داستانی که جهان را تکان داد | ایبنا


«کلبه عمو تام» در صدر فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های قرن نوزدهم جای دارد و نوشته‌اند در همان نخستین سال انتشارش بیشتر از یک‌ونیم میلیون نسخه از آن فروش رفت. اما این رمان که بعدها به زبان‌های دیگر ازجمله فارسی هم ترجمه شد، مثل بسیاری رمان‌های دیگر ابتدا بخش به بخش به شکل پاورقی منتشر شده بود. مجله‌ای به نام عصر ملی (The National Era) که یکی از پایگاه‌های مخالفان برده‌داری بود، درباره چاپ و انتشار این داستان با هریت بیچر استو  توافق کرد، هرچند طرح اولیه‌ای که دو طرف درباره‌اش صحبت کرده بودند، بسیار کوتاه‌تر بود. اما نویسنده هرچه جلوتر رفت، بیشتر به داستانش شاخ و برگ داد و قدم به قدم جزئیاتی به خط اصلی روایت خود اضافه کرد. هم خوانندگانی که داستان را با جدیت پیگیری می‌کردند از طولانی‌تر شدن آن استقبال کردند و هم مدیران مجله متأثر از رضایت خوانندگان، با این تغییرات همراهی نشان دادند. اولین قسمت داستان «کلبه عموم تام«، پنجم ژوئن 1851 میلادی منتشر شد و تا چهل قسمت ادامه یافت.

کلبه عمو تم

آنقدر محبوب و پرطرفدار بود که بسیاری از خوانندگان برای خرید شماره جدید مجله، صف می‌کشیدند و هر بار که در عرضه شماره تازه به دلایلی مثل تأخیر بیچر استو در کامل کردن قسمت جدید وقفه می‌افتاد، صدا به اعتراض و آزردگی بلند می‌کردند (خواننده عزیز ما این نکته را درنظر بگیرد که آن زمان نه رادیو و تلویزیون وجود داشت و نه سینما و از این‌رو خواندن و پیگیری داستان‌های دنباله‌دار یکی از مهم‌ترین سرگرمی‌های مردم بود و به اندازه پخش یک مجموعه تلویزیونی پرطرفدار - حتی شاید بیشتر - موضوع مهمی تلقی می‌شد. حتی بسیاری از آن‌هایی که سواد خواندن هم نداشتند با حضور در برخی محافل و به واسطه کسانی که می‌توانستند داستان را بخوانند، ماجرا را پیگیری می‌کردند).

شخصیت اصلی و قهرمان این داستان، پیرمردی مهربان و مؤمن به تعالیم انجیل است که حتی در سخت‌ترین شرایط و تلخ‌ترین لحظات زندگی‌اش به مهم‌ترین دستور کتاب مقدس، یعنی محبت به دیگران و عشق‌ورزی به هم‌نوع پایبند می‌ماند.

عمو تام، برده‌ای است که از ارباب خوبش جدا می‌شود و از بد روزگار – و در امتحانی سخت - به مالکیت اربابی بد درمی‌آید. سرپرستی یکی از مزارع بزرگ پنبه را به او می‌سپارند، اما از دستور ارباب برای بدرفتاری و بهره‌کشی از بردگان دیگر اطاعت نمی‌کند و برای این نافرمانی و سنت‌شکنی به سختی تنبیه می‌شود. بارها کتک می‌خورد و مدام اهانت می‌بیند، اما روح خود را از تباهی و ظلمت حفظ می‌کند. زیر ضربات شلاق واژه‌های رحم و عشق و بخشایش را زمزمه می‌کند و همچون یک مسیحی مؤمن، آنچه را که برایش مقدر شده است، بدون اعتراض و شکایت می‌پذیرد.

او انسانی ستم‌دیده است که در نظام ظالمانه برده‌داری ‌و مالکیت انسان بر انسان قربانی می‌شود. نویسنده با روایت زندگی و رنج‌های عمو تام، زشتی برده‌داری و نادرستی رابطه بین مالک و برده را نشان می‌هد و اصل وجود چنین رابطه‌ای میان دو انسان را - که از نظرش بسیار «غیرمسیحی» است - نکوهش می‌کند. اما رمان به‌جز روایت تیره‌روزی بردگان، داستانی درباره عشق و ایمان هم هست و تأکید بر این واقعیت که برتری اخلاقی نسبتی با جایگاه اجتماعی ندارد. چنان که عموم تام که در نظام اجتماعی آن روز ایالات متحده در پایین‌ترین جایگاه قرار دارد در ویژگی‌های انسانی و شهامت اخلاقی از اربابش برتر است و این برتری را تقریبا در هر اتفاقی اثبات می‌کند.

«کلبه عمو تام» عملا به رساله مخالفان برده‌داری تبدیل شد و پایگاه مردمی کارزاری را که آنان برای تحقق هدف‌شان آغاز کرده بودند، تقویت کرد. خانم بیچر استو هم چند سال بعد دنباله‌ای بر این رمان نوشت و مقالاتی هم در نقد و محکومیت برده‌داری و بهره‌کشی از انسان منتشر کرد. او سال 1896 از دنیا رفت، اما آنقدر سعادتمند بود که پیش از مرگ، پایان رسمی برده‌داری در ایالات متحده و تصویب قوانین ضامن آزادی بردگان را به‌چشم ببیند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...