رهایی در کوچه‌‏های خاموش استانبول | هم‌میهن


در پس تصاویر رمانتیک سریال‌های ترکیه‌ای، واقعیتی چندلایه نهفته است که نویسندگان موج نوی ادبیات ترکیه رازش را برملا کردند. آن‌ها با شهامتی مثال‌زدنی، فراتر از کلیشه‌ها رفتند و صدای جامعه‌ای را فریاد زدند که سال‌ها در سایه مانده بود. موج نوی ادبیات ترکیه، انقلابی فرهنگی بود که مرزهای روایت را درنوردید. نویسندگانی که در ادامه نام‌شان را می‌آوریم، با قلمی برنده، پیچیدگی‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ترکیه را واکاوی کردند.

مراد اویورکولاک [Murat Uyurkulak] خلاصه رمان ابی‌خله»[Delibo]

آتیلا یلماز صدای فرودستان جامعه شد و واقعیت‌های تلخ طبقه کارگر را برملا کرد. فاروق بیلگین تجربیات اقلیت‌های قومی را روایت کرد و لطیفه تکین، صدای خاموش زنان را به نمایش گذاشت.

حال نام تازه‌ای در میان رمان‌های تازه‌ترجمه‌شده‌ی فارسی به‌گوش می‌خورد که با عنوانی رُک و صریح، خودش را گوشه‌ی هر ذهنی که روایت‌های تازه را می‌جوید، جا می‌اندازد. مراد اویورکولاک [Murat Uyurkulak]، یکی از نمایندگان جوان این جریان است که با کتاب «ابی‌خله»[Delibo] و به ترجمه‌ی سولماز حسن‌زاده توسط نشر وزن دنیا به زبان فارسی معرفی شد.

ابی‌خُله‌ی مراد اویورکولاک، مانیفست نسلی است که میان سنت و مدرنیته گرفتار شده؛ نسلی که در کوچه‌های تنگ استانبول به دنبال هویت خود می‌گردد.

کتاب، تجربه‌ی غریبانه‌ی مجرمی از حبس برگشته و بحران هویتش را روایت می‌کند. دیگر شخصیت‌های اویورکولاک نیز میان دو فرهنگ گرفتار شده‌اند و در جست‌وجوی خویشتنِ خویش هستند.

مهارت او در نوشتن صحنه‌های تئاتر، روزنامه‌نگاری و سناریو فیلم و سریال، همه به کمکش می‌آیند تا هر داستانش را مهلک‌تر به گوش خوانندگان برساند. البته تاثیرات خانواده‌ی فرهنگی‌اش را نمی‌توان نادیده گرفت. اویورکولاک که در کنار کتابخانه پدر بزرگ شد و با ادبیات روسیه آشنا گردید، پس از فعالیت در عرصه‌های ترجمه، روزنامه‌نگاری و نویسندگی، با اتهاماتی عجیب و به‌عنوان روزنامه‌نگار بازداشت شد.

او در این رمان، مرزهای زمانی و طبقاتی را درهم می‌آمیزد، همانطور که در زندگی شخصی‌اش مرزها رنگ باخته بودند. شخصیت‌ها به‌‌رغم تفاوت‌ها در جست‌وجوی درک یکدیگرند؛ درست مانند خود اویورکولاک که در آثارش به دنبال فهمی عمیق‌تر از هویت انسانی است.

«ابی‌خُله» روایتی از گشت‌و‌گذار و سفرهاست. چندین دوست قدیمی، به بهانه‌ی گم‌شدن قهرمان کودکی‌شان یعنی ابراهیمِ دیوانه ملقب به اِبی‌خُله که به دیوانه‌بازی شهره بوده، دور هم جمع شده‌اند، اختلافات و عشق‌ها و تفاوت‌هایشان را کنار گذاشته‌اند و تکه‌تکه‌ی شهر را می‌گردند. هر تکه‌ای که ممکن است ابی‌خُله را در خود داشته باشد...

گم شدن ابراهیم خُله که محور اصلی داستان را می‌سازد، پیوند باقی شخصیت‌ها را هم شکل می‌دهد. مردی که به دیوانه‌بازی شهره بوده است، بهانه‌ای می‌شود تا لایه‌های پنهان جامعه زیر قلم اویورکولاک دیوانه‌وار فریاد بزنند.

شخصیت‌های رمان، هرکدام نماینده‌ی بخشی از جامعه‌ی در حال گذار هستند. ما با یوسفی طرف هستیم که پس از سال‌ها به زادگاهش بازگشته و پدر و مادر محله‌اش را دلیل اصلی ترومایی می‌داند که متحمل شده. یوسف سال‌ها زندانی بوده و عشق دختری به نام یاسمین را از دوران دبیرستان در قلبش شعله‌ور نگاه داشته. البته طبع سرد زندان، یاسمین را از یاد یوسف برده بود.

اما وقتی برای پیدا کردن ابی‌خُله دوباره به او برمی‌خورد و با نسیمی که بی‌موقع‌شبی در برنوا (محل اتفاق افتادن داستان) می‌وزد بوی زلف یار را می‌شنود، خاکستر از روی آتش عشقش کنار رفته و دوباره گُر می‌گیرد. یاسمین حالا ستاره سریال‌های ترکیه‌ای ا‌ست. یک‌چهارم ازمیر او را فالو دارند و نمادی از رویاها و آرزوهای نسل جدید است.

یوسف اما جنایتکاری قلمداد می‌شود که شب‌های زندان را دیده! او با تمام وجود خاری آدمی را لمس کرده و به قول خودش دیده ‌است که «آدم‌ها برای دو پاکت سیگار، لباس‌ها و کثافت یک بند بزرگ زندان را می‌شویند». در کنار آنها، ابی‌خُله هم وجودی ناملموس دارد که با رفتارهای عجیب و غریبش، آینه‌ای از جامعه‌ای است که از درون دچار تلاطم شده.

نویسنده با ظرافتی خاص در این مسیر تصویری از تحولات اجتماعی و سیاسی ترسیم می‌کند که از دهه ۹۰ میلادی تا به امروز اتفاق افتاده و همه‌ی این خاطره‌بازی‌ها در جست‌وجوی دیوانه‌ای رقم می‌خورد که مسئولیت نام کتاب را هم یدک می‌کشد و واقعاً مسئولیتی جز دیوانگی ندارد!

در «ابی‌خُله»، امید در میانه‌ی ناامیدی می‌درخشد. اویورکولاک نشان می‌دهد که حتی در جوامع به‌ظاهر خاموش، روح مقاومت همچنان زنده است. او با قلمی نرم اما نافذ، ساختارهای اجتماعی را به‌چالش می‌کشد.

این رمان، مانند آثار دیگر نویسندگان موج نو، نشان می‌دهد که ادبیات می‌تواند پنجره‌ای باشد به روح یک جامعه؛ بازنمایی واقعیت‌های پنهان و نمایش چهره‌ای متفاوت از جامعه‌ای که سال‌ها در پس پرده‌ی رسانه‌ پنهان مانده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...