ما در کدام نقطه از ادبیات مدرن ایستاده‌ایم؟ | سازندگی


«سور و سوگ» اولین اثر منتشرشده رضا ملکیان است که در 132 صفحه از سوی نشر حکمت کلمه منتشر شده و شامل یازده داستان کوتاه است. پرسشی که با مطالعه‌ی داستانهای این مجموعه به ذهن متبادر می‌شود این است که ما در کدام نقطه از داستان نویسی مدرن و پست‌مدرن ایستاده‌ایم؟

سور و سوگ رضا ملکیان

آنچه این روزها به نام داستان مدرن و پست‌مدرن در آثار ایرانی می‌خوانیم ملغمه‌ای است از انشانویسی و توصیفات بی‌آغاز و انجام که تنها به هدر رفتن ایده‌هایی خوب ختم می‌شود. و این البته محدود به داستان نمی‌شود و در حوزه‌ی رمان و شعر مدرن و پست‌مدرن فارسی نیز شاهد آشفته‌نویسی‌هایی هستیم که تنها چیزی که از مفهوم ادبیات مدرن یدک می‌کشند همین پریشانی صرف است.

یک سوی این ماجرا نیز مخاطبی است که با برچسب مدرن و پست‌مدرن؛ یا خود گمان می‌کند که فهم اثر از توانایی ادراکی‌اش خارج است و سکوت می‌کند و لب به اعتراض نمی‌گشاید یا با برچسب‌های دهان‌پرکنی چون "این اثر مخاطب خاص دارد" و یا "عامه‌پسند نیست" وادار به سکوت می‌شود.

«سوروسوگ» را می‌توانیم در همین دست از آثار طبقه‌بندی کنم. اثری که نویسنده‌اش نیز به دام مدرن نویسی افتاده است بی‌آنکه الفبای آن را بداند.

«سور و سوگ» علاوه بر عنوان کتاب، نام اولین داستان از این مجموعه نیز است. داستانی که با اغماض در کنار داستان «عطسه؛ At-3» تنها آثار قابل قبول این مجموعه محسوب می‌شوند. که البته ردپای پررنگی از بزرگ علوی در اولی به چشم می‌خورد. در این دو اثر می‌توانیم ادعا کنیم نویسنده توانسته کمی از مرحله‌ی ایده و طرح فراتر رود و با حفظ نسبی قواعد داستان مدرن به داستان نزدیک شود.

رضا ملکیان در این یازده داستان کوتاه سعی کرده است تا به سیاق آثار مدرن، بیشتر به ناخودآگاه بپردازد اما از این نکته‌ی مهم غافل شده است که پرداختن به ناخودآگاه به معنای غفلت و نادیده گرفتن خودآگاه نیست. داستان‌ها به شیوه‌ی آثار مدرن درونی هستند اما سیر داستانی ندارند و نه در خودآگاه و نه در ناخودآگاه، نه در بیرون و نه در درون هیچ اتفاقی رخ نمی‌دهد. در حقیقت هیچ رخدادی نه در پیرنگ (اگر بتوانیم پیرنگی بیابیم) و نه در درون شخصیت‌ها به وقوع نمی‌پیوندد.

شخصیت‌پردازی ضعیف نیز از دیگر مشکلات کتاب است. در واقع باید اعتراف کنیم که اصلا شخصیت‌پردازی‌ای در آثار این مجموعه اتفاق نمی‌افتد و تنها نکته‌ای که می‌توان در مورد شخصیت‌های «سور و سوگ» به آن اشاره کرد پوچی و تنهایی مزمن تک تک آنهاست.

بنابراین از این جهات و از منظر عدم کنشگری شخصیت‌ها و البته شخصیت‌پردازی عقیم و دیالوگ‌های ناکارآمد و بی‌هدف، نمی‌توان عنوان «داستان» را به آثار این مجموعه نسبت داد. در خوشبینانه‌ترین حالت، بیشتر متن سور و سوگ طرح‌هایی از یک داستان‌اند که به پرداخت بیشتری نیاز دارند.

این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که صرف عنوان مدرن و یا پست‌مدرن نمی‌تواند یادداشتی را به «داستان» و «رمان» بدل کند. این مهم است که نویسنده‌ای که این سبک را برای پیاده کردن ایده‌هایش برمی‌گزیند به چهارچوب‌های آن اشراف داشته باشد و مانند هر سبک ادبی دیگری مولفه‌های آن را در اثرش رعایت کند.
علاوه بر اینها «سور و سوگ» در بخش ویرایش نیز از ضعف‌هایی اساسی مثل یکپارچه نبودن زبان رنج می‌برد.

امید است که نویسنده در آثار بعدی خود بتواند از ایده‌های خوبی که در این مجموعه تلف شده‌اند نهایت استفاده را ببرد و آثار بهتری از خود به جا بگذارد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...