دومین ترجمه از کتاب جدید جومپا لاهیری در حالی به چاپ سوم می‌رسد که به زودی ترجمه دیگری از همین مجموعه داستان به بازار کتاب ایران عرضه می‌شود.

به گزارش مهر، مجموعه داستان "به کسی مربوط نیست" نوشته جومپا لاهیری نویسنده بنگالی مقیم آمریکا که اخیراً در 379 صفحه و با ترجمه گلی امامی منتشر و تجدید چاپ هم شده، برای بار سوم به چاپ می‌رسد.

آخرین نسخه‌های چاپ دوم کتاب تازه
جومپا لاهیری در حال فروش است و نشر چشمه تصمیم دارد چاپ جدیدی از ترجمه امامی را در ماه جاری به چاپ برساند.

این کتاب پیشتر با نام "خاک غریب" در 360 صفحه توسط امیرمهدی حقیقت ترجمه و توسط نشر ماهی منتشر شده بود.

ترجمه جدید "به کسی مربوط نیست" شامل دو بخش است و بخش اول کتاب شامل پنج داستان است؛ سرزمین نامانوس، جهنم - بهشت، انتخاب محل سکونت، حسن نیت تمام و به کسی مربوط نیست. بخش دوم هم با عنوان "هما و کوشیک" شامل سه داستان است؛ یک بار در یک زندگی، پایان سال و ساحل نجات.
جومپا لاهیری این کتاب را سال گذشته میلادی با نام "Unaccustomed Earth" منتشر کرد و گلی امامی در انتخاب آن از نام یکی از داستان‌های کتاب استفاده کرده است؛ "به کسی مربوط نیست".
 
خبر دیگر از همین کتاب اینکه به زودی ترجمه سومی هم نیز از آن در بازار عرضه می‌شود؛ ترجمه فرانک باجلان با نام "زمین ناآشنا" و توسط انتشارات مروارید.
 

جومپا لاهیری که با اولین کتابش (مترجم دردها) جایزه پولیتزر سال 2000 را از آن خود کرد، در بیشتر داستان‌هایش به بازگویی درد غربت می‌پردازد و درباره مردمانی می‌نویسد که پدیده مهاجرت، جابه‌جایی و بی‌خانمانی ابعاد مختلف زندگیشان را ساخته است.

"مترجم دردها" نیز با چند ترجمه مجزا به زبان فارسی انتشار یافته است.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...