مجموعه داستان کوتاه «گریز» به قلم محدثه میرحسینی توسط انتشارات شرق خیال منتشر شد.

گریز

به گزارش کتاب نیوز، این مجموعه شامل 14 داستان کوتاه است که با عناوینی همچون خرده فروشی، چراغ ها را روشن بگذار، عقب نشینی، بن بست، آسفالت سردخیابان، مهربان نبود، آسانسور، دیگری، نینوا، سنگی بر آب می اندازم، گریز، واسازی یک جنایت، دلبر و قصر قند، روانه بازار نشر شده است.

داستانهای کتاب «گریز» در ژانرها و فضاهای فرمی و مفهومی متنوعی شکل گرفته است که از این جهت می تواند طیف متنوعی از خوانندگان را به سوی خود جلب کند. مضامین و تم هایی همچون سرگشتگی، عشق، تنهایی، گریز، فقدان، غربت، هویت انسان و جستجوگری در مسیر خودآگاهی، از جمله مفاهیم معنایی داستانهای کتاب گریز است.

محدثه میرحسینی متولد سال 1370 فارغ التحصیل رشته باستان شناسی و هنر آموخته رشته هنرهای تجسمی است. وی هنر آموز رشته سینما و ادبیات است. او نگارش داستان کوتاه را از سال  1400آغاز کرده و مجموعه داستان های کتاب گریز را _که گزیده ای از کارهای اوست _در طول دو سال اخیر به انجام رسانده است.

در بخشی از پیشگفتار کتاب گریز که به قلم محمدرضا محقق نویسنده و مدرس سینما و ادبیات نگاشته شده آمده است:
«محدثه میرحسینی سالها، در خلوت خویش، به غوری جانانه در جهان ادبیات و سیر و سلوکی سخت و شیرین و مستمر و پایدار در دنیای هنر مبادرت ورزید، و هم آنچنان ورزیده شد که در مدت کمتر از دو سال مجموعه داستانهای کوتاهی را آفرید که همگی بی استثناء، استانداردهای کیفی درخوری دارند که منتخبی از آنها را در این کتاب می خوانیم.
پشتکار، دقت، تمرین، مطالعه به معنای اعم و مطلق کلمه- نه فقط در جهان ادبیات بلکه در جهان هستی- و البته استعداد و –می توان گفت- نبوغ ذاتی او مجموعا منتهی به تعدادی از بهترین داستانهای کوتاهی شد که در طول همه این سالها که تدریس و تدرس ادبیات و سینما دلمشغولی ام بوده، خوانده ام.
او در استخدام معانی و کلمات و به کارگیری درخور عناصر داستانی در جهت روایت ویژه خود به خصوص در حوزه فضاسازی و خلق شخصیت ها و موقعیتهای بدیع، چونان ذهنی منتظم و درخشان، رهبری ارکستر متنوع و گسترده ابزار و ادوات داستانی را به شایستگی و زیبایی به انجام می رساند.

انعکاس جهان زیسته، آفرینش بکر، مضامین سترگ، چیدمان زیبایی شناسانه عناصر و مهمات داستان، ریتم درست و ضرباهنگ جذاب، زبان پیراسته، محکم و غنی، ابداعات مفهومی و گره افکنی ها و گشایش های خلاقه و غافلگیرکننده و البته ریخت شناسی و افق زیبا و هنرمندانه ملهم از همه این مولفه ها، مجموعا داستانهای او را «ارزشمند» و «شیرین» کرده است.»


مجموعه داستان کوتاه «گریز» به قلم محدثه میرحسینی را انتشارات شرق خیال در 200 صفحه و به قیمت 149 هزارتومان منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...