پول حلال توی دریا هم بیفتد، گم و گور نمی‌شود! | اعتماد
 

«من نوکر بابا نیستم» داستانی رئال و روایتی اجتماعی است که با زبانی طنز و لهجه‌ا‌ی شیرین بیان شده و داستان با وجود زبان معیار، اصطلاحاتی کم اما آغشته به دیار گرم جنوب را در خود جای داده است. احمداکبرپور نویسنده این کتاب، که با تاکید بر موضوعاتی چون صلح، کودکان با نیازهای ویژه و هویت داستان می‌نویسد، در این قصه از مسائل و مشکلات اجتماعی نیز سخن گفته است.

من نوکر بابا نیستم احمد اکبرپور

«بیشتر به بهانه اینکه با رییس پاسگاه دهن‌به‌دهن نشوم، می‌روم طرف دکان. مرتیکه پررو می‌گوید: حاجی حالا دیگر با آدم دولت سرسنگین تا می‌کنی؟ مرد مومن! من چه‌کار دارم به بهشت و جهنم مردم؟! اگر دلت خواست می‌توانی سر بچه‌هایت را بیخ تا بیخ ببری.» داستان در ابتدا از زبان داوود، شخصیت اصلی قصه برای مخاطب روایت می‌شود و همین‌طور که داستان جلو می‌رود، راوی‌های دیگر نیز به قصه اضافه می‌شوند و این بیان ِقصه از زبان دیگر شخصیت‌های داستان و با زاویه دید آنها، پیرنگِ قصه را برای مخاطب ملموس‌تر می‌کند. از آن‌جایی که زمان در این داستان به چندین دهه قبل برمی‌گردد، قصه تماما از پدرسالاری رایج در آن زمان حکایت می‌کند؛ ماجرای داوود که پسری حرف‌گوش‌کن و مقبول پدر است، برادرانی که این فرمان‌پذیری را به سخره گرفته‌اند، مادری که به طرفداری از فرزند بی‌دست‌وپای خود همیشه جمع را به صلح دعوت می‌کند و پدر سخت‌گیری که نشان از قدرت خانواده دارد و خدا نکند که آتش قلیانش ذره‌ای دیر یا زود شود. پدر اعتقاد دارد برای اینکه بچه‌ها تنبل و بی‌عرضه بار نیایند، باید توپ و تشری سرشان زد و سرخ و کبودشان کرد تا حساب و کتاب دستشان بیاید. «لااله‌الا‌الله ! اگر آدم چهار تا بد و بیراه نگوید و سرچندتا بچه یا پیرزن داد نکشد که دق مرگ می‌شود.»

داستان پایان قابل‌ پیش‌بینی‌ای ندارد و تماما برای مخاطب نوجوان این کشش را دارد که تا انتهای قصه همراهی‌اش کند. احمداکبرپور نویسنده داستان از اعضای شورای کتاب کودک است و چندین اثر از وی همچون «قطار آن شب» و «شب‌بخیر فرمانده» در چندین کشور و به زبان‌های مختلف دنیا ترجمه شده است. آخرین و جدیدترین کتاب این نویسنده با نام «جز من به هیچ خری فکر نکن» که در سال جدید توسط نشر پرتقال به چاپ رسیده، این ذهنیت را در مخاطب نوجوان و هم بزرگسال ایجاد می‌کند که نویسنده، با دقت و طنازی تمام، به انتخاب عنوان داستان می‌پردازد تا بتواند هم مخاطب را برای یک قصه هیجان‌انگیز آماده کند و هم در این شرایط و بازار گرانی‌ها، کمی لبخند را چاشنی قصه‌های کودکانه کند.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...