنای متولدِ این شهر بودن نیست، بلکه سوابق مهاجرت و تاریخچه‌های فرهنگی و قومیتی در تعیین آن مؤثرند. سلمان امین به پرسش‌هایی اشاره می‌کند که معمولاً اهالی شهر در مراودات‌شان درباره‌ی تهرانی بودن مطرح می‌کنند و در آن پیشینه‌ی خانوادگی اهمیتی به‌سزا دارد. به این ترتیب که اگر کسی در تهران متولد شده و والدین‌اش مهاجر بوده‌اند، از منظر جامعه‌ی تهرانی، متعلق به این شهر محسوب نمی‌شود. اما در این میان تناقضی بنیادین پیش می‌آید و آن مهاجر بودن اکثریت قریب به اتفاق جمعیت ساکن تهران است. این چالش هویتی را به راحتی نمی‌توان حل کرد و نیازمند بررسی آن از جنبه‌های گوناگون است که نویسنده با نگاهی کلی و مبهم از کنار آن می‌گذرد و به طرح دورنمایی نه چندان روشن از آن بسنده می‌کند.

در کنار جلوه‌های نوستالژیک زیست شهری که به‌وفور در این مجموعه به آن‌ها اشاره شده است، مفاهیمی آمده‌اند که بر ارزش‌گذاری‌های زندگی تهرانی و کیفیت آن تأثیر بسیار داشته‌اند. از جمله‌ی این مفاهیم می‌توان به لوکس و لاکچری بودن اشاره کرد که در مناسبات زندگی دهه‌های شصت و هفتاد و هشتاد به‌شدت اثرگذار بوده‌اند. لوکس بودن بیش‌تر به کالاهایی معطوف بوده که می‌توانسته در دست اقشار مختلفی باشد و لزوماً موجب تمایز سطح زندگی نشود، اما لاکچری بودن خود موجد یک نوع فرهنگ خاص با مؤلفه‌های متفاوت است. لاکچری بودن می‌تواند گونه‌ای از طبقه‌ی اجتماعی را بسازد که از مواهب و امتیازاتی خاص برخوردارند و در هر مکان و موقعیتی جایگاه اختصاصی خود را دارند. این مفهوم منجر به صف‌آرایی طبقات اجتماعی مختلف در برابر هم شده و به پدیده‌هایی همچون شکاف طبقاتی، ابتذال و لمپنیسم در زیست شهری تعاریف و مرزهایی تازه بخشیده است.

در مجموعه‌ی «تِه‌ران...» می‌توان کلاژی از تجارب زیستی را متصور شد که دربرگیرنده‌ی مؤلفه‌های متعددی از زندگی شهری است؛ وجوهی که جنبه‌ی شخصیتی و فردی زندگی شهروندان را شکل داده و بخشی از هویت انسانی آن‌ها را قوام بخشیده‌ است. اما بعضی دیگر را می‌توان در رده‌ی ابعاد اجتماعی، تاریخی و فرهنگی دسته‌بندی کرد و مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. تعاملات انسانی، مکان‌های آیکونیک، عادات اجتماعی و حافظه‌ی جمعی را می‌توان در گروه اخیر از جنبه‌های زندگی شهری متصور شد. پدیده‌هایی که به ایجاز و با صورت‌بندی‌های کلی و اغلب عاری از روایتی مشخص در این مجموعه گرد آمده و مورد ارزیابی قرار گرفته‌اند؛ با همراهی آلبومی از تصاویرِ خاکستری از شهر که می‌کوشند مفاهیم بنیادین از زیست تهران را به‌عنوان کلان‌شهری متکثر و متفاوت از شهرهای دیگر تبیین کنند. شهری که در این کتاب، روایت‌گریز و بی‌قصه معرفی شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...