اقتصاد در تسخیر روایت | ایران


در تاریخ اقتصاد لحظاتی وجود دارد که اعداد و نمودارها به‌تنهایی قادر به توضیح تحولات نیستند و این برای علمی که همیشه تلاش دارد امور را به شیوه‌ای کمی پیش چشم مخاطبان قابل فهم کند، عجیب است. رابرت شیلر [Robert Shiller] اقتصاددان برجسته و برنده جایزه نوبل اقتصاد، در کتاب خود با عنوان «اقتصاد روایی» [Narrative economics : how stories go viral and drive major economic events] بر همین حقیقت انگشت می‌گذارد.

 [Robert Shiller] خلاصه کتاب اقتصاد روایی»[Narrative economics : how stories go viral and drive major economic events]

او از تجربه شخصی‌اش در دوران جوانی آغاز می‌کند، روزگاری که به توصیه یکی از استادان تاریخش کتاب «همین دیروز» نوشته فردریک لوییس آلن را خواند. در آن کتاب تصویری پرشور از دهه ۱۹۲۰ آمریکا ترسیم شده بود. خانواده‌ها در میهمانی‌ها از سودهای شگفت‌انگیز سهام می‌گفتند، داستان‌هایی درباره ثروت‌های یک‌شبه در روزنامه‌ها نقل می‌شد و حتی کسانی که هیچ شناختی از ماهیت بازار بورس نداشتند، تنها به اتکای روایت‌هایی که شنیده بودند دارایی‌های خود را در معرض ریسک قرار می‌دادند. برای شیلر جوان همین توصیفات ساده و روایی روشن‌تر از هر نمودار اقتصادی نشان می‌داد که چگونه سقوط بزرگ ۱۹۲۹ رقم خورد. او بعدها دریافت که روایت‌ها پابه‌پای تحولات اقتصادی‌ پدید می‌آید و همزمان نقشی سازنده در شکل‌دهی به آنها دارند. کتاب «اقتصاد روایی: چگونه داستان‌های ویروسی رخدادهای بزرگ اقتصادی را می‌سازند»، حاصل چند دهه تأمل شیلر بر این موضوع است. او با بهره‌گیری از استعاره‌های علم اپیدمیولوژی (همه‌گیرشناسی) نشان می‌دهد روایت‌ها همچون ویروس در جامعه پخش می‌شوند و سرایت می‌کنند. گاه این روایت‌ها الهام‌بخش‌اند و امید می‌آفرینند، گاه ترسناک‌اند و هراس و رکود به بار می‌آورند. به همین دلیل است که اقتصاد بدون توجه به آنچه در ذهن مردم جاری است، قابل فهم نیست. این کتاب در ایران توسط نشر آموخته و با ترجمه سعید زرگریان منتشر شده و فرصتی فراهم کرده تا خوانندگان فارسی‌زبان نیز با این رویکرد بدیع آشنا شوند و به اقتصاد از زاویه‌ای کمتر دیده‌شده، نظر کنند.

روایت‌ نیروی محرکه اقتصاد
شیلر مفهوم «اقتصاد روایی» را چنین تعریف می‌کند: «مطالعه چگونگی گسترش و اثرگذاری داستان‌هایی که بر تصمیم‌های اقتصادی تأثیر می‌گذارند.» او دو مؤلفه اساسی برای این روایت‌ها در نظر می‌گیرد. اول سرایت دهان‌به‌دهان و تکثیر آنها در شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌ها و محافل خانوادگی و دوم تلاش مستمر افراد و نهادها برای جذاب‌تر کردن و ویروسی ساختن روایت‌ها و همان‌گونه که در بیماری‌های واگیردار، شدت سرایت و مقاومت جامعه اهمیت دارد، در اقتصاد روایی نیز قدرت روایت در برانگیختن احساسات و میزان آمادگی جامعه برای پذیرش آن تعیین‌کننده است.

در این چهارچوب روایت‌ها همزمان که واقعیت اقتصادی را بازتاب می‌دهند، خود واقعیت را نیز می‌سازند. وقتی میلیون‌ها نفر باور می‌کنند که «قیمت مسکن همیشه بالا می‌رود»، این باور به افزایش واقعی قیمت‌ها دامن می‌زند. وقتی «سرمایه‌گذاری در طلا امن‌ترین راه است» تصور غالب می‌شود، جریان عظیمی از نقدینگی به سمت بازار طلا سرازیر می‌شود یا وقتی مردم می‌پندارند «بازار آزاد ذاتاً کارآمد است»، سیاست‌گذاران نیز جسورانه‌تر در جهت آزادسازی اقتصادی گام برمی‌دارند.

این روایت‌ها گاه ساده و عامه‌پسندند و در گفت‌وگوهای روزانه جاری می‌شوند و گاه در قالب نظریه‌های علمی میان نخبگان رواج می‌یابند اما حتی روایت‌های علمی نیز وقتی به سطح عمومی می‌آیند، تحریف می‌شوند. نمونه بارز آن نظریه «گام تصادفی» در امور مالی است. این نظریه می‌گوید قیمت سهام به‌طور تصادفی حرکت می‌کند و بنابراین قابل پیش‌بینی نیستند اما در سطح عمومی این نظریه به روایت ساده‌ای بدل شد: «تلاش برای شکست بازار بیهوده است، پس سهام بخر و نگه‌دار»؛ همین برداشت ساده‌شده تأثیری عظیم بر رفتار سرمایه‌گذاران گذاشت و سرمایه‌گذاری غیرفعال را به جریان غالب بدل کرد.

رابرت شیلر همچنین به نقش شخصیت‌های مشهور در تقویت روایت‌ها می‌پردازد. رونالد ریگان با توانایی ارتباطی خود روایت «بازار آزاد به‌مثابه ناجی» را در دهه ۱۹۸۰ به اوج رساند. دونالد ترامپ با روایت «میلیاردر خودساخته و معامله‌گر زیرک» توانست رأی میلیون‌ها آمریکایی را جلب کند. باید توجه داشت که مسری شدن داستان، زمانی بیشترین قدرت را دارد که مردم بین خودشان و فردی که بخشی از داستان یا دلیل پیدایش آن است، پیوندی شخصی احساس کنند. این فرد ممکن است یک تیپ شخصیتی کلیشه‌ای یا شخصی به راستی مشهور باشد. نکته مهم دیگر این است که روایت‌ها دائماً در حال تغییر و تکامل‌اند. آنها جهش می‌کنند، با شرایط تازه سازگار می‌شوند و بار دیگر سر برمی‌آورند. ترس از بیکاری ناشی از ماشین‌ها از قرن نوزدهم وجود داشته است و امروز در قالب نگرانی از هوش مصنوعی بازتولید شده است. در نهایت روایت‌ها عامل عمده ایجاد تغییر سریع در فرهنگ، جو فکری و رفتار اقتصادی هستند. گاهی روایت‌ها با مد ادغام می‌شوند آنگاه بازاریاب‌ها و تبلیغ کننده‌های زیرک این روایت‌ها را گسترش می‌دهند تا از آنها سود ببرند.

روایت حاضر غایب
بیشتر اقتصاددانان معاصر بر این باورند که روایت‌های عمومی خارج از حوزه کاری آنهاست. اگر به آنها فشار بیاورید شاید پیشنهاد دهند که درباره این موضوع با سایر گروه‌های دانشگاه مانند گروه‌های روزنامه‌نگاری و جامعه‌شناسی مشورت کنید. همین خلأ سبب شد که هیچ اقتصاددانی ماهیت جهان شمول رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ را پیش از آنکه رخ دهد به شکل باورپذیری پیش‌بینی نکرد و فقط تعداد انگشت‌شماری از اقتصاددانان به اوج رسیدن رشد قیمت مسکن در ایالات متحده در سال ۲۰۰۵ یا «کسادی بزرگ» و «بحران اقتصادی دنیا» از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ را پیش‌بینی کردند. برخی اقتصاددانان در اواخر دهه ۱۹۲۰ بر این باور بودند که رونق اقتصادی در دهه ۱۹۳۰ قله‌های جدیدی را فتح خواهد کرد، در حالیکه برخی دیگر عکس این را می‌گفتند نرخ بیکاری تا ابد بالا خواهد ماند چراکه ماشین‌ها برای همیشه جای نیروی کار انسانی را خواهند گرفت اما به نظر می‌رسد درباره آنچه در عمل رخ داد، یعنی یک دهه بیکاری شدید و سپس بازگشت به حالت عادی، هیچ پیش‌بینی اقتصادی عمومی‌ای وجود نداشت. به باور شیلر عرصه روایت همان جای خالی است که بی‌توجهی به آن سبب خطاهای تحلیلی شده است.

یکی از نمونه‌های درخشان تحلیل شیلر، روایت بیت‌کوین است. او نشان می‌دهد بیت‌کوین بیش از آنکه یک فناوری رمزنگاری باشد، یک روایت مسری است. داستان خالق ناشناخته‌اش، ساتوشی ناکاموتو، روایتی از مبارزه با دولت‌ها و بانک‌های مرکزی، امید به آزادی مالی و ماجراهای کسانی که یک‌شبه ثروتمند شدند، همگی باعث شدند بیت‌کوین ظرف کمتر از یک دهه به پدیده‌ای جهانی بدل شود. برای بیشتر خریداران بیت‌کوین درک پیچیدگی‌های فنی اهمیت نداشت، بلکه آنچه آنها را جذب کرد همین روایت‌ها بود. شیلر سپس به روایت‌های کلاسیک‌تر می‌پردازد. استاندارد طلا یکی از روایت‌های قدیمی است که هنوز هم طرفدار دارد. این روایت بر این باور استوار است که طلا ذاتاً ارزشمند است و تنها با بازگشت به استاندارد طلا می‌توان ثبات اقتصادی به دست آورد. روایت صرفه‌جویی در برابر مصرف تجملی نیز بارها در تاریخ تکرار شده است. گاهی مصرف تجملی به‌عنوان نشانه شکوفایی ستوده شده و گاهی صرفه‌جویی به‌عنوان فضیلت اخلاقی تبلیغ شده است. نمونه دیگر بحران مسکن در سال‌های پیش از ۲۰۰۸ است. روایت «خانه همیشه ارزشش بالاتر می‌رود» به چنان باوری عمومی بدل شده بود که حتی خانواده‌های کم‌درآمد نیز با وام‌های سنگین وارد بازار مسکن شدند. رسانه‌ها با نقل داستان‌های موفقیت افراد عادی که در مدت کوتاهی از محل خرید و فروش خانه ثروتمند شده بودند، این روایت را تقویت می‌کردند اما همین روایت وقتی فرو ریخت، بحران مالی بزرگ آغاز شد. شیلر همچنین به بحران نفتی دهه ۱۹۷۰ اشاره می‌کند که با روایت «پایان فراوانی» همراه شد. در آن زمان مردم باور داشتند دوران انرژی ارزان به پایان رسیده و باید صرفه‌جویی کرد. این روایت مصرف‌کنندگان را واداشت سبک زندگی خود را تغییر دهند و بر سیاست‌گذاری‌های انرژی نیز اثر گذاشت. امروز نیز روایت‌های مشابهی در زمینه تغییرات اقلیمی و انرژی‌های تجدیدپذیر در حال شکل‌گیری است که می‌تواند آینده اقتصاد جهانی را دگرگون کند.

 اقتصاد روایی سعید زرگریان

چالش روایت برای عدد
رابرت شیلر در بخش پایانی کتاب «اقتصاد روایی» بر این نکته تأکید می‌کند که اقتصاددانان بدون توجه به روایت‌ها درک ناقصی از واقعیت دارند. او با صراحت می‌گوید ناتوانی اقتصاددانان در پیش‌بینی بحران‌هایی مانند رکود بزرگ یا بحران مالی ۲۰۰۸ ناشی از بی‌توجهی به روایت‌ها بوده است. روایت‌ها قدرت پیش‌بینی‌پذیری داده‌ها را تضعیف می‌کنند زیرا می‌توانند ناگهان تغییر کنند و میلیون‌ها نفر را به سمت تصمیم‌های تازه سوق دهند. او پیشنهاد می‌دهد همان‌طور که اپیدمیولوژیست‌ها بیماری‌های واگیردار را مدل‌سازی می‌کنند، اقتصاددانان نیز باید روایت‌ها را رصد و مدل‌سازی کنند. با استفاده از تحلیل داده‌های کلان، شبکه‌های اجتماعی، متون تاریخی و روش‌های میان‌رشته‌ای می‌توان مسیر روایت‌ها را دنبال کرد و تأثیرشان را بر اقتصاد سنجید.

از منظر سیاست‌گذاری، این نکته اهمیت ویژه دارد. تصمیم‌های اقتصادی مردم نه صرفاً بر اساس نرخ بهره یا آمار تورم بلکه بر پایه داستان‌هایی است که درباره آینده می‌شنوند. وقتی روایت غالب این است که «تورم مهارنشدنی است»، حتی اگر سیاست‌های پولی سختگیرانه اجرا شود، مردم همچنان دارایی‌های خود را به سمت بازارهای امن‌تر می‌برند. پرسش اساسی که شیلر در پایان طرح می‌کند این است که آینده را چه روایت‌هایی خواهند نوشت؟ آیا روایت‌های هراس‌آور از جنگ‌ها، بیماری‌ها و فروپاشی‌ها مسلط خواهند شد یا روایت‌های امیدبخش درباره نوآوری، همکاری جهانی و رفاه پایدار؟ پاسخ روشن نیست، اما آنچه قطعی است این است که روایت‌ها همچنان تعیین‌کننده خواهند بود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...