زندگان هم مرده‌اند | اعتماد


تورنتون وایلدر [Thornton Wilder] صبح یکی از روزهای بهاری اواخر قرن نوزدهم در دامان پدر و مادری اهل نوشتن به دنیا آمد. تورنتون کارش را با نوشتن فیلمنامه آغاز کرد. خیلی زود به رمان‌نویسی روی آورد و دومین رمانش تحت عنوان «پل سن لوییس ری» جایزه پولیتزر را در سال 1928 برای او به ارمغان آورد. وایلدر 10 سال بعد با نمایشنامه «شهر ما» جایزه پولیتزر نمایش را به خانه برد. صحنه رویدادهای آثار وایلدر صحنه‌ای جهانی است. او زمان و مکان سه رمان نخست خود را به ایتالیا، پرو و یونان اختصاص داد اما گویی که بستر این رویدادها برای وایلدر به اندازه شخصیت‌ها و دلمشغولی‌های‌شان اهمیت ندارد؛ آنها مدام به طرح پرسش‌های هستی‌شناسانه‌ ماهیت و طبیعت انسان مشغول هستند.

تورنتون وایلدر [Thornton Wilder] زن آندروس» [The woman of andros]

رمان «زن آندروس» [The woman of andros] در سال 1930 منتشر شد. وایلدر این داستان را با الهام از نمایشنامه کمدی «آندریا» نوشته ترنس نوشت که این نمایشنامه‌نویس رومی هم آن را با اقتباس از دو نمایشنامه «دوکمی آندریا» و «پرینتیا» اثر مناندر، نمایشنامه‌نویس یونانی، خلق کرده بود. به تازگی داستان «زن آندروس» با ترجمه علیرضا دوراندیش از سوی نشر نیماژ روانه بازار نشر ایران شده است. این داستان در یکی از جزایر پر رازورمز یونانی و پیش از میلاد مسیح روی می‌دهد و حول شخصیتی معمایی به نام کرایسیس می‌گردد؛ او زنی اهل آندروس است که به این جزیره یونانی مهاجرت کرده و در ضیافت‌هایی که در خانه‌اش برگزار می‌کند، و ادبیات و فلسفه یونانی را به مهمانانش می‌آموزد. پامفلیوس، جوانی که تحت تاثیر میزبانی کرایسیس در این ضیافت‌ها و مجالس قرار گرفته، پرسش درباره معنای هستی و وجود برایش مساله‌ای می‌شود که مدام به آن فکر می‌کند.

اما کرایسیس که همه را شیفته سخنرانی‌های نغز خود کرده، از زندگی رویگردان شده و معنایی در آن نمی‌بیند: «صدای درونی‌اش مرتبا تکرار می‌کرد: بیهوده، تهی، فانی.» در این میان عشق، پیام و موتیف داستان می‌شود. سخن از موهومات، خرافات، برده‌داری، اساطیر و حتی فلسفه در خدمت تبیین معنی عشق قرار می‌گیرند. موضوع عشق کرایسیس به پامفیلوس و دلباختگی این مرد جوان به خواهر کرایسیس که در نهایت منجر به مرگ این زن می‌شود، درونمایه محوری‌ رمان است.

وایلدر در نوشتن جادو می‌کند و در به کارگیری واژگان ظرافت دارد. تصویری واقعی و بدون اغراق از انسان‌های عادی ارایه می‌کند. این نویسنده خودش را انسانی از میان مردم می‌دانست و معتقد بود اگر هنرمند خود را جدا از مردم بداند، آنگاه هنرش رو به نابودی می‌رود. وایلدر در پاسخ به این سوال که «چرا معمولا از به کار بردن زمان و مکان امروزی در آثارتان اجتناب می‌کنید؟» گفته بود: «فکر کنم از نظر شما، نوشته‌های من، تصویر مداوم امریکایی است که می‌شناسم. من کارم را با رم خیال‌انگیز قرن بیستم، بعد پرو و سپس یونان دوره هلنی شروع کردم. در نمایش‌های تک‌پرده‌ای متوجه شدم که اهمیت قائل شدن برای جهان معاصر در مقایسه با زندگی خیالی، در زمان و مکانی دورافتاده، بسیار سخت است اما احساس می‌کنم پیشرفت من محسوس و تمرکز روی تجربیات برای تصویر کردن دوران خودم ملموس است.»

البته این بخشی از پاسخی است که وایلدر در جواب به بحث‌وجدل‌هایی که مایکل گولد، نویسنده و منتقد مارکسیستی راه انداخته بود، مطرح کرد. گولد، وایلدر را برای اشاره نکردن به مسائل اجتماعی روز امریکا سرزنش کرده بود. او در ریویویی که آوریل 1930 در «New Republic» منتشر شد، وایلدر را متهم به نادیده گرفتن استثمار کارگران و بیکاری و تمرکز بر گذشته به عنوان «سمساری تاریخی» کرد. این هیاهوی گولد، واکنش دیگر نویسنده‎ها را در پی داشت که اغلب در حمایت وایلدر بود. اگرچه وایلدر هرگز اظهاراتش را عمومی بیان نکرد اما در مصاحبه‌ای در نوامبر 1933 گفته بود منتقدان رادیکال در اینکه انسان «فقط محصول نظام اقتصادی است» اشتباه می‌کنند و «بنیانی‌ترین احساسات، عشق، نفرت، ترس، خشم، شگفتی در تمامی انسان‌ها مشترک، در هر محیطی، در هر سنی مشترک است.»

به اعتقاد استفن روجسویکز، نویسنده این رمان با مسائل روز اجتماعی سروکار دارد اما به شیوه‌ای ظریف‌تر. کرایسیس در این داستان درک مردان جوان را از زندگی درونی زنان بالا می‌برد؛ او به حقوق و آموزش زنان و همچنین افزایش مهاجران اشاره می‌کند. وایلدر با ظرافت تمام در جای جای این رمان کم‌حجم مساله‌ای انسانی و هستی‌شناسانه‌ را گنجانده است. مثلا کرایسیس در سخنرانی‌هایش حکایت قهر مانی را بازمی‌گوید که از پادشاه مردگان اجازه بازگشت به زمین را فقط برای یک روز کسب می‌کند اما از درد و رنج رویارویی با این حقیقت که «زندگان هم مرده‌اند و تنها لحظاتی می‌توان گفت که ما زنده‌ایم که قلب‌مان از گنجینه‌مان آگاه باشد؛ چراکه قلب‌های ما آنقدر نیرومند نیستند تا هر لحظه‌ای را دریابند و دوست بدارند» منکوب می‌شود و درخواست می‌کند خدایان او را از این کابوس رها کنند اما در لحظه آخر و پیش از بازگشت از زمین، بر خاک دنیا بوسه می‌زند، چرا که این خاک «برایش عزیزتر از آن بود که برای کسی قابل درک باشد.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...