مجموعه داستان دوزبانه «هم‌دیوار» نوشته میترا داور با برگردان پویان میرچی به آلمانی منتشر شد.

هم‌دیوار میترا داور

به گزارش ایسنا، در معرفی این مجموعه که از سوی نشر پر منتشر شده عنوان شده است: مجموعه داستان «هم‌دیوار» مشتمل بر ۱۲ داستان کوتاه است. داستان‌های کوتاهی که نه تنها برشی بسیار کوچک از زندگی ما و جهان است، در کلیّت خود، دورنمایی کلی از جهان را ترسیم می‌کند. نویسنده تصویرهایی بدون روتوش و واقعی با آمیزه‌ای از عنصر تخیل نیرومند در معرض دید خواننده قرار می‌دهد که در حکم آینه‌ای است تا خود و جهان را در آن ببینیم.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«جنگ جهانی سوم
شلوار پاچه‌گشاد زمانی مد بود؛ دوباره مد شد. در سال‌هایی کمابیش یکسان، مد دوباره بازمی‌گردد، جنگ جهانی نیز گاه مد می‌شود: جنگ جهانی اول، سپس جنگ جهانی دوم ...
پدربزرگم در جنگ جهانی دوم ورشکست شد؛ و پدرش در جنگ جهانی اول. پدربزرگم می‌گفت: «هر بار توی خاندان ما، کسی ورشکست شد، بدانید که جنگ جهانی سوم آغاز می‌شود.»
همین است که ما هیچ‌گاه ریسک نمی‌کنیم و فکر سرمایه‌گذاری را از ذهن‌مان بیرون کرده‌ایم.
ترجیح می‌دهیم که کارمند باشیم، تا موجب پیش آمدن جنگ جهانی سوم شویم!»

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...