فرزاد نعمتی | هم‌میهن


در سال 1398، ناگهان و از پس غیبتی محض، خوانندگان ایرانی با ترجمه سه اثر درباره اندیشه مایکل اوکشات[Michael Oakeshott] (1990ـ1901) فیلسوف محافظه‌کار و نظریه‌پرداز سیاسی انگلیسی مواجه شدند؛ آثاری از پل فرانکو و ادموند نیل و با ترجمه احمد بیگلری و محمد بهرام‌پور، محسن میرزازاده و مرتضی افشاری. این در حالی بود که تا پیش از آن جز چند شرح بر اندیشه اوکشات در آثاری از حسین بشیریه، مایکل لسناف، بیخو پارخ و عبدالرحمن عالم چندان متنی از این فیلسوف به زبان فارسی موجود نبود و بسیاری از دانش‌آموختگان علوم سیاسی در ایران نیز او را به‌جا نمی‌آوردند.

مایکل اوکشات[Michael Oakeshott] عقل‌گرایی در سیاست و مقالاتی دیگر» [Rationalism in politics and other essays]

بخشی از این مهجوریت البته با این واقعیت هم‌سازی دارد که در ایران نه جریان محافظه‌کار به معنای واقعی آن وجود دارد، نه اندیشه‌های محافظه‌کاری طرفداران چندانی؛ نشان بدان نشان که جریان سیاسی موسوم به محافظه‌کاران نیز هیچگاه رغبتی به ترجمه و بسط آرای محافظه‌کارانه غربی در ایران نداشته‌اند و حتی ترجمه اثر مهم محافظه‌کاری، «تأملاتی بر انقلاب در فرانسه» ادموند برک نیز توصیه سعید حجاریان بود. مرتضی افشاری اما در ادامه روند اوکشات‌پژوهی خویش، در سال 1401 ترجمه دو اثر بسیار مهم او را به انجام رساند: «عقل‌گرایی در سیاست و مقالاتی دیگر» [Rationalism in politics and other essays] و «درباره رفتار بشری» [On human conduct]. به همین مناسبت با افشاری، مترجم این آثار درباره دلایل اهمیت اندیشه اوکشات و چرایی گرایش او به ترجمه این آثار به گفت‌و‌گو نشستیم.


مایکل اوکشات فیلسوف مهمی است که نه فقط برای ایرانیان، بلکه در سطح جهان کمتر مورد توجه بوده است. برخی تفاسیر او را در زمره متفکران محافظه‌کار دسته‌بندی کرده‌اند. به نظر شما بهترین توصیف برای اوکشات چیست و بهتر است او را در چه دسته‌بندی خاصی قرار داد تا محورهای اندیشه او بهتر درک شود؟

اوکشات متفکری محافظه‌کار است، به این معنی که «سنت» برای او امری خوشایند است و آن را گرامی می‌دارد. در اینجا او عموماً با ادموند برک مقایسه می‌شود. البته قرابت او با برک مسلم است، اما سنت‌گرایی اوکشات با سنت‌گرایی برک فرق دارد. تصور اوکشات از سنت، از تحلیل فلسفی فعالیت انسان ناشی می‌شود و این تصور، مثل تصور برک از سنت، به اعتقاد به خیر، دانایی، عقلانیت یا سرشت الهی تاریخ ربطی ندارد. محافظه‌کاری اوکشات از نوع شکاکانه‌ مونتنی و هابز ا‌ست، نه از نوع معنوی و مذهبی برک. اوکشات گاهی به جای «سنت»، از اصطلاح «شیوه‌ عمل» (پرکتیس) استفاده می‌کند تا مرزبندی خود را با محافظه‌کاران سنتی نشان دهد. سنت برای او امری مقدس نیست بلکه فقط یک شیوه‌ عمل است؛ شیوه‌ عملی که گذشت زمان را تاب آورده و همچنان می‌توان در فعالیت‌های بشری بر آن تکیه کرد.

محافظه‌کاری او حاکی از این است که هر ملتی برای اداره‌ اموراتش بیشتر باید به تجربه‌ تاریخی خود متکی باشد تا به عقل انتزاعی و جهانشمول. محافظه‌کاری اوکشات جنبه‌ دیگری هم دارد؛ اینکه او تلاش می‌کند بین محافظه‌کاری و لیبرالیسم پیوند برقرار کند. او در عین حال که به اقتدار حکومت و نقش آن در حفظ جامعه و سنت‌ها معتقد است، به آزادی فردی و کم کردن دخالت دولت در قلمرو خصوصی افراد نیز توجه دارد. او می‌گوید، آزادی فردی فقط در اجتماع مدنی حاصل می‌شود؛ جایی که نقش دولت و قوانین غایت‌محورانه محدود است. به داوری من، او از این نظر محافظه‌کاری لیبرال است. او آزادی را ویژگی ذاتی هستی انسان می‌داند و باور دارد همین که انسان هست می‌شود، آزادی هم حاضر است. استبداد امری جعلی ا‌ست، زیرا سعی می‌کند چیزی را سرکوب کند که امکان سرکوب‌کردنش در هستی انسان نیست.

درباره اوکشات تا همین سه سال پیش در ایران کتابی ترجمه نشده بود و اینک در سال 1401 ترجمه دو اثر بسیار مهم او به همت شما انجام شده است. از این منظر اوکشات متفکری مد روز در ایران نیست و انتخاب آثاری از او برای ترجمه احتمالاً نشان از توجه ویژه و علاقه شخصی شما به آرای او دارد. چه چیزی در اوکشات برای شما جذابیت داشت؟ و شما با او چگونه آشنا شدید؟

من به‌واسطه‌ کتاب‌های «اندیشه‌های سیاسی قرن بیستم»، تألیف حسین بشیریه و «فیلسوفان سیاسی قرن بیستم»، نوشته‌ مایکل لسناف و ترجمه‌ استاد خشایار دیهیمی با اندیشه‌ اوکشات آشنا شدم. چیزی که آن زمان در اندیشه‌ اوکشات برای من جذابیت داشت، نقد او بر ایدئولوژی بود. مطالعه‌ تاریخ معاصر ایران من را -مثل بسیاری دیگر- به این نتیجه رسانده بود که بنیان‌گذاشتن سیاست بر ایدئولوژی‌ای که مبتنی بر عقل انتزاعی و جهانشمول است، سبب نابودی تمام داشته‌های مادی و معنوی یک ملت می‌شود؛ آن چیزهایی که بدون اینکه مقدس باشند، حاصل تجربیاتی‌اند که باعث ملت‌شدن آن ملت شده‌اند و نادیده‌گرفتن‌شان در سیاست‌ورزی و اتکا به ایدئولوژی‌هایی که خاستگاه تاریخی و جغرافیایی دیگری دارند، موجب وضع قوانینی می‌شوند که اساساً رعایت‌شان برای افراد ممکن نیست.

دلیل دیگر جذابیت اوکشات برای من، باور او به آزادی بود. برای او، سنت راهی برای رسیدن به آزادی ا‌ست. وضع (و درواقع کشفِ) قوانینی که ریشه در سنت دارند سبب می‌شود آحاد یک ملت، آن قوانین را با میل و رغبت رعایت کنند و از احساس آزادی بیشتری برخوردار باشند. پس از این آشنایی اولیه، ابتدا سراغ تفاسیر تیموتی فولر، پل فرانکو، نوئل اُ سالیوان و... از اندیشه‌ اوکشات، سپس آثار اصلی او نظیر «تجربه و وجوه آن»، «درباره‌ رفتار بشری» و «عقل‌گرایی در سیاست» رفتم. درنهایت اگر بخواهم جنبه‌ احساساتی شخصیت خودم را نشان دهم، باید بگویم که ترجمه‌ آثار اوکشات و ـ اگر زمانه زمانم دهد ـ دیگر متفکران محافظه‌کار، برای من به‌مثابه‌ مبارزه‌ای سیاسی است با تفوق ایدئولوژی بر عقلانیت و نیز چپ‌زدگی حاکم بر فضای کشور، چه در میان حاکمان و چه در میان محکومان.

یکی از مهمترین محورهای بحث اوکشات، تبیین او از عقل‌گرایی در سیاست است. عقل سیاسی مدنظر اوکشات چه ویژگی‌هایی دارد و در این بحث، نقد اوکشات به کدامین الگوهای عقلانیت است؟

به نظر اوکشات، گرفتاری اخلاقی و سیاسی دوران مدرن را می‌توان در چارچوب عقل‌گرایی توصیف کرد. اوکشات در مقاله‌ «عقل‌گرایی در سیاست»، به بررسی سرشت و تبار برجسته‌ترین شیوه‌ی منطقی اروپای پسارنسانس یعنی عقل‌گرایی مدرن می‌پردازد. عقل‌گرایی مستلزم این اعتقاد است که همه‌ فعالیت‌های بشری باید توسط عقل هدایت شوند، با این باور که عقل به‌تنهایی مستقل و قابل اعتماد است. نزد اوکشات، سرچشمه‌ پنهان عقل‌گرایی، آموزه‌ای‌ است درباره‌ دانش انسان. او می‌گوید، دانش انسان دو نوع دارد. نوع اول، دانش تکنیکی است که شامل قواعد یا اصول فرموله‌شده می‌شود. این نوع دانش در کتاب‌ها یافت می‌شود. نوع دوم، دانش عملی یا دانش سنتی ا‌ست که در حین کار تحصیل می‌شود. او معتقد است که هیچ فعالیت عینی‌ای، اعم از هنر، علم یا سیاست را نمی‌توان صرفاً با دانش تکنیکی ادامه داد.

اوکشات، عقل‌گرایی را با نفی ارزش شناختیِ دانش عملی یکی‌ می‌داند. باور فرد عقل‌گرا به قدرت مطلق عقل، اعتقاد به قدرت مطلق تکنیک است. او تأکید می‌کند که هیچ ناحیه‌ای از فعالیت انسانی، بیشتر از سیاست، تحت‌تأثیر عقل‌گرایی نبوده است. به باور او، سیاست‌های معاصر کاملاً عقل‌گرایانه‌اند. سیاست‌های عقل‌گرایانه، در وهله‌ اول، سیاست‌هایی‌اند که خواسته‌های ملموس را برآورده می‌کنند؛ سیاست به ‌عنوان کاربرد عقل برای تأمین خواسته‌ها و حل کردن مشکلات. همچنین این سیاست‌ها به معنای کاربرد عقل برای رسیدن به کمال انسان‌ها یا به منظور یکپارچه کردن آنها هستند. عقل‌گرا باور دارد که نه‌تنها یک راه‌حل واحد و بهینه، یعنی راه‌حلی عقلانی، برای هر مسئله‌ی سیاسی وجود دارد، بلکه این راه‌حل باید به‌طور جهانشمول به‌کار برده شود. آنچه به بهترین شکل سیاست عقل‌گرایانه را توصیف می‌کند، اصطلاح «سیاست ایدئولوژیک» است یا به عبارت دیگر «سیاست کتابی». بنابراین نقد اوکشات بر عقل‌گرایی نه در مقابل عقل، فی‌نفسه بلکه در برابر یکسان‌انگاشتن آن با تکنیک است.

به نظر او، توتالیتاریسم -چه از نوعی کمونیستی و چه از نوع ناسیونال- سوسیالیستی، به بهترین شکل عقل‌گرایی را توصیف می‌کند، هرچند سیاست‌های سوسیال ـ دموکراتیک و لیبرال ـ دموکراتیک هم به‌خوبی بازتاب‌دهنده‌ عقل‌گرایی در سیاست‌اند.

در ایران عموماً نگاهی منفی به مفهوم «محافظه‌کاری» وجود دارد. محافظه‌کاری نزد اوکشات به چه معنایی است و آورده اندیشه اوکشات برای ایران امروز و شرایط خاص آن چیست؟

مهم‌ترین دلیل نگاه منفی به محافظه‌کاری در ایران را می‌توان تحلیل رفتن بخش عمده‌ آن سنتی دانست که مبنای تأسیس دولت ـ و در بیان اوکشات «اجتماع مدنی» ـ ایران در دو هزار و پانصد سال پیش بود. سنتی که در برهه‌های مختلف، حمله‌ اسکندر و حکومت جانشینانش در ایران، سیاست‌‌های یونانی‌مآبانه‌ اشکانیان، حکومت دینی ساسانیان، حمله‌ اعراب، تفوق سلسله‌های ترک و سیاست قبیله‌ای‌شان، یورش مغولان و... به‌مرور تحلیل رفت. البته آن چیزی هم که از آن باقی ماند به دلایل سیاسی و فرهنگیْ متصلب شد و تا زمان جنگ‌های ایران و روس و شکست ایران در آن جنگ‌ها، ایرانیان نتوانستند به این تصلب آگاهی پیدا کنند.

لذا اساساً چیزی به‌عنوان سنت ایرانی، اعم از سنت سیاسی، علمی و اخلاقی، باقی نماند تا حداقل عده‌ای را به محافظت از آن ترغیب کند. آنچه توسط به‌اصطلاح نمایندگان سنت به نسل‌های پس از جنگ‌های ایران و روس و پس از مشروطه معرفی می‌شد چیزی نبود که برای آن نسل‌ها جذابیت داشته باشد؛ نسل‌هایی که حالا با ایده‌هایی آشنا شده بودند که حداقل در جغرافیای خاستگاه‌شان یعنی مغرب‌زمین، کارآمد بود. از نظر آن نسل‌ها، آن چیزی که نمایندگان سنت معرفش بودند نه‌تنها مشکل عقب‌ماندگی ایران را حل نمی‌کرد، بلکه فقط ابزار حاکمیت مستبدان، متقلبان و جاهلان بود.

اما اگر این تحلیل‌رفتگی و تصلب سنت سیاسی، علمی و اخلاقی را قبول داشته باشیم، باید بپرسیم که ایده‌ محافظه‌کاری که قصد محافظت از سنت را دارد، چه دردی از ما دوا می‌کند. به عقیده‌ من، ما می‌توانیم با استفاده از مفاهیمی مثل «شیوه‌ عمل» و «اجتماع مدنی» که جایگاهی اساسی در منظومه‌ فکری اوکشات دارد، تاریخ خودمان را مطالعه کنیم. هدف ما باید کشف «شیوه‌ عمل» ایرانی و فهم مبانی تأسیس «اجتماع مدنیِ» ایران باشد؛ البته اگر معتقد نباشیم که می‌توانیم محصولات سنت ملل دیگر را که در شرایط تاریخی و جغرافیایی یکسره متفاوتی تولید شده است، بدون محک زدن آنها با شرایط تاریخی و جغرافیایی‌مان، به داخل مرزهای فرهنگی خود وارد کنیم و به نحو کارآمدی از آنها بهره بگیریم. یکی از ویژگی‌های اساسی اندیشه‌ محافظه‌کارانی مثل اوکشات، عدم باور به عقل جهانشمولی ا‌ست که راه‌حل واحدی را برای مسائل سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و اجتماعی در همه‌ زمان‌ها و مکا‌ن‌ها به دست می‌دهد.

اوکشات تفسیر خاصی از «وضعیت مدنی» دارد و در برابر سیاست ایدئولوژیک از ایده «اجتماع مدنی» دفاع می‌کند. تفاوت «اجتماع متعهد» و «اجتماع مدنی» در چیست و آیا «اجتماع مدنی» اوکشات را می‌توان درکی لیبرالیستی قلمداد کرد؟

در کتاب «درباره‌ رفتار بشری»، تفاوت سیاست عقل‌گرایانه و غیر عقل‌گرایانه به شکل تفاوت اجتماع‌ متعهد و اجتماع‌ مدنی ظاهر می‌شود. اوکشات با استفاده از مفهوم اجتماع‌ مدنی بازتعریفی از لیبرالیسم به دست می‌دهد. به باور او، اجتماع مدنی، اجتماعی ا‌ست در چارچوب شیوه‌ عمل اخلاقی یعنی شیوه‌ عمل غیر ابزاری. اوکشات اجتماع مدنی را مقابل سیاست عقل‌گرایانه‌ آن دولتی قرار می‌دهد که بر مبنای ایدئولوژی تأسیس شده و این امر محور لیبرالیسمی‌ است که او به آن اعتقاد دارد. اجتماع مدنی، اجتماع افرادی است که بدون اینکه لزوماً هدف مشترکی داشته باشند، تحت‌لوای قانون با هم زندگی می‌کنند. هدف قانون، تنظیم روابط بین افراد تشکیل‌دهنده‌ اجتماع است، نه تحمیل هدف یا وظیفه‌ای به آنان. هدف حکومت قانون، تأمین رفاه مردم نیست بلکه شرایطی را فراهم می‌کند که افراد اهداف خود را دنبال کنند. اما اجتماع متعهد، ابزاری برای رسیدن به غایات خاصی‌ است که توسط مرجع اقتدار -چه پادشاه مطلقه و چه پارلمان- تعیین می‌شوند. در اجتماع متعهد، دولت ابزاری برای رسیدن به رفاه یا اهداف خاص دیگر تلقی می‌شود. این ایده در کمونیسم، فاشیسم، سوسیالیسم و دولت رفاه نمود می‌یابد.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...