از بمباران جنگ جهانی گرفته تا جهانی واقعی که شاید تنها در رمان «سالار مگس‌ها» بتوان نمونه‌اش را یافت، از مزرعه پرورش روباه در سیبری گرفته تا جنایتی ننگین در نیویورک، از دستگاه شوک در دانشگاه ییل گرفته تا آزمایش زندان در دانشگاه استنفورد… «روتخر برخمان» به ما نشان می‌دهد که باور انسان به مهر و نیک خواهی قادر است تفکر نوینی را بیافریند و مبنایی باشد برای تغییرات راستین در جامعه. زمان آن فرا رسیده است تا نگاهی نو به سرشت بشر بیفکنیم.

آدمی؛ یک تاریخ نویدبخش» [Humankind : a hopeful history] نوشته روتخر برخمان[Bregman, Rutger]

 کتاب «آدمی؛ یک تاریخ نویدبخش» [Humankind : a hopeful history] نوشته روتخر برخمان[Bregman, Rutger] به ترجمه مزدا موحد از سوی فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم منتشر شده است.

این کتاب درباره ایده رادیکال است؛ مفهومی که می‌دانیم مدتهاست حکام را ناآرام می‌کند، مفهومی که ادیان و ایدئولوژی‌ها نفی می‌کنند، رسانه‌های خبری به آن نمی‌پردازند و از روایات تاریخ جهان زدوده شده است. در عین حال مفهومی است که تقریباً تمامی شاخه‌های علوم تاییدش می‌کنند. مفهومی که تکامل شاهدی بر آن است و زندگی روزمره تاییدش می‌کند. مفهومی که آن‌قدر در سرشت بشر نهادینه است که متوجه نمی‌شویم و از آن غفلت می‌کنیم. کاش شجاعت جدی‌تر گرفتنش را داشتیم.

مفهومی است که ممکن است آغازگر یک انقلاب باشد. جامعه را زیر و رو کند. چون وقتی واقعاً معنای آن را درک کنید در کمترین حالت خود دارویی است که تفکر را تغییر می‌دهد و تضمین می‌کند که جهان را از دیدی دیگر نگاه کنید. خوب این ایده رادیکال چیست؟

اینکه اغلب افراد در باطن نسبتاً نیک هستند. بنا بر افسانه‌ای دیرپا انسان به واسطه سرشتش خودخواه و تهاجمی و زود ترس است. این همانی است که زیست شناس هلندی فرنس د وال دوست دارد نظریه لفافه بنامد. این نظر که تمدن فقط لفافه نازکی است که با کوچکترین تلنگر فرو می‌پاشد. در واقعیت برعکسش حقیقت دارد وقتی بحران رخ می‌دهد، وقتی بمب‌ها فرو می‌بارند یا سیلاب بالا می‌آید، ما انسان‌ها به بهترین نسخه خود تبدیل می‌شویم.

مولف در بخشی از کتاب می‌نویسد: «اگر باور داشته باشیم که نمی‌شود به اغلب افراد اعتماد کرد، با یکدیگر با همین تفکر رفتار خواهیم کرد و همه فکر می‌کنند کمتر باوری بیشتر از دیدگاه ما نسبت به دیگران در شکل گیری جهان قدرت دارد، چون در نهایت همان چیزی گیر شما می‌آید که انتظارش را داشتید، اگر بخواهید با بزرگترین چالش‌های این دوران برخورد کنید از تغییرات اقلیمی گرفته تا بی اعتمادی فزاینده ما به دیگران، به نظر من باید از دیدگاه خود درباره سرشت آدمی شروع کنیم.

در باب توضیح: این کتاب موعظه‌ای درباره نیکی ذاتی مردم نیست مشخص است که ما فرشته نیستیم، موجوداتی پیچیده‌ای با وجهه‌ای نیک و وجهه‌ای نه چندان نیک. مسئله این است که به سراغ کدام وجهه می‌رویم؟ بیان ساده استدلال من این است ما طبق سرشت خود به عنوان کودک در جزیره‌ای بنام مسکون، هنگام آغاز جنگ، هنگام وقوع فاجعه، تمایل شدیدی به سویه نیک خود داریم. شواهد علمی زیادی ارائه خواهم کرد که نشان می‌دهند دیدگاه مثبت‌تر به سرشت انسان تا چه حد واقع‌بینانه است .در عین حال متقاعد شده‌ام که اگر شروع به باورش بکنیم می‌تواند بیشتر واقعی بشود.»

نویسنده کتاب قبل از آنکه گزارش جستجویش را در پی دیدگاهی نوین نسبت به بشر ارائه کند، سه اخطار درباره این رویکرد خود می‌دهد و می‌نویسد: «اول اینکه دفاع از نیک بودن انسان مثل مواجه شدن با یک هیدراست؛ همان هیولای هفت سر اسطوره‌ای که هر سرش را که هرکول قطع می‌کرد به جایش دو سر رشد می‌کرد. کارکرد بدبینی خیلی به این شبیه است. برای هر استدلال مردم گریزانه که نابود کنید، دوتای دیگر به جایش ظاهر می‌شود. نظریه لفافه مثل یک زامبی است که مدام باز می‌گردد.

دوم اینکه دفاع از نیک بودن انسان یعنی موضع‌گیری در تقابل با قدرت‌های موجود. از نظر قدرتمندان دیدگاهی امیدوارانه به سرشت بشر به صراحت تهدید کننده است. یاغی‌گری. آشوبگری. تداعی می‌کند که ما جانورانی خودخواه نیستیم که باید مهارشان کرد. مهار و میزان شان کرد.

سوم اینکه دفاع از نیک بودن انسان یعنی مواجه شدن با طوفانی از تمسخر. تو را ساده خواهند نامید. کند. کند ذهن. هر ضعفی در استدلال شما بی رحمانه برملا خواهد شد. اساساً بدبین بودن راحت‌تر است!

دلایل امیدواری همیشه مشروط‌اند. هیچ چیزی خراب نشده. تاکنون. سرت کلاه نرفته. تاکنون. یک آرمانگرا ممکن است در سراسر عمر خود محق باشد و باز هم او را فردی ساده دل ندانند و به هیچ نگیرند. هدف این کتاب تغییر دادن چنین وضعی است چون چیزی که امروز ممکن است غیر منطقی و غیر واقع بینانه و ناممکن به نظر برسد شاید فردا چیزی گریز ناپذیر از آب درآید. هنگام واقع‌بینی نوینی رسیده است، هنگام دیدگاهی نوین است درباره نوع بشر.»

در پشت جلد کتاب می‌خوانیم: «از بمباران جنگ جهانی گرفته تا جهانی واقعی که شاید تنها در رمان سالار مگس‌ها بتوان نمونه‌اش را یافت، از مزرعه پرورش روباه در سیبری گرفته تا جنایتی ننگین در نیویورک، از دستگاه شوک در دانشگاه ییل گرفته تا آزمایش زندان در دانشگاه استنفورد… روتخر برخمان به ما نشان می دهد که باور انسان به مهر و نیک خواهی قادر است تفکر نوینی را بیافریند و مبنایی باشد برای تغییرات راستین در جامعه. زمان آن فرا رسیده است تا نگاهی نو به سرشت بشر بیفکنیم. برخمان برخی از برجسته‌ترین وقایع و پژوهش‌های جهان را با دیدی کاملا بدیع می‌شکافد و پرتوی نو بر تاریخ بشر در 200000 سال اخیر می‌افکند.»

کتاب «آدمی؛ یک تاریخ نویدبخش» نوشته روتخر برخمان به ترجمه مزدا موحد از سوی فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم با شمارگان هزار و ۶۵۰ نسخه، در ۴۹۵ صفحه و به بهای ۱۰۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...
دغدغه‌ی اصلی پژوهش این است: آیا حکومت می‎تواند هم دینی باشد و هم مشروطه‎گرا؟... مراد از مشروطیت در این پژوهش، اصطلاحی‌ست در حوزه‌ی فلسفه‌ی حقوق عمومی و نه دقیقاً آن اصطلاح رایج در مشروطه... حقوق بشر ناموس اندیشه‌ی مشروطه‎گرایی و حد فاصلِ دیکتاتوری‎های قانونی با حکومت‎های حق‎بنیاد است... حتی مرتضی مطهری هم با وجود تمام رواداری‎ نسبی‎اش در برابر جمهوریت و دفاعش از مراتبی از حقوق اقلیت‎ها و حق ابراز رأی و نظر مخالفان و نیز مخالفتش با ولایت باطنی و اجتماعی فقها، ذیل گروهِ مشروعه‎خواهان قرار دارد ...
خودارتباطی جمعی در ایران در حال شکل‌گیری ست و این از دید حاکمیت خطر محسوب می‌شود... تلگراف، نهضت تنباکو را سرعت نداد، اساسا امکان‌پذیرش کرد... رضاشاه نه ایل و تباری داشت، نه فره ایزدی لذا به نخبگان فرهنگی سیاسی پناه برد؛ رادیو ذیل این پروژه راه افتاد... اولین کارکرد همه رسانه‌های جدید برای پادشاه آن بود که خودش را مهم جلوه دهد... شما حاضرید خطراتی را بپذیرید و مبالغی را پرداخت کنید ولی به اخباری دسترسی داشته باشید که مثلا در 20:30 پخش نمی‌شود ...
از طریق زیبایی چهره‌ی او، با گناه آشنا می‌شود: گناهی که با زیبایی ظاهر عجین است... در معبد شاهد صحنه‌های عجیب نفسانی است و گاهی نیز در آن شرکت می‌جوید؛ بازدیدکنندگان در آنجا مخفی می‌شوند و به نگاه او واقف‌اند... درباره‌ی لزوم ریاکاربودن و زندگی را بازی ساده‌ی بی‌رحمانه‌ای شمردن سخنرانی‌های بی‌شرمانه‌ای ایراد می‌کند... ادعا کرد که این عمل جنایتکارانه را به سبب «تنفر از زیبایی» انجام داده است... ...
حسرت گذشته را خوردن پیامد سستی و ضعف مدیرانی است که نه انتقادپذیر هستند و نه اصلاح‌پذیر... متاسفانه کانون هم مثل بسیاری از سرمایه‌های این مملکت، مثل رودخانه‌ها و دریاچه‌ها و جنگل‌هایش رو به نابودی است... کتاب و کتابخوانی جایی در برنامه مدارس ندارد... چغازنبیل و پاسارگاد را باد و باران و آفتاب می‌فرساید، اما داستان‌های کهن تا همیشه هستند؛ وارد خون می‌شوند و شخصیت بچه‌های ما را می‌سازند ...