اول‌شخص | آرمان ملی


نشستم پشت میز. با یک دست گهواره مانی را تکان می‌دادم و با دست دیگر «زندگی جنگ و دیگر هیچ» را ترجمه می‌کردم. خیلی خوب این صحنه را به یاد دارم.
از بین ترجمه‌های خودم، «اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری» ایتالو کالوینو، «زندگی در پیش رو»ی رومن گاری، و «بیگانه»ی کامو را دوست دارم.
از کارکترهای کتاب‌هایی که ترجمه کرده‌ام، به آنخلا ویکاریو در «گزارش یک مرگ» مارکز و مادام روزا در «زندگی در پیش رو»ی رومن گاری نزدیکی‌های بیشتری دارم. اما اگر بخواهم از کارکترهای آثار ترجمه‌شده دیگر نام ببرم و اگر قرار بود یک شخصیت داستانی باشم، رمدیوس خوشگله در «صد سال تنهایی» مارکز را انتخاب می‌کردم که یک روز با ملافه‌ها رفت هوا و رفت و رفت و رفت...

انتخاب من: رمدیوس خوشگله | لیلی گلستان

«زندگی، جنگ و دیگر هیچ» اولین کتابم بود. وقتی عبدالرحیم جعفری مدیر نازنین انتشارات امیرکبیر به من زنگ زد و گفت یک سر به امیرکبیر بیا و وقتی رفتم کتاب «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» را که از صحافی آورده بودند روی میز گذاشت و من از خوشحالی گریه‌ام گرفت.

از خواننده‌های ترجمه‌هایم هم خاطره زیاد دارم. یک‌بار داشتم می‌رفتم سفر و کارت ملی‌ام را یادم رفته بود بردارم. خانمی که باید کارت پرواز صادر می‌کرد وقتی بلیتم را دید گفت همان لیلی گلستانِ «زندگی در پیش رو»؟‌ و بعد مرا در آغوش گرفت و بوسید و کارت پروازم را داد. یک‌بار هم سوار تاکسی بودم و داشتم با موبایلم حرف می‌زدم و خودم را به طرف مکالمه‌ام معرفی کردم. وقتی به مقصد رسیدم راننده گفت «یعنی همان میرا؟» من خندیدم و گفت «عمرا اگر ازت پول بگیرم!» و نگرفت. آدرسش را گرفتم و تعدادی از کتاب‌هایم را برایش فرستادم. یک‌بار هم وقتی کتابفروشی داشتم یک پاسدار با لباس پاسداری وارد کتابفروشی‌ام شد. در دستش تعدادی کتاب بود. گفت اینها را از جای دیگری خریده‌ام و آورده‌ام برایم امضا کنید. امضا کردم، تشکر کرد و بعد سوار ماشین ون با مارک گشت ارشاد شد و رفت.

متعهد هستم که درست ترجمه کنم. همیشه از همان جوانی به شدت عدالتخواه بوده‌ام و از خشونت متنفر. جهان امروز بویی از عدالت نبرده و به شدت خشن است. پس تصویر خوبی از جهان امروز ندارم.
در جوانی آدمی رویایی و خیالباف بودم. رویاهایم من را وادار کردند که بهشان صورت واقعیت بدهم. برای اجرای این استحاله، یعنی رویا را به واقعیت تبدیل‌کردن، خیلی زحمت کشیدم. حالا که به خودم و حال و روزم نگاه می‌کنم، فکر می‌کنم این کوشش‌ها و زحمت‌ها بی‌نتیجه نبوده است. شُکر.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...