برگشتن شازده کوچولو | شرق


«شازده کوچولو برگشته بود» (نامه‌ای به آنتوان) خوانش دیگری در نوعی گزارش روایی از کار بسیار پرطرفدار آنتوان دوسنت اگزوپری است. راهی را که «شازده کوچولو»ی اگزوپری روایت می‌کند، پیروز انتخابی با نوع دیگری از روایت که در قالب رفتن شکل گرفته است، برگشتن می‌نامد، بازگشت می‌خواند.

شازده کوچولو برگشته بود» (نامه‌ای به آنتوان)

کسی که شازده کوچولوی اگزوپری را خوانده به‌عنوان مخاطب احساس می‌کند اثری نه به شیوه تقلید که اساسا با نوآوری یک نویسنده که تازه‌کار، باهوش، نوآور و با‌استعداد است، روبه‌رو می‌شود. برای اثبات این حقیقت یا نشان‌دادن آن لازم است به خط روایی این دو اثر توجه کنیم. داستان نویسنده اول از زبان یک خلبان روایت شده که در شش‌سالگی عاشق می‌شود؛ عاشق نقاشی. نقاشی او به تصور خودش مار بوآیی است که یک فیل را بلعیده؛ ولی بزرگ‌ترهای او به‌جز کلاهی از نوع شاپو چیزی نمی‌بینند و او با عشقش خداحافظی می‌کند و همین باعث می‌شود که راوی خلبان شود و ماجرا از زبان یک خلبان، بازگویی روایی شود.

قبل از تحلیل کار پیروز انتخابی به‌عنوان اثری که نسخه مشابه دارد و نه نسخه مُقلّد؛ باید بگویم که امروزه روایت‌شناسی تفصیلی در حوزه داستان‌نویسی باب بسیار مهمی است که نویسنده جوان شاید از آن اطلاع هم نداشته باشد ولی همیشه استعدادهای ذاتی افراد که از درون با کائنات مرتبط است، دایره‌المعارفی در خود دارد که به‌جز مقدمات، نیاز زیادی به آموزش ندارد و این نویسنده جوان کار خودش را به شایستگی انجام داده است. برای تحلیل «شازده کوچولو برگشته بود»، من به بررسی سیر روایی داستان که عبارت است از: راوی، پیرنگ (طرح)، تعلیق، قلمرو روایی، رمزگان هرمنوتیکی یا کد روایی، رمزگان روایتی، رمزگان نمادین و راوی اول شخص یا سوم شخص، اُبژه، آرکی‌تایپ‌ها و اسطوره‌ها، زاویه دید، ساختار شخصیت‌پردازی، موقعیت یا وضعیت و ده‌ها تکنیک پذیرفته‌شده دیگر در هنر داستان‌نویسی به‌‌طور‌کلی خواهم پرداخت؛ زیرا تک‌تک فنون یادشده به شگفتی در اثر این نویسنده قلم‌آشنا مراعات شده که باعث حیرت و تعجب نگارنده این سطور شد.

شخصیت‌پردازی بسیار هوشمندانه بدون هیچ الگوبرداری از نسخه اصلی، مهم‌تر از تعلیق داستان که به شکلی مدرن‌تر از نگاره‌های رایج نویسندگان هم‌عصر، مخاطب را به دنبال خود می‌کشاند، در دو حوزه 1ـ اصل داستان 2ـ تطبیق روایت‌شناسی داستان، که هر دو موضوع در یک اثر که مشابهت زیادی با اصل («شازده کوچولو»، اگزوپری) دارد، بسیار مهم است و به‌ویژه مخاطب کهنه‌کار را بیشتر علاقه‌مند می‌کند و این تعلیق بر محور هوش و استعداد نویسنده استوار شده تا تجربه و آگاهی‌های حاصل از خبره‌بودن. نویسنده در‌حالی‌که دارد مقدمه‌ای را که غالبا کتاب‌ها با آن آغاز می‌شود می‌نویسد، ناگهان وارد داستان و روایتش می‌شود.

راوی اول‌شخص را انتخاب می‌کند و همواره از متن روایت به ادامه مقدمه در رفت‌وآمد است، تا اینکه به‌‌طور‌کلی وارد روایت داستان می‌شود و از نظر فنی یک اثر بی‌نظیر‌ ولی ناشناخته و گمنام می‌آفریند. اگر کسی بخواهد دانه‌دانه تکنیک‌های یاد‌شده را با متن تطبیق دهد و در متن بررسی و نقد ادبی کند، اثبات کار در حد یک کتاب قطور خواهد شد که این مقال مجال آن را ندارد‌ ولی همین اندازه کافی است که گفته شود شخصیت‌پردازیِ فنی متن پیروز انتخابی درست و بجا و به دور از هرگونه اغراق است و ساختاری فنی و موزون نیز دارد. داستان بر پایه موقعیت روایت می‌شود. هرچند گاهی به اجبار وضعیت هم در روایت سرایت کرده است که تسلط قلم را حکایت می‌کند.

رمزگان نمادین یا اسطوره عشق نیز بسیار کودکانه و مناسب از زبان شخصیت اصلی داستان روایت شده، ادبیات تطبیقی در دنیای نویسندگی این عصر از اروپا و آمریکای لاتین و آسیا باب بسیار مهمی است که ده‌ها سال است باز شده و شعر و داستان و انواع ادبیِ کشورهای گوناگون مورد تطبیق و بررسی و نقد ادبی قرار می‌گیرد؛ ولی ادبیات داستانی تطبیقی علمی کاملا جدید و نوزاده است که باید به‌صراحت بنویسم که این اثر خواسته یا ناخواسته باب مهمی را در ادبیات داستانی امروز باز کرده است. بسیار امیدوارم نویسنده جوانِ «شازده کوچولو برگشته بود» به این اولین تجربه بسنده نکرده و کار نوشتن را در عرصه ادبیات داستانی با این سطح عالی ادامه دهد و در آینده شاهد شگفتی‌آفرینی‌های او با نوآوری‌های دیگر باشیم. پیروز در «طرح نو درانداختن»، انصافا پیروز از کار درآمده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...