بازآفرینی واقعیت | سازندگی


«سرگرمِ مُردن» نخستین کتاب پویان تقی‌زاده است که به‌تازگی از سوی نشر مروارید منتشر شده است. کتاب با داستان‌های مسکن‌های مدرن، به‌واقع، غیرواقعی، همسایه‌ مشکوک، زندگی بی‌تاریخ، میدان عقاید، و سرگرم مردن، روایت‌هایی دارد که در مرز داستان کوتاه و بلند به‌سر می‌برند، با شخصیت‌های محدود و نظرگاهی مشخص، توجه ویژه‌ای به فرم دارد.

سرگرم مردن پویان تقی‌زاده

نویسنده در داستان اول خود، سراغ کسی می‌رود که خود را نویسنده می‌داند و کسی از او خواسته تا وقایع زندگی چند روز اخیرش را بنویسد. نویسنده در نویسنده، مهم‌ترین ویژگی قهرمان این داستان است، پیشنهادی که به گفته نویسنده در او احساس عریضه‌نویسی را ایجاد می‌کند تا نویسندگی، و باز این گوینده داستان است که فکر می‌کند آن چیزی که او دارد برای نویسنده تعریف می‌کند، ارزشِ داستان‌پردازی را دارد. از آن‌طرف نویسنده هم پناه آورده به جایی تا داستانش را بنویسد. او کلام داستانی از وقایع را گرمای وجود می‌داند و فکر می‌کند شاید حرف‌های این گوینده، مایه نوشتن را داشته ‌باشد و از طرفی، نکته دیگری که وجود دارد این امر است که همین گوینده، صرفا به گوینده‌بودن بسنده نمی‌کند و توقع دارد آنچه که او می‌خواهد و به آن شکل که او می‌خواهد روایت شود، پس نویسنده دیگری در پسِ نویسنده وجود دارد و نویسنده در حد کاتب تنزل پیدا می‌کند، اما اگر از بالا که نگاه کنیم به نظرگاه دیگری می‌رسیم و آن روایتی است که در منظر مخاطب بیرونی قرار دارد و آن داستانی که نویسنده نوشته است، پس در منظر کلی ما درتووتویی داستان‌پردازی قرار داریم و نویسنده سعی در خلق اثری فرامتنی کرده‌ است.

نوع روایتی که به بررسی روابط و خوانش بینامتنی و فرامتنی در متن‌ می‌پردازد و پیرو آن مخاطب به دیگر متن‌ها و فرامتن‌ها ارجاع و می‌تواند براساس آن، متن‌ها را با ارجاع به مصداق‌های عینی و بیرونی، یا با ارجاع به متن‌های دیگر درک و دریافت کند. مصداق قدیمی آن را می‌توانیم در اثر مهم بهرام صادقی، «آقای نویسنده تازه‌کار است» پیدا کنیم: «ابتدا اجازه دهید از مکان اصلی ماجرا شروع کنم که آقای دوست صمیمی نفرت و بیزاری خود را متوجه آن می‌سازد. گویی سعی دارد با ادعاهایی که مطرح می‌کند، از مقصربودنش مبرا شود. هنوز چیزی ننوشته‌ام که از جایش بلند می‌شود و با همان دستی که سیگار را گرفته، خطاب به من می‌گوید: «آن‌جا را اول بنویس!»

نویسنده در «به‌واقع، غیرواقعی» نقبِ دیگر به هنر نویسندگی می‌زند و به سراغ جعبه خاطرات می‌رود و از تکه‌ای نخ شروع کرده و پیوندی را با تاریخ زنده می‌کند و حال با حضور گذشته در زمان حال سعی می‌کند تا تصویرسازی تازه‌ای بکند و باز کاغذ و کتاب و نوشتن در اثر حضور دارند، اما این‌دفعه به فرمی دیگر: «به صفحه‌ اول بازگشت و این‌بار مطالب را با دقت بیشتری مرور کرد. داستان کتاب درمورد شخصی بود که به اعتراف زندگی‌اش می‌پرداخت. تمام لحظات زیستنش را نوعی سناریو می‌دانست که خود تصمیم به نوشتن آن گرفته‌ بود...»

پویان تقی‌زاده در داستان‌هایش به «ذهن‌آگاهی» توجه دارد و در سیری مشخصی از زمان کوششی در بازآفرینی بُعدی از واقعیت می‌کند و این واقعیت را از زوایای مختلف تماشا می‌کند، آن‌هم نه برای یافتن محتوای تازه، بلکه برای اینکه بتواند داستان‌های بیشتری بسازد؛ پس با ایجاد مسئولیتی در بازه زمان، نقبی به گذشته به‌عنوان محملی برای ایجاد فاصله و خلوتگاهی نظیر کافه برای درنگ، سکون را به وجود می‌آورد و با حضور نویسنده به‌عنوان راویِ ناظر به آن تحقق می‌بخشد تا از سرنوشت سخن بگوید.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...