داشتن و نداشتن | الف


داستان‌های بومی و منطقه‌ای داستان‌هایی هستند كه در آنها نویسنده، بیشتر تلاش خود را صرف توصیف یك منطقه‌ی خاص جغرافیایی و ویژگی‌ها، شخصیت‌ها، لهجه‌ها،‌ رسوم، سنت‌ها و باورهای مردم آنجا می‌كند. چنین داستان‌هایی می‌توانند گستره‌ی وسیعی از رویدادها، شخصیت‌ها، درونیات افراد، عقاید،‌ مكان‌ها و ... را به تصویر بكشند. برای مخاطبان غیربومی، داستان‌هایی این‌چنین بسیار متفاوت و بدیع و جذاب‌تر است؛ چرا که آنها را از زندگی عادی و تکرار اطراف خود جدا کرده و به سرزمین‌هایی دیگر با رسوم و آداب متفاوت و غریب و در نتیجه، رویدادهایی عجیب‌تر و شگفت‌انگیزتر روبه‌رو می‌کند.

قباد آذرآیین توله‌های تلخ

در این داستان‌ها، هدف نویسنده تشریح زندگی مردم یك منطقه و توصیف جغرافیای آن است. در این میان، خواننده با پیشینه‌ی تاریخی آن منطقه‌ی خاص بیشتر و بهتر آشنا می‌شود و می‌تواند سیر تحولات فرهنگی،‌ اجتماعی و اعتقادی مردم آنجا را نیز از گذشته تا حال مشاهده كند. بسیاری از متخصصان علوم انسانی می‌توانند از طریق این‌گونه آثار، به پاسخ مسائل مختلفی در زمینه‌های اجتماعی، روانشناسی، سیاسی، تاریخی و ... دست یابند.

 قباد آذرآیین را می‌توان از جمله نویسندگان بومی ایران دانست که اغلب داستان‌هایش درباره‌ی اقلیم و خاستگاه خودش شهر مسجدسلیمان و موضوع استخراج نفت از این منطقه نفت‌خیز است. از آذرآیین پیش از این، کتاب‌های داستانی «چه سینما رفتنی داشتی یدو!»، «داستان من نوشته شد»، «من... مهتاب صبوری»، «زنده به عشق»، «عقرب‌ها را زنده بگیر» و «هجوم آفتاب» چاپ شده‌ بود. او سال 1397 رمان «فوران» را منتشر کرد که این داستان نیز درباره‌ی فوران نفت در منطقه مسجدسلیمان و زندگی سه نسل از یک خانواده بود. در واقع بستر تاریخی این‌ داستان از زمان کشف و استخراج اولین چاه نفت ایران در مسجدسلیمان تا روزگار کنونی را در بر می‌گرفت. اکنون آذرآیین رمان «توله‌های تلخ» را با همان حال و هوای دیار جنوب نوشته و راهی بازار کتاب، آن هم از نوع رمان‌های بومی کرده است. درون‌مایه «توله‌های تلخ» به نوعی ادامه رویدادهای «فوران» و شخصیت‌های آن است؛ نوجوانانی که نسل چندم شخصیت‌های رمان «فوران» محسوب می‌شوند.

روایت «توله‌های تلخ» در منطقه‌ای با نام «برزخ‌آباد» واقع در جنوب ایران رخ می‌دهد. «برزخ‌آباد» نام مستعاری است که نویسنده برای مسجدسلیمان، زادگاه خودش انتخاب کرده است. دلیل انتخاب این نام برای مکان روایت رمان، استحاله شهر نفتی مسجدسلیمان، پس از به پایان رسیدن دوران شکوه و رونق این شهر است. حکایت بومیانی که بیشتر آنها کشاورز و روستایی بودند و اکنون گرفتار نوعی زندگی برزخی شده‌اند. آنها هم از زمین و کشاورزی و زندگی سنتی خود محروم‌ مانده‌اند و هم از نعمت‌ها و امکاناتی که قبل از کشف و استخراج نفت در اختیار داشتند. همان‌گونه که عالم برزخ به معنای عالمی بین دنیا و آخرت است که در آنجا هنوز به حساب کلی افراد رسیدگی نشده و تا قیامت که این رسیدگی انجام خواهد شد، بعضی از افراد متنعم و بعضی دیگر در عذابند.

ماجرای «توله‌های تلخ» از این قرار است که پزشکان، راوی پیر و کهنسال را جواب کرده‌اند و این موضوع از جانب تمام افراد خانواده پذیرفته شده و همه با آن کنار آمده‌اند. راوی به شرح وقایع مقاطع مختلف زندگی‌اش از کودکی تا جوانی‌ پرداخته است. او در خواب می‌بیند که در عالم کودکی برای پیداکردن شخصی درِ همه‌ی خانه‌های محله را می‌کوبد. بعد از این مرحله شاهد مرور خاطرات او از دوستانش با نام‌های مندل، فلو و اسی هستیم و توصیف ماجرای گردش و روبه‌رو شدن او با هم‌محله‌‌ای‌هایش در برزخ‌آباد. رمان در دو بخش اصلی نوشته شده که بخش اول بیست ‌و یک ‌فصل دارد و بخش دوم آن شامل نُه ‌فصل است. ابتدای برخی از فصل‌ها جملات، اشعار یا سخنان نغزی از افرادی چون شوپنهاور، آنا آخماتووا، داستایفسکی، هوشنگ چالنگی، غادة ‌السمان و... خودنمایی می‌کند.

بخش اول کتاب روایتگر زندگی برزخ‌آبادی‌ها در محیطی ناخواسته و ناگزیر و نوعی جبر ترکیب شده با جهل و البته توأم با دلسوزی است که فرزندان آن را نسل به نسل از پدر و مادرها به ارث برده‌اند. بوی نفت چنان با لقمه‌های این خانواده‌ها درهم آمیخته که تعجبی ندارد لوله‌های انتقال طلای سیاه محل بازی و تفریح بچه‌ها و البته راقم سرنوشت‌ آنان باشد: قرار می‌گذاریم یکی‌مان پشت سرش رو لوله راه بیفتیم که اگر وسط‌های دره ترسید و خواست برگردد، حواسمان به‌ش باشد... کامبیز پا می‌گذارد اول لوله، ما زل زده‌ایم بهش. تا چند قدم هنوز لوله رو شانه‌ی تپه است و از زمین کنده نشده... کامبیز حالا رسیده جایی که لوله از گُرده‌ی تپه جدا شده و دره زیر پاش دهان باز کرده...

بخش دوم کتاب روایت نیل به ناکامی به جای خوشبختی و‌ تصمیم‌سازی همان فرزندان برای تغییر است. از دید آنها نخستین تغییر می‌بایست در اوضاع اقتصادی خانواده‌ها رخ دهد تا شاید بتوان سرنوشت‌ها را دچار تحول کرد. این است که در قدم اول دست به سوزاندن کتاب‌هایشان می‌زنند و سپس به مشاغلی چون دست‌فروشی و کارگری ساختمان روی می‌آورند تا سرانجام وامانده و سرخورده به تماشای همان وضع موجود بدون هیچ تغییری مشغول باشند.

«توله‌های تلخ» نمادی مشخص و مناسب از بهره‌کشی در نظام‌های اجتماعی- سیاسی مختلف است. استثماری که عبارت است از برداشت ثمره‌ی کار طبقه‌ی ضعیف جامعه توسط اربابان و سردمداران نظام سرمایه‌داری که با کشف و استخراج نفت در مسجدسلیمان و چه بسا شهرها و مناطق هم‌جوار در ایران به صورت ارزش اضافی به دست طبقه‌ی سرمایه‌دار صنعتی می‌رسد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...