وقتی از خواب بیدار شد به همسرش گفت: «یک داستان «لولوخورخوره‌ی عالی» در خواب دیدم»... در هرفردی دو موجود، یکی خوب و دیگری بد، با هم به سر می‌برند... اگر داروی خاص بازگرداندن او از «مستر هاید» به «دکتر جکیل» مؤثر نیفتد، او ابداً ثروتش را از دست نخواهد داد... انسان از دانش خود استفاده‌ی بد می‌کند و هوش ذاتاً شیطانی است... حتی یکی از مبلغان مسیحی موعظه‌ای از آن اقتباس کرد

دکتر جکیل و مستر هاید [The Strange Case of Doctor Jekyll and Mister Hyde] رابرت لوئیس استیونسون

دکتر جکیل و مستر هاید [The Strange Case of Doctor Jekyll and Mister Hyde]. داستان بلندی از رابرت لوئیس استیونسون1 (1850-1894)، نویسنده و شاعر انگلیسی. استیونسون این اثر را به سال 1885 در سی و پنج سالگی نوشت، هنگامی که به برونموث2 رفته بود تا سلامت بی‌ثبات خود را اعاده کند. این داستان از کابوس یک شب تابستانی مایه گرفت. استیونسون هنگامی‌که از خواب بیدار شد به همسرش گفت: «یک داستان «لولوخورخوره‌ی عالی» در خواب دیدم». و با سرعتی فوق‌العاده شروع به نوشتن کرد.

داستان مردی موسوم به دکتر جکیل است که تحت تأثیر این کشف که در هرفردی دو موجود، یکی خوب و دیگری بد، با هم به سر می‌برند درصدد برمی‌آید که با خوردن ماده‌ای شیمیایی، که خودش اختراع کرده است، به میل خود می‌تواند هرزمان که بخواهد یکی از این دو «من» بشود. اما باید نهایت احتیاط را به کار برد که هیچ‌یک از اطرافیانش ظنی نبرد که دکتر جکیل مشهور، مرد عالی و دارای ظاهر دل‌پسند، در پاره‌ای ساعات به غولی کریه‌المنظر بدل می‌شود که شب‌هنگام در محله‌های کثیف لندن به کودکان و مردان پیر حمله می‌کند و به انواع اعمال شنیع دست می‌زند. به همین‌جهت کسی را از این راز آگاه نمی‌کند و برای مستر هاید شوم، که بسته به میل خود به او بدل می‌شود، اقامتگاهی غیر از خانه‌ی خود و نیز لباس‌هایی دیگر و... انتخاب می‌کند و گذشته از این، برای احتراز از هرگونه واقعه‌ی احتمالی، وصیت‌نامه‌اش را به سود مستر هاید تنظیم می‌کند و آن را نزد دوستش آترسون3 محضردار می‌گذارد: اگر داروی خاص بازگرداندن او از «مستر هاید» به «دکتر جکیل» مؤثر نیفتد، او ابداً ثروتش را از دست نخواهد داد. همین مبالغه در احتیاط است که سبب نابودی او می‌شود.

آترسون محضردار، که رفتار غریب جکیل کنجکاوی‌اش را برانگیخته است، به اتفاق عموزاده‌اش، ریچارد اِنفیلد4 به نوعی تحقیق دست می‌زند؛ شباهتی که او بین خط جکیل و خط هاید اسرارآمیز مشاهده می‌کند به روشن‌شدن ذهن او می‌انجامد. هنگامی که جکیل، ناتوان از آنکه «من» طبیعی خود را بازیابد (چون ماده بی‌اثر شده است)، در دفتر خود گوشه گرفته است، آترسون و انفیلد در اتاق را می‌شکنند؛ آنها با حیرت «جکیل- هاید» را با سیمای هولناکی که دیگر همیشه به او تعلق خواهد داشت می‌یابند. آن‌وقت جکیل یگانه راه را برمی‌گزیند: مرگ.

استیونسون هنگامی‌که نخستین روایت داستانش را به پایان رساند آن را به همسرش داد تا بخواند، و همسرش به اعتراض درآمد: «این جکیل طبیعتاً آدم بدی است، ولی بدجنسی و شرارت خودش را مخفی می‌کند. باید او را به مردی خوب بدل کرد که در او زمینه‌ای از بدیِ رام‌نشده دوباره ظاهر شود». استیونسون، که این اظهارنظر خیلی در او اثر کرد، دست‌نوشته‌اش را پاره کرد و به بازنویسی آن پرداخت و ظرف سه روز دکتر جکیل را با روایتی که می‌شناسیم از نو نوشت و در این روایت، نبرد میان خوبی و بدی قطعاً به سودی خوبی تمام می‌شود، زیرا جکیل، که مدام زیر بار شکنجه‌ی ندامت است، بالأخره خودکشی می‌کند.

دکتر جکیل و مستر هاید [The Strange Case of Doctor Jekyll and Mister Hyde]. رابرت لوئیس استیونسون

این اثر از همان زمان انتشار، یعنی سال 1886، با موفقیت عظیم مواجه شد. طی چند هفته بیش از چهل هزار نسخه از آن به فروش رسید. با استفاده از مضمون آن، نمایشنامه‌ها نوشته شد. حتی یکی از مبلغان قدیس پولس موضوع موعظه‌ای از آن اقتباس کرد. اگر این داستان را عمیقاً بکاویم، متوجه می‌شویم که تمایلات خشکه‌مقدسانه‌ی استیونسون این مفهوم را در آن گنجانده است که انسان از دانش خود استفاده‌ی بد می‌کند و هوش ذاتاً شیطانی است. از لحاظ ادبی، به معنای اخص کلمه، این داستان شاهکاری است از ادبیات ترسناک. تکانی که در بی‌احساس‌ترین خواننده ایجاد می‌کند فراموش‌نشدنی است.

قاسم صنعوی. فرهنگ آثار. سروش


1. Robert Louis Stevenson 2. Bournemouth
3. Ulterson 4. Enfield

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...