میراث شوم پینوشه | ایبنا


«قلمرو گرگ‌ومیش» [La dimensión desconocida یا The Twilight Zone] اثر نونا فرناندز [Nona Fernandez]، رمانی است گیرا و سحرآمیز درباره میراث جنایات تاریخی. این رمان که در سال ۲۰۲۱ نامزد جایزه کتاب ملی ادبیات ترجمه شده و در سال ۲۰۲۲ در لیست بلند مدال تعالی موسسۀ اندرو کارنگی در بخش داستان قرار گرفته، با ترجمه پویا رفویی از سوی نشر ناهید منتشر شده است.

قلمرو گرگ‌ومیش» [La dimensión desconocida یا The Twilight Zone] اثر نونا فرناندز [Nona Fernandez]

فرناندز در رمان «قلمرو گرگ‌ومیش» نشان می‌دهد که چرا تاوانِ عاطفیِ دیکتاتوریِ پینوشه هنوز فروکش نکرده است و چرا کشوری که جنایات نیروهای پلیس خود را انکار می‌کند، همچنان در حال‌وهوایی از نادرستی دست‌وپا می‌زند.

انتخاب عنوان «قلمرو گرگ و میش» (The Twilight Zone) ارجاعی آگاهانه به سریال آنتولوژی علمی - تخیلی و ترسناک آمریکایی به همین نام است که پخش آن از دهه ۱۹۵۰ آغاز شد و به‌عنوان یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین آثار تاریخ تلویزیون شناخته می‌شود. نونا فرناندز از این نام‌گذاری استعاری استفاده می‌کند تا ماهیت سوررئال و بی‌قانون دیکتاتوری پینوشه در شیلی را ترسیم کند؛ دورانی که در آن واقعیت به اندازه یک داستان علمی - تخیلی تحریف شده بود و منطق و قوانین طبیعی انسانی از کار افتاده بودند. این ارجاع به فرهنگ عامه، هم‌راستا با روش نویسنده است که در ادامه این نقد نیز به آن اشاره می‌شود؛ یعنی استفاده از قالب‌های به‌ظاهر مبتذل و روزمره (مانند سریال‌ها و بازی‌های آرکید) برای مقابله با وحشت عمیق سیاسی و اجتماعی و جلوگیری از عادی‌سازی یا فراموشی آن.

به گفته ایدرا نووی، نویسنده «آنان که می‌دانستند»، «قلمرو گرگ‌ومیش» یادآوری خوبی است که نباید اجازه داد فرهنگ عامه ما را از فجایع امروزی منحرف کند؛ این سفری گیرا و کوبنده به دلِ تاریک و تهی از انسانیت است. فرناندا ملچور، نویسنده «فصل توفان»، نیز معتقد است که نونا فرناندز «با نثری درخشان، بسیار هوشمندانه و با صداقتی وسواس‌گونه، به ما کمک می‌کند تا واقعیت وحشتناک شکنجه- و روش حتی ترسناک‌تر عادی‌شدن آن- را دریابیم.» درواقع، فرهنگ عامه عملاً صدای قربانیان پینوشه را خاموش کرده بود.

در این اثر درخشان، فرناندز شیلیِ دورانِ پینوشه را به یک نمایش علمی - تخیلی و یک بازی ویدیویی آرکید تشبیه می‌کند. او از این شباهت‌های فرهنگ عامه برای مقابله با سرکوب و پنهان‌کاری مداوم رژیم پینوشه بهره می‌برد. این کتاب می‌تواند راهنمای «چه کارهایی نباید کرد» برای کشورهایی باشد که با پیامدهای پس از یک رژیمِ سیاسیِ دشوار دست‌وپنجه نرم می‌کنند؛ چراکه پس از برکناری پینوشه، او مصونیت یافت و حضور دائمی در سیاست (کرسی مادام‌العمر سنا، فرماندهی ارتش) به او اعطا شد، علی‌رغم بیش از سه‌هزار اتهام جنایی. روایت محاوره‌ای و مقاله‌مانند فرناندز، خواننده را با قدم‌های مطمئن از میدانِ مینِ پوچیِ سیاسی عبور می‌دهد و نورِ سیاهی بر دوپهلویی‌ها و تئاترِ سیاسیِ توخالی می‌تاباند. در صحنه‌ای گویا که در مراسم افتتاحیه «موزه حافظه و حقوق بشر» اتفاق می‌افتد، راوی (که می‌توان او را جایگزینی برای خود نویسنده در نظر گرفت) درحال توضیح یک پوچیِ سیاسیِ کوچک است که پوچیِ بزرگ‌ترِ شیلی پس از پینوشه را دربرمی‌گیرد: «وقتی به او گفتم فرد مسئول هر آنچه در موزه دیده، یکی از مردانی است که قوانین حاکم بر کشور را می‌سازد، با تعجب نگاهم کرد و شروع کرد به خندیدن، فکر می‌کرد دارم شوخی می‌کنم. پسرم در ده‌سالگی نیز به جُک‌های بدِ تاریخِ شیلی پی بُرده بود.»

نثرِ فرناندز بی‌تکلف، شفاف و مستقیم است. او از این صراحت برای ژست‌گرفتن یا خودنمایی استفاده نمی‌کند. زمانِ حالِ عامیانه‌ی روایتِ غیرداستانیِ او به‌طور یکپارچه به گسست‌های کولاژمانند تبدیل می‌شود: یک فصل نامه‌نگارانه خطاب به یک شکنجه‌گر، میان‌پرده‌هایی در قالب شعر آزاد سطربندی‌شده، و فصلی در قالب تقلید طولانی از آهنگ «ما آتش را شروع نکردیم» از بیلی جوئل («یک آهنگ احمقانه» به‌قول خود فرناندز). در نثر و کولاژسازی او، وضوح، فروتنی و شوخ‌طبعی به چشم می‌خورد. تأثیر کلی آن، نوعی سبکی است که ایتالو کالوینو آن را ستایش می‌کرد؛ سبکی که برای متعادل‌کردن سنگینیِ زندگی به کار می‌رود.

فرناندز می‌داند که نوشتن درباره موضوعات تاریک، نیازی به دشوارترکردن زندگی خواننده ندارد. کتاب‌های او به جای ضربه‌زدن، روشن می‌کنند. بااین‌حال، این سبکی، خطرِ سطحی‌نگری را نیز به همراه دارد. تکنیک مورد علاقه فرناندز- مفهوم استعاری فراگیر- اگر از حد بگذرد، می‌تواند بیش از حد ساده‌سازی کند و درنهایت، واقعیت را تحریف نماید. فرناندز در «قلمرو گرگ‌ومیش» در روایت نزدیکی امرِ مبتذل و امرِ وحشیانه عالی عمل می‌کند: («در همان صفحه تلویزیونی که ما «مهاجمان فضایی» بازی می‌کردیم، اکنون مأموران پلیس ملی مقصر قتل‌ها را می‌دیدیم.») با وجود این، او زمانی موفق‌تر است که به عدم کفایت تقریباً مضحک این ارجاعات فرهنگ عامه برای توضیح دهه‌ها شکنجه و ناپدیدشدن اذعان می‌کند. و این‌بار، فرناندز تمایل بیشتری برای اعطای گشادگی بیشتر، و درجه‌ای رهایی‌بخش (و صادقانه) از عدم دقت به مفاهیم استعاری خود نشان می‌دهد.

آنچه نثر نونا فرناندز در «قلمرو گرگ‌ومیش» به دنبال آن است، زوایای عجیب، مسیرهای جایگزین و راهروهای مخفی به سمت ضربه ملی شیلی است. حتی اگر این راهروهای مخفی از میان پخش مجدد فیلم‌های علمی-تخیلی یا آهنگ‌های «احمقانه» بیلی جوئل بگذرد، بهترین امید ما هستند. حتی اگر این تلاش‌ها ناکافی باشند، بسیار نزدیک‌تر از «عدم تلاش‌های» دولت هستند: شوخی‌های بد، حسن تعبیرها، حذفیات و سخنان کلیشه‌ای. چه اتفاقی برای شیلی، برای پسران و دخترانش که به‌زور ناپدید شدند، افتاد؟ هرگز نخواهیم فهمید. اما باید بفهمیم. چرا کمی علمی-تخیلی در پس‌زمینه پخش نکنیم و تلاش نکنیم؟

این علامت سوال وادارمان می‌کند تا سفرِ خود را در «قلمرو گرگ‌ومیش» و از میانِ «قلمرو وردی»، «قلمرو برخورد»، «قلمرو شبح»، و «قلمرو گریز» ادامه دهیم- در این چهار پرده است که صدای حافظه از دلِ سکوت و فراموشی برمی‌خیزد و بر زخم‌های یکِ ملتِ رنج‌دیده مرهم می‌نهد و اجازه نمی‌دهد تاریخ به سادگی بسته شود.

[این کتاب برای نخستین بار با عنوان «قلمرو برزخ» به فارسی ترجمه شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...