محمدرضا شمس به دلیل سابقه طولانی و پرکاری که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان دارد، کتاب‌های تخصصی و داستانی متنوعی را به مخاطبان معرفی کرده است که عبارت‌اند از: کتاب‌های تخصصی «بازی متن و تصویر» و «درآمدی بر رویکردهای زیبایی‌شناختی به ادبیات کودک» اثر ماریا نیکولایوا و کتاب‌های داستانی «بیشه‌زار کیت» و «پسری که با پیراناها شنا کرد» نوشته دیوید آلموند، «کمی تا قسمتی معمولی» به قلم باربارا دی، «قصه‌گوی جنگل سیاه» اثر کریستین مک‌کی هایدکر، «خالی» نوشته اعظم مهدوی، «من مترسکم ولی می‌ترسم» به قلم احمد اکبرپور و «وقت قارقار» اثر بابک صابری.

محمدرضا شمس

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، وی درباره اینکه چرا کتاب «بازی متن و تصویر» را پیشنهاد می‌کند گفت: خانم ماریا نیکولایوا یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان ادبیات کودک و نوجوان است. نظریه‌های او تأمل‌برانگیز و بسیار کاربردی هستند؛ زیرا ما در ایران در زمینه داستان‌های تصویری، کتاب مناسبی چاپ نکرده و به بازار عرضه نکرده‌ایم. این کتاب، منبع بسیار خوبی برای نویسندگانی است که می‌خواهند داستان تصویری بنویسند؛ چون به آنها شناخت کافی می‌دهد. آنها ابتدا با داستان تصویری و تفاوت آن با داستان تصویردار یا مصور آشنا می‌شوند و پی می‌برند که نقش تصویر و متن در چنین آثار چیست. همچنین کتاب‌های بسیاری را که در این زمینه در خارج از ایران چاپ شده است هم خواهند شناخت.

شمس درباره کتاب «درآمدی بر رویکردهای زیبایی‌شناختی به ادبیات کودک» هم افزود: این اثر، جزو کتاب‌هایی است که لازم است دوستان نویسنده، دست‌اندرکاران ادبیات یا هر شخصی که به نوعی در صنعت نشر کار می‌کند آن را بخواند؛ زیرا بسیار کتاب جامع و کاملی است.

این نویسنده نام‌آشنای ادبیات کودک و نوجوان از دلایل معرفی داستان‌ها و رمان‌هایی که در ابتدای مطلب ذکر شد هم برایمان گفت. محمدرضا شمس ضمن اشاره به دو داستان «بیشه‌زار کیت» و «پسری که با پیراناها شنا کرد»، قلم دیوید آلموند را قوی دانست و توضیح داد: دیوید آلموند یکی از نویسندگان بزرگ و مطرح دنیاست که برنده جایزه هانس کریستین آندرسن است. «بیشه‌زار کیت» جزو اولین نوشته‌های اوست که رمانی است بسیار زیبا و پر از حادثه، نکات جذاب و لحظه‌های ناب که شما را با ترس و دلهره آشنا می‌کند. این داستان با اسطوره‌ها و داستان‌های قدیمی پیوند دارد و نویسنده خط داستانی خیلی قوی و روایت بسیار جذابی را برای این اثر فراهم کرده است. قصه‌های متعددی در این کتاب است که بعضی‌هایشان خیلی واقعی به نظر می‌آیند؛ مثل قصه‌ای که درباره آدم‌های نخستین است و زنی به دنبال بچه‌اش می‌گردد و ناگهان در همان لحظه زندگی شخصیت اصلی داستان هم حضور دارد و با هم گفت‌وگو می‌کنند.

وی ادامه داد: «پسری که با پیراناها شنا کرد» از داستان‌های جدید آلموند است. در این داستان نوع روایت کاملا فرق می‌کند و امروزی می‌شود. نویسنده در جاهای مختلف داستان، مخاطب را به همراهی دعوت می‌کند تا کاری را با هم انجام دهند. از این نظر صمیمتی در اثر ایجاد می‌شود که روایت را جذاب کرده است.

کمی تا قسمتی معمولی» [Halfway normal] باربارا دی

محمدرضا شمس درباره کتاب «قصه‌گوی جنگل سیاه» توضیح داد: این اثر، یک رمان فانتزی جانوری است که نشان می‌دهد نویسنده در زندگی جانوران دقت و کنکاش کرده و آنها را می‌شناسد؛ زیرا تصویرهایی که به مخاطب ارائه می‌دهد، توصیف‌هایی که می‌کند و دیالوگ‌هایی که به کار می‌برد خیلی دقیق هستند و انگار واقعا آن حیوان دارد صحبت می‌کند. داستان به زبان حیوانات نزدیک است؛ به این دلیل که اگر می‌خواهد فاصله‌ای را بگوید با دم یا شاخ حیوان مشخص می‌کند. نویسنده کتاب، به جزئیات کارش فکر کرده است و این مسئله می‌تواند درسی باشد برای نویسندگان امروز ما که می‌خواهند داستان جانوری بنویسد تا ببینند چقدر دقت عمل و ریزه‌کاری در این آثار وجود دارد.

این نویسنده درباره داستان‌های تألیفی پیشنهادی‌اش نیز نکاتی ارائه داد. او داستان «خالی» را یک داستان عاطفی خواند و بیان کرد: در این داستان، بچه‌ای مادرش را از دست داده است و جای خالی او به یک شخصیت تبدیل می‌شود. خانم اعظم مهدوی به خوبی از عهده این سوژه برآمده و یک داستان تأثیرگذار نوشته است.

وقت قار قار بابک صابری

وی درباره دو کتاب تألیفی دیگر نیز گفت: کتاب «من مترسکم ولی می‌ترسم» آقای احمد اکبرپور جزو کارهای لطیف و قشنگ است. داستان‌های زیادی درباره مترسک‌ها نوشته شده است؛ ولی این داستان به دلیل نگاه لطیف و شاعرانه نویسنده با تمام آثار دیگر متفاوت است. «وقت قارقار» اثر آقای بابک صابری را هم من دوست دارم و توصیه می‌کنم مخاطبان آن را بخوانند؛ چون نگاه نویی به داستان و مسئله مدرسه دارد. به نظرم او از نویسندگانی است که این مسائل را به خوبی درک می‌کند.

................ هر روز با کتاب ...............

ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...
عدالت در یک جامعه پسادیکتاتوری چگونه باید تأمین شود؟... آلمان پیش از این نیز مجبور شده بود با بقایای حکومت دیکتاتوری هیلتر و جرائم آنها مواجه شود... آیا باید دست به پاکسازی ادارات دولتی از افرادی زد که با حکوت کمونیستی همکاری داشته‌اند؟... احکام بر اساس قانونی تنظیم می‌شدند که کمترین مجازات را مقرر کرده بود... رسیدگی به هتک حیثیت افراد در رژیم گذشته... بسیاری از اساتید و استادیاران به عنوان خبرچین برای اشتازی کار می‌کردند ...