زیستن در لبه تیز سرمایه‌داری | آرمان امروز


از همان ابتدا مشخص است که نخستین رمان تأثیرگذار اتیکوس لیش [Atticus Lish]، «در تدارک زندگی بعدی» [Preparation for the next life]، نمی‌تواند پایان خوشی داشته باشد. مسیر زندگی زو لی مهاجر غیرقانونی و برد اسکینر کهنه‌سرباز جنگ عراق که هردو در میان ویرانه‌های نیویورک پس از 11سپتامبر به‌دنبال سرپناه هستند، به‌وسیله نیروی تراژدی کلاسیک با یکدیگر تلاقی می‌یابد. این کتاب که با شتابی نفس‌گیر پیش می‌رود و این دو را به‌سوی سرنوشتی به یک اندازه ویرانگر و امیدوارکننده سوق می‌دهد.

خلاصه رمان در تدارک زندگی بعدی» [Preparation for the next life] اتیکوس لیش [Atticus Lish]

زو، یک زن چینی نیمه‌اویغور و نیمه‌هان، که با کامیون به کشور قاچاق می‌شود، مصمم است که فارغ از تمامی مشکلاتی که در آمریکا بر سر راهش سبز می‌شود، زنده بماند. پس از سه ماه بازداشت، او بدون هیچ توضیحی آزاد می‌شود و راهی محله کوئینز، نیویورک می‌شود. او می‌خواست جایی بماند که همه غیرقانونی بودند... تا در میان جمعیت گم شود و زندگی ساکتی داشته باشد. زندگی مثل یک آمریکایی را فراموش کنید. آزادی و در خیابان‌بودن کافی بود.

به‌نظر می‌رسد که زندگی اسکینر، پیاده‌نظام سابق، نیز به‌طور مشابهی توسط روحیه کوچ‌نشینی هدایت می‌شود. او که پس از انجام سه تور در عراق مرخص شده است، به نیویورک می‌رود. پس از ملاقات در راهروی یک ساختمان کلگی و صحبت درباره وسواس مشترکشان به تناسب اندام، او و زو با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و به شکلی نامحتمل عاشق همدیگر می‌شوند. میل زو به تصور سپری‌کردن زندگی در جاده‌ باهم در سفر از شهری به شهر دیگر و فروش و معامله آنچه که خریده‌اند، با پوشیدن چاقوهای غلافدار و کلاه‌های گاوچرانی و سوار بر اسب در زمینی پر از آفتاب در خارج از دسترس مقامات، پیوند عمیق‌تری را شکل می‌دهد. این چشم‌انداز رمانتیک از زندگی متمردانه، ادغام جاده ابریشم و اسطوره‌های غرب وحشی، به‌طرز غم‌انگیزی دست‌نیافتنی باقی خواهد ماند. برای زو، چنین رویاهایی تنها فراری زودگذر از کار مشقت‌بار در فست‌فود با دستمزدی کم، و تسکین اندکی از ترس او از دستگیری و تبعید مجدد است.

این رمان با در کنار هم قراردادن تجربیات زو و اسکینر، به این مساله می‌پردازد که افرادی که در جست‌وجوی شغل یا آزادی مجبور به مهاجرت می‌شوند، همیشه مشمول قوانینی می‌شوند که حرکات و فرصت‌هایشان را محدود می‌کنند. اقوام مادر زو از ساکنان استپ‌ها بودند، اما چینی‌ها آنها را دهقانانی می‌دانستند که فقط از عهده چیدن پنبه برمی‌آمدند. در آمریکا، عشایر معاصر لیش - مهاجران و پناهندگان - از طریق کارهای پست و اغلب غیرقانونی امرارمعاش می‌کنند، در برابر ظلم‌های یک سیستم متکی به نیروی کار ارزان آسیب‌پذیر هستند و در یورش‌های غافلگیرانه سازمان امنیت داخلی به صورت مرتب تعدادشان کاهش می‌یابد.

به‌نظر می‌رسد که زندگی یک کهنه‌سرباز ارتش نیز از امنیت چندانی برخوردار نباشد. اسکینر از اختلال اضطراب پس از سانحه رنج می‌برد و جنایاتی که شاهد و مرتکب آنها شده بود، که برخی از آنها را به‌طور اجباری در ویدیوهای روی لپ‌تاپ خود مرور می‌کند، ذهن او را تسخیر می‌کنند. آبجو و داروهای روانپزشکی بر تشویش ذهن او که هنوز در حال التیام یک زخم خمپاره است می‌افزاید. او هیچ تلاشی برای یافتن کار، یا درک مخمصه‌ای که زو در آن گرفتار شده، نمی‌کند، درعوض روزهایش را با وزنه‌زدن و استعمال مواد مخدر می‌گذراند. او یک اتاق زیرزمینی از خانواده مورفی که خود نیمه‌مهاجرند اجاره می‌کند. به‌نظر می‌رسد پسر سابقه‌دارشان پیرو برترپنداری نژاد سفیدپوستان است و تجاوز و غارت را راهی برای کاهش احساس بیگانگی‌اش از تغییر چهره آمریکا می‌داند.

هنگامی که در بخش اول داستان اسلحه 9 میلی‌متری را می‌بینیم، گمان می‌بریم که در سومین بخش داستان از آن استفاده می‌شود، اما این کتابی نیست که براساس داستان طراحی شده باشد. بخش اعظم زیبایی و بینش آن نسبت به درام‌های معمولی زندگی در صحنه‌هایی رخ می‌دهد که هدف روایی بزرگ‌تری را دنبال نمی‌کنند و درعوض اراده‌ای ژورنالیستی برای ثبت جزئیات دقیق محله‌های مهاجران نیویورک و واقعیت‌های استثمار و بی‌ثباتی در زندگی طبقه فرودست آمریکا را نشان می‌دهد.

به‌نظر می‌رسد لیش در تصمیم خود برای روایت آمریکا از پایین به همان اندازه تحت‌تأثیر چارلز دیکنز قرار گرفته که از مدرنیست‌های آمریکایی مانند رالف الیسون و جان دوس پاسوس الهام گرفته است. او گوش بی‌عیب‌ونقصی برای شنیدن سخنرانی کارگران فقیر نیویورک دارد و به موقعیت هایی توجه دارد که بی‌وقفه در رستوران‌های فست‌فود، بودگاها و کفش‌فروشی‌ها تکرار می‌شود، جایی‌که کارمندان ناراضی و کم‌دستمزد با مصرف‌کنندگان سرخورده و فقیر در لبه تیز نظام سرمایه‌داری آمریکا ملاقات می‌کنند.

در تدارک زندگی بعدی

به‌عنوان پسر گوردون لیش، یکی از تأثیرگذارترین ویراستاران آمریکا و پدر مینیمالیسم ریموند کارور، نویسنده‌نشدن اتیکوس بیشتر موجب شگفتی می‌بود تا اینکه شاهد این باشیم که او وزن این میراث را بر دوش می‌کشد تا در اولین رمان خود، اثری این‌چنین مهم و فریبنده همچون «در تدارک زندگی بعدی» را خلق کند؛ یک رمان سیاسی ژرف؛ رمانی که در سال 2015 برنده جایزه پن‌فاکنر شد و به مرحله نهایی جایزه پن‌همینگوی راه یافت و به گفته منتقد کتاب نیویورک‌تایمز، «در تدارک زندگی بعدی» اولین رمان شگفت‌انگیزی است که به دنیایی چندان بزرگ می‌پردازد که گاهی در آن جایی برای رفتن وجود ندارد و درعین‌حال به‌قدری کوچک است که گاهی مردم در آن گم می‌شوند. کتاب دارای نشاط حماسی بی‌حدوحصری است که انتظار دارید در آثار نویسندگان قدرتمندی همچون والت ویتمن ببینید. این رمان با ترجمه فرانک حیدریان ازسوی نشر کتاب دیدآور منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...