رابرت لوئیس استیونسون [Robert Louis Stevenson]، نویسنده‌ی برجسته‌ی اسکاتلندی، همواره در آثار خود توانسته است جهان‌های مرموز و پیچیده‌ی انسانی را به تصویر بکشد. از «جزیره‌ی گنج» تا «دکتر جکیل و آقای هاید»، نام او مترادف با داستان‌های پرهیجان، پرتعلیق و در عین حال پرمعناست. یکی از آثار کمتر شناخته‌شده اما بسیار جذاب او، «انجمن خودکشی» [The suicide club] است؛ رمانی کوتاه که با ترکیبی از ماجراجویی، رمزوراز و تحلیل روانشناختی، مخاطب را به دنیایی تاریک و پرابهام می‌برد. این اثر، به همت سیدمحمد جعفرپور و نشر رایبد در سال ۱۴۰۴ به فارسی ترجمه و منتشر شده است.

خلاصه رمان انجمن خودکشی» [The suicide club] رابرت لوئیس استیونسون [Robert Louis Stevenson]،

«انجمن خودکشی» در واقع سه داستان کوتاه به هم پیوسته است که نخستین بار در سال ۱۸۷۸ در مجله لندن منتشر شد و بعدها در مجموعه‌ی ۱۸۸۲ استیونسون با نام «شب‌های عربی جدید» گنجانده شد. این سه‌گانه شخصیت‌های اصلی داستان، شاهزاده فلوریزل و معتمدش سرهنگ جرالدین، را معرفی می‌کند که در یک جامعه مخفی در لندن ویکتوریایی فعالیت دارند. این جامعه به ظاهر مرموز و غیرقابل نفوذ است؛ اعضای آن از طریق قرعه‌کشی مرگبار، تعیین می‌کنند که چه کسی بمیرد و چه کسی قاتل شود.

هر داستان، روایتی مستقل دارد اما همگی حول محور ماجراجویی، کشف راز و تقابل خیر و شر شکل گرفته‌اند. در داستان نخست، مرد جوان با تارت‌های خامه‌ای، شاهزاده فلوریزل و سرهنگ جرالدین با پوشش مبدل وارد یک بار می‌شوند و با یک مرد جوان مواجه می‌شوند که تارت‌های خامه‌ای توزیع می‌کند. این صحنه، در عین سادگی، مقدمه‌ای است برای ورود آن‌ها به باشگاه مرموز خودکشی و آغاز سلسله‌ای از رویدادهای پرتعلیق و خطرناک.

در داستان دوم، پزشک و تنه ساراتوگا، مخاطب با جنبه‌ای دیگر از نفوذ و شبکه‌ی انجمن مواجه می‌شود؛ جایی که سیلاس کیو. اسکودامور با کشف جسدی در هتل خود، وارد نقشه‌ای می‌شود که بر برادر جرالدین و سرنوشت او تمرکز دارد. داستان سوم، ماجراجویی تاکسی هانسوم، جایی است که شخصیت‌ها به نقطه‌ی اوج برخورد با رئیس باشگاه می‌رسند و فلوریزل با شجاعت و هوش خود، دوئل نهایی را رقم می‌زند.

این سه داستان کوتاه، علاوه بر هیجان و رمزآلود بودن، به بررسی مضامین فلسفی و اخلاقی می‌پردازد: ناامیدی، پوچی، اخلاقیات انسانی و دوگانگی طبیعت انسان، همواره در متن داستان جریان دارد و آن را از یک اثر صرفاً سرگرم‌کننده فراتر می‌برد.

مضامین اصلی: پوچی، اخلاق و نقد اجتماعی
یکی از برجسته‌ترین مضامین انجمن خودکشی، پوچی و ناامیدی است. اعضای انجمن افرادی خسته از زندگی هستند که در جهانی بیرحم و بی‌هدف، مرگ را راه حلی برای رهایی می‌دانند. استیونسون با طنزی تلخ و دقیق، انگیزه‌ها و اخلاقیات این افراد را بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که پوچی و خستگی از زندگی می‌تواند به شکل‌های متفاوت و حتی فجیع بروز کند.
تم دوم، مبارزه‌ی خیر و شر است. شاهزاده فلوریزل، نماد انسانیت و اخلاق، در برابر فساد و تاریکی انجمن می‌ایستد. این تقابل، بازتاب نبرد همیشگی میان امید و یأس است و مخاطب را به تفکر درباره ماهیت خیر و شر انسانی و مسئولیت اخلاقی خود وا می‌دارد.

استیونسون، با نمایش اعضای مختلف انجمن، نقدی دقیق به جامعه‌ی ویکتوریایی ارائه می‌دهد. افراد به دلایل گوناگون—بدهی، عشق ناکام، یا بی‌هدف بودن—به انجمن می‌پیوندند. این تصویر، جامعه‌ای را نشان می‌دهد که زیر نقاب اخلاقیات سختگیرانه و ظاهری موجه، پر از رنج، تنهایی و فساد پنهان است. بدین ترتیب، داستان صرفاً روایت یک باشگاه مرموز نیست؛ بلکه بازتابی از ضعف‌ها و تناقض‌های اجتماعی است.

سبک و ساختار: تعلیق، رمزوراز و گوتیک
استیونسون در «انجمن خودکشی» از سبک و ساختاری پیچیده و جذاب بهره برده است. او از فلش‌بک‌ها و تغییر زاویه دید برای روایت داستان استفاده می‌کند؛ گاه داستان از نگاه شاهزاده فلوریزل و گاه از دید شخصیت‌های فرعی، همچون سرهنگ جرالدین، روایت می‌شود. علاوه بر آن، قطع و وصل ناگهانی روایت، تعلیق و کشش داستان را افزایش می‌دهد و خواننده را تا پایان هر داستان در حالت انتظار نگه می‌دارد.

روایت سوم‌شخص محدود، روش دیگری است که استیونسون برای ایجاد ابهام و تمرکز بر افکار و احساسات شخصیت‌ها به کار گرفته است. این تکنیک، هم به پیچیدگی داستان می‌افزاید و هم اجازه می‌دهد تا شخصیت‌ها در عمق روان انسان کاوش کنند.

فضاسازی داستان، از عناصر گوتیک بهره می‌برد: مکان‌های مخفی، نور کم، صداهای خفه و فضای تاریک، همگی به ایجاد حس دلهره و رازآلودگی کمک می‌کنند. شخصیت‌ها نیز اغلب مرموز و چندوجهی‌اند، به ویژه رئیس انجمن که تا آخرین لحظات داستان هویتی واقعی ندارد. استفاده از جملات کوتاه در صحنه‌های اکشن و توصیف دقیق صداها، نور و بوها، ضرب‌آهنگی سریع ایجاد می‌کند و مخاطب را در میان هیجان و تنش داستان غرق می‌کند.

خلاصه رمان انجمن خودکشی» [The suicide club]

شخصیت‌ها

شاهزاده فلوریزل، محور داستان، ترکیبی از انسانیت، شجاعت و کنجکاوی است. او با هوش و ذکاوت، نه تنها وارد شبکه‌ای مرموز می‌شود، بلکه آن را از درون نابود می‌کند. فلوریزل در واقع پیشرو قهرمانان پلیسی و کارآگاه مدرن است که بعدها در ادبیات و سینما الهام‌بخش شده‌اند.
در مقابل، رئیس انجمن و اعضای آن، نمایشگر تاریکی و ضعف‌های انسانی هستند. این تضاد میان قهرمان و ضدقهرمان، تقابل اخلاقی و فلسفی داستان را تقویت می‌کند و روایت را از سطح سرگرمی فراتر می‌برد.

ترجمه سیدمحمد جعفرپور، با حفظ روانی نثر و جذابیت متن اصلی، خواننده فارسی‌زبان را با جهان تاریک و پرتعلیق استیونسون همراه می‌کند. توجه به جزئیات فضاسازی لندن قرن نوزدهم، خیابان‌ها، میخانه‌ها و محافل مخفی، مخاطب را به قلب داستان می‌برد و حس حضور در محیطی واقعی و در عین حال مرموز را منتقل می‌کند.
ترجمه همچنین تلاش کرده تا طنز تلخ، تعلیق و عناصر رمزآلود داستان را با دقت منتقل کند. این ویژگی باعث می‌شود اثر نه تنها برای علاقه‌مندان به ادبیات کلاسیک و گوتیک، بلکه برای مخاطبان جوان و علاقه‌مند به داستان‌های معمایی و پلیسی نیز جذاب باشد.
...
رابرت لوئیس بالفور استیونسون در ۱۳ نوامبر ۱۸۵۰ در ادینبورگ اسکاتلند متولد شد. دوران کودکی او با بیماری‌های جسمانی و شکنندگی سلامتی همراه بود و همین محدودیت‌ها به او فرصت داد تا دنیای ادبیات و تخیل را از نزدیک تجربه کند. او در دانشگاه ادینبورگ رشته مهندسی خواند، اما خیلی زود مسیر خود را به ادبیات تغییر داد و وارد حلقه‌های ادبی لندن شد. آثار موفق او، از سفرنامه‌ها تا رمان‌های پرماجرا، همگی نشان‌دهنده تسلطش بر زبان و روانشناسی شخصیت‌هاست.
مرگ استیونسون نیز به شکلی ناگهانی رخ داد. در ۳ دسامبر ۱۸۹۴، هنگام گفت‌وگو با همسرش و باز کردن بطری نوشیدنی، ناگهان حالش دگرگون شد و چند ساعت بعد در سن ۴۴ سالگی درگذشت. این پایان زودهنگام، مانند بسیاری از آثارش، بر جا گذاشتنی پرمعنا و تاریک است؛ همان‌گونه که داستان‌های او، با توجه به موضوع مرگ و پوچی، همیشه مخاطب را به تفکر و تأمل وا می‌دارند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...