تلاش برای حفظ قدرت کلیسا | الف


نمایش‌نامه‌ی «دُن‌ کامیلو» بازخوانی کتاب «دنیای کوچک دُن‌کامیلو» [Don Camillo and the prodigal son‬‏‬] نوشته‌ی جووانی گوارسکی (Giovannino Guareschi) به ترجمه‌ی جمشید ارجمند است. نویسنده‌ی مجموعه داستان‌های دُن‌کامیلو، روزنامه‌نگار، کاریکاتوریست، طنزپرداز و نویسنده‌ای است که به تضاد و تقابل فکری با رژیم فاشیستی ایتالیا و مخالفت با موسولینی شهرت دارد. از این رو بیشتر آثارش نیز در این راستا خلق شده‌اند و در بسیاری از کشورها به عنوان طنز سیاسی و اجتماعی بازشناخته می‌شوند. شاید در نگاه اول موضوع آثار جووانی گوارسکی، معطوف و مربوط به دوره‌ی‌خاصی از تاریخ کشور ایتالیا و نقد تفکرات حاکم بر آن به نظر برسد، اما دلیل جهانی شدن و محبوبیت او و شخصیت‌های معروفش شاید این باشد که در طول تاریخِ زندگی سیاسی و اجتماعی بشر و در پهنه‌ی گسترده‌ی جغرافیایی که قاره‌ها و کشورهای متعددی را در بر می‌گیرد، انسانِ متفکرِ اجتماعی همواره با مسائلی مشابه دست و پنجه نرم کرده است؛ حکومت‌های خودکامه، رشد تفکرات فاشیستی و ناسیونالیستی و مهم‌تر از همه جامعه‌ای که به این نوع از تفکر مجال بروز می‌دهد. قدرت خلق شخصیت‌های جاودانی همچون دُن‌کامیلو، پپونه و سایر همشهریان‌شان به همراه شناخت دقیق و عمیق گوارسکی از انواع طنز و کاربردهای آن از دیگر عوامل شهرت و معروفیت اوست که به ترجمه‌ی آثارش به زبان‌های مختلف انجامید. در ایران نیز چهار مجموعه داستان به نام‌های «دنیای کوچک دُن‌کامیلو» به ترجمه‌ی جمشید ارجمند، «دُن‌کامیلو و پسر ناخلف»، «دُن‌کامیلو بر سر دوراهی» و «دُن‌کامیلو و شیطان» به ترجمه‌ی مرجان رضایی به چاپ رسیده‌اند. رمان‌های «شوهر مدرسه‌ای»، «کارلوتا و عشق» و «خانه‌ی نینو» نیز از دیگر آثار ترجمه‌شده‌ی این نویسنده به زبان فارسی هستند.

دن‌ کامیلو کوروش نریمانی

نمایش‌نامه‌ی «دُن‌ کامیلو» به قلم کوروش نریمانی از سویی بازتابی وفادارانه به جان کلام نویسنده است و از دیگر سو، نمایش‌نامه‌ای است که با دقت و ظرافت، برای اجرا نوشته شده است؛ متنی گفتگو‌محور شامل دیالوگ‌های کوتاه برای بازیگران مختلف که به خلق فضایی دینامیک و پُر گفت‌وگو می‌انجامد. فضایی که در آن مخاطب پیوسته در حال مشاهده‌ی برخوردها و هم‌کلام شدنِ بازیگران با هم است. در حین خواندن این نمایش‌نامه‌ی سلیس و روان، ذهن مخاطب فرصت کافی می‌یابد تا به بازبینی برهم‌کنش‌های انسانی و حتی تحلیل رابطه‌ی میان کنش‌های انسان زمینی و واکنش‌های مسیح آسمانی بپردازد. شخصیت کشیش دهکده، دُن‌کامیلو، نماد مذهب پدرسالار و متظاهری است که پیوسته در راستای حفظ قدرت سیاسی کلیسا از راه تأمین منافع مالی است و در این راه از هیچ نیرنگی فروگذار نمی‌کند؛ از فریب مردم عادی گرفته تا زد و بند با اصحاب قدرت سیاسی. و پپونه، شهردار دهکده و دوچرخه‌ساز پیشین، نماینده‌ی فاشیسم ساده‌انگارانه‌ای است که از سویی نوید سعادت توده را به همراه دارد و از دیگر سو به دنبال تطمیع ارباب قدرت مذهبی و ترجیح منافع شخصی بر نفع عموم است. نماینده‌ی توده‌ی فریب‌خورده‌ای که در لایه‌های وجودی‌اش استعداد فریب‌کاری، ریا، دزدی و رذالت، ریشه‌هایی به عمق تجربه‌ی تکرارشونده‌ی تاریخ زندگی سیاسی- اجتماعی بشر دارند. تقابل ظاهری این دو شخصیت که در باطن بسیار به هم شبیه‌اند، در جای جای گفت‌وگوهای آن‌ها دیده می‌شود:

«- پپونه: گفتی کودک ... یادم اومد ... (کالسکه را جلو می‌آورد) بنده‌زاده رو هم آوردم خدمتت، واسه غسل تعمید.
- دُن‌کامیلو: (خوش‌خلق) جداً؟ ... ببینمش ... اوه ... خدا حفظش کنه ... چه صورت نورانی‌ام داره ... مطلقا به باباش نرفته! ... خب، خب، خب، ... حالا به سلامتی چه اسم مبارکی براش انتخاب کردین؟
- پپونه: (ذوق‌زده) با اجازه‌ی شما پدر، ... استالین بوتزاتی.
(خنده از لبان دُن‌کامیلو می‌پرد و به سختی جلوی خشمش را می‌گیرد.)
- دُن‌کامیلو: راه رو اشتباهی اومدی فرزندم! ... ورمی داری صاف می‌بری‌ش کرملین روسیه، اون جا رفیق استالین‌ت واسه‌ت غسل تعمیدش می‌ده!»

در نمایش‌نامه‌ی «دن‌ کامیلو» علاوه بر شخصیت‌های محوری دُن‌کامیلو و پپونه که کشمکش‌های اصلی نمایش را بر می‌سازند، مسیح، بشکه (کافه‌چی لال)، بروسکو (وردست پپونه)، اوریانا (همسر پپونه) و دوشیزه روبینیا (معلم پیر دهکده) نیز حضور دارند. به جز مسیح که سمبل وجدان بیدار دُن‌کامیلو است، سایر شخصیت‌ها هر کدام قشری از توده‌ی جامعه را نمایندگی می‌کنند؛ مردم کم‌سوادی که با شعارهای حزبی به آسانی فریفته می‌شوند و تحت تأثیر جوِ خلق‌شده توسط مردان حکومت قرار می‌گیرند، ساده‌لوحانی که به طمع ثروت و قدرتی که هرگز هم به دست نمی‌آید، اربابان فاشیسم را حمایت می‌کنند، گروهی ترس‌خورده و پرخاشجو که در هر شرایط سیاسی و اجتماعی ناکارآمدی کورکورانه به دامان دینداری مزورانه پناه می‌برند و در نهایت، اربابان قدرت سیاسی و قدرت مذهبی.

این نمایش یک بار در آذر و دی 1384 در تالار چهارسوی تئاتر شهر تهران به کارگردانی کوروش نریمانی به روی صحنه رفته و جایزه‌ی نمایش‌نامه‌ی برگزیده‌ی سال 84 از سوی کانون ملی منتقدان ایران، جایزه‌ی کارگردان برگزیده‌ی سال 84 از سوی انجمن کارگردانان خانه‌ی تئاتر و انجمن نویسندگان و منتقدان خانه‌ی تئاتر را به دست آورده است. این تئاتر در اردیبهشت و خرداد 1393 در تالار اصلی تئاتر شهر و به کارگردانی نریمانی برای بار دوم بر روی صحنه رفته است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...