مجموعه داستان "در زمان ما" نوشته ارنست همینگوی با ترجمه شاهین بازیل از سوی نشر افق منتشر شد.

به گزارش مهر، در این کتاب 14 داستان از این نویسنده مشهور آمریکایی ترجمه شده است که عنوان برخی از آنها عبارتند از "اردوگاه سرخ پوستان"، "پایان یک رابطه"، "داستان خیلی کوتاه"، "گربه زیر باران" و "صید غیر مجاز".

در مقدمه کتاب از زبان دی.اچ.لارنس می‌خوانیم: "درزمان ما" مدعی است که مجموعه‌ای از چندین داستان است اما چنین نیست بلکه کتابی است از گوشه‌های زندگی یک فرد که پشت سرهم ردیف شده‌اند... "در زمان ما" کتابی است کوتاه که وانمود می‌کند درباره یک فرد نیست اما خیر درباره یک فرد است؛ درست همان قدر که لازم و کافی است تا درباره زندگی یک فرد بدانیم.

داستان "پدرم" در این مجموعه این‌گونه آغاز می‌شود: انگار جلو چشمم بود، حالا پدرم کمی چاق و چله شده بود، مثل خپله‌هایی که اینجا و آنجا می‌پلکند، اما پدر همیشه این اندازه نبود. فقط مدتی کوتاه آن هم در اواخر عمرش، تقصیر هم نداشت، آن وقتها فقط در مسابقات اسب‌دوانی با مانع شرکت می‌کرد و در نتیجه اضافه وزنش زیاد هم مهم نبود...

کتاب "در زمان ما" با شمارگان 2000 نسخه در 200 صفحه و به قیمت 4800 تومان منتشر شده است.این کتاب پیشتر توسط نشر آهنگ  به چاپ رسیده بود و چاپ اخیر آن با ویراستاری عزیز ترسه انتشار یافته است.
 

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...