کتاب «نوشتن از مرگ» [Dying : a memoir] نوشته کوری تیلر [Cory Taylor] با ترجمه صنوبر رضاخانی منتشر شد. تیلر پس از آگاهی از سرطان به رمان‌نویسی روی آورد و «نوشتن از مرگ» آخرین کتاب اوست.

نوشتن از مرگ» [Dying : a memoir] نوشته کوری تیلر [Cory Taylor]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نشر هنوز کتاب «نوشتن از مرگ» را با شمارگان هزار نسخه، ۱۵۰ صفحه و بهای ۴۴ هزار تومان منتشر کرد. کوری تیلر، رمان‌نویس و فیلمنامه‌نویس اهل استرالیاست که در طول فعالیت ادبی و هنری خود جوایز معتبری را کسب کرد. او به سال ۱۹۵۵ در کوئینزلند متولد شد. دوران کودکی‌اش را در فیجی و کنیا گذراند و در رشته تاریخ در دانشگاه استرالیا درس خواند.

تیلر برای شبکه ABC به عنوان نویسنده مستقل سینما و تلویزیون کار می‌کرد. فیلم تلویزیونی دو بخشی Alterations 1988 برای ABC از جمله کارهای اوست. نخستین آثار قلمی او نیز مجموعه کتاب‌های کودکان Rat Tales and Bandaged Bear بود.

تیلر به سال ۲۰۰۵ به بیماری ملانوما (تومور با منشا سلول‌های ملانین‌دار) مبتلا شد و پس از آن به رمان‌نویسی برای بزرگسالان روی آورد. نخستین رمانش به نام «من و آقای بوکر» به سال ۲۰۱۲ جایزه بخش منطقه اقیانوس آرامِ نویسندگان کشورهای مشترک المنافع را به خود اختصاص داد.

رمان دوم او با عنوان «دشمن زیبای من» به سال ۲۰۱۴ نامزد جایزه مایلز فرانکلین شد. زمانی که وضع سلامتی او رو به وخامت گذاشت درباره مرگ، احساسات و زندگی‌اش از دوران کودکی، کتابی نوشت که ترجمه آن با عنوان «نوشتن از مرگ» اکنون در دسترس ایرانیان قرار دارد. این کتاب در لیست کوتاه جایزه استلا ۲۰۱۷ قرار گرفت و در لیست بهترین کتاب‌های باراک اوباما در سال ۲۰۱۷ نیز جایی به خود اختصاص داد. تیلر در پنجم ژوئیه ۲۰۱۶ در سن ۶۱ سالگی درگذشت.

«نوشتن از مرگ» سه بخش به ترتیب با این عناوین دارد: «تردید»، «خاک و خاکستر» و «انجام‌ها و آغازها». کتاب هرچند که جنبه‌های روانشناختی مرگ را مطرح می‌کند، اما کلماتی سرشار از امید به زندگی در آن است. قلم نویسنده نیز جذاب است و می‌توان این کتاب را به مثابه یک رمان نیز خواند. با مطالعه این کتاب متوجه خواهیم شد که اندیشیدن به مرگ و آگاهی از مرگ قریب الوقوع بسیار در برنامه‌ریزی انسان برای انجام کارهای ناکرده و برنامه‌ریزی برای بهره بردن موثر از لحظات باقی مانده عمر، موثر است. کما اینکه تیلر نیز پس از آگاهی از بیماری سرطانش به رمان‌نویسی روی آورد.

در بخشی از فصل «انجام‌ها و آغازها» می‌خوانیم: «من کودکی خیال پرداز بودم. ایمان کودکانه‌ام به اینکه به قلمروی حیوانات تعلق دارم، فضایی جادویی برایم خلق کرده بود که تا سال‌ها با من بود. بی شک این نوعی روال تدافعی بود در برابر خلق و خوی مشکل ساز پدرم که روز به روز هم بدتر می‌شد، اما این طرز تفکر مزیت‌های دیگری هم برایم داشت. برای زمانی طولانی جهان برایم مجموعه‌ای بی انتها از کشف‌های باشکوه بود، انگار هرچیزی فقط و فقط برای شادی من خلق شده بود. من مست حس‌های گوناگون و عاشق هرچیزی بودم که در اطرافم پیدا می‌شد. فقط تصور کنید وقتی ناگهان به فیجی نقل مکان کردیم، در آن مکان ناآشنای آکنده از زیبایی چگونه گیج و مبهوت شده بودم. برای بچه‌ای با ذهن لذت جوی من، فیجی شبیه‌ترین مکان به بهشت بود: گرم، اغواگر، سرشار از رایحه‌ها و رنگ‌ها و حس‌های بسیار قوی.»

تیلر همچنین درباره اینکه چرا رمان‌نویسی را دیر آغاز کرده در این کتاب نوشته است: «نه، مردن روی خوب ندارد. مرگ اتفاقی بی‌نهایت اندوهناک است. اما به هر حال بخشی از زندگی است و هیچ گریزی از آن نیست. وقتی به این باور برسیم اتفاق‌های خوب می‌افتد. در تمام زندگی‌ام می‌پنداشتم مرگ برای همسایه است. فکر می‌کردم زمان نامحدودی در اختیار دارم و می‌توانم با طیب خاطر وقت گذرانی کنم. بنابراین تا حد زیادی رویکردی سهل انگارانه به زندگی داشتم و چندان به خودم فشار نمی‌آوردم. حداقل این یکی از دلایلی بود که موجب شد خیلی دیر نگارش اولین رمانم را آغاز کنم.»

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...