اعتراف‌نامه | فرهیختگان


اگر بخواهیم از اسرائیل و ترورهایش بگوییم، کتاب‌های زیادی پیش‌رو قرار می‌گیرد اما مهم‌ترین کتاب را باید «تو زودتر بکش» [Rise and kill first : the secret history of Israel's targeted assassinations] دانست. این کتاب نوشته رونین برگمن [Ronen Bergman]، خبرنگار اسرائیلی است که روایتگر نیروهای عملیاتی و اطلاعاتی اسرائیل از 60 سال ترور‌های موساد است. او برای نگارش این کتاب با هزاران چهره‌ سیاسی و ماموران مخفی مصاحبه و از هزاران سند استفاده کرده است.

خلاصه کتاب تو زودتر بکش» [Rise and kill first : the secret history of Israel's targeted assassinations]  رونین برگمن [Ronen Bergman]

عنوان فرعی این‌ کتاب چنین است: «روایت نیروهای عملیاتی و اطلاعاتی اسرائیل از ۶۰ سال ترورهای موساد از ترور مبارزان فلسطینی تا ترور عماد مغنیه و دانشمندان هسته‌ای و موشکی ایران.» رونین برگمن در این کتاب از طرفی به ضعف‌ها و ترس‌های تاریخی اسرائیل معترف است و از طرفی دیگر، ساختار مخوف و وحشتناکی را برای مخاطب تصویر می‌کند که کوچک‌ترین تردیدی در حذف دشمنان خود ندارد و به‌ راحتی آدم می‌کشد. عنوان کتاب هم ناظر به یکی از آیه‌های «تلمود» است با این ‌مضمون که اگر کسی قصد کشتنت را داشت، تو برخیز و اول او را بکش!

یک نکته مهم که نباید از آن غافل شد این است که نویسنده خودش را از اسرائیل جدا نمی‌داند. وحید خضاب که ترجمه این کتاب را انجام داده در مورد این اثر معتقد است نویسنده کتاب و همه راویانش از صمیم قلب به حقانیت اسرائیل و ضرورت استمرار حیاتش ایمان دارند. اما به‌هرحال اسرائیلی‌ها هم از درون، اختلافاتی با هم دارند و به‌عنوان مثال درباره لزوم کشتن یک‌هدف یا دیر و زود حذف‌کردنش عدم تفاهم داشته و دارند. ارزش این ‌کتاب برای مطالعه، در اینجاست که پس از سال‌ها مخفی‌کاری منتشر شده و همان‌طور که رونین برگمن هم می‌گوید رسانه‌های اسرائیل موظف هستند هرجا در مطالب‌شان از فعالیت‌های مخفی منتسب به دستگاه‌های اطلاعاتی صهیونیست‌ها و به‌ویژه ترورهای هدفمند یاد می‌کنند، عبارت «به ادعای منابع خارجی‌» را قید کنند. برگمن در مقدمه، کنایه جالبی دارد و وقتی درباره سختی‌های دسترسی به اطلاعات و موضوعات محرمانه جاسوسی‌های اسرائیل صحبت می‌کند، می‌گوید پیگیری‌هایش باعث اصلاح قانون محرمانه ‌ماندن و عدم انتشار اسناد اسرائیل شده و به موجب این ‌اصلاح در قانون، محرمانه ‌ماندن از ۵۰ سال به ۷۰ سال رسیده است: «یعنی طولانی‌تر از تاریخ خود کشور!» (صفحه ۲۰) او با این کنایه به جعلی بودن این رژیم اعتراف می‌کند.

یکی از بخش‌های این کتاب به ترور اسرائیلی‌ها در سال ۱۹۸۳ و نقشه‌ای که برای کشتن خلیل الوزیر (ابوجهاد) فرمانده نظامی سازمان آزادی‌بخش فلسطین و نفر دوم پس از عرفات در این‌ سازمان کشیدند، برمی‌گردد. آنها چندین بار برای ترور در عَمان پایتخت اردن برنامه تهیه کرده بودند ولی اجرای آن به تعویق افتاده بود و به‌جای آن، عملیات‌هایی با هدف زدن زیردستان ابوجهاد طراحی و اجرا شدند. در کتاب درباره این ترور نوشته شده است: «از زمان فاجعه لیلهامر، سزاریه به‌شدت مشغول بازسازی بایونت به‌عنوان واحد قتل‌های هدفمندش بود. نیروهای مهم بایونت حالا از واحدهای رزمی IDF انتخاب می‌شدند. در این‌ دوره، بایونت جدید تحت ریاست فردی با نام مستعار کارلوس قرار داشت که خودش قتل‌ها را روشمند و حساب‌شده با خونسردی تمام انجام می‌داد. آگوست سال ۱۹۸۳ (مرداد ۱۳۶۲) ابوجهاد، معاون فرمانده واحد دریایی خود مامون مِرَیش را به یونان فرستاد که یک‌ کشتی و مقداری سلاح خریداری کند. کارلوس سوار بر ترک یک ‌موتورسیکلت، مریش را در خیابان‌های آتن ترور کرد و آن‌قدر به او تیر زد که مطمئن شد مرده است. همه این اتفاقات درست جلوی چشم سه بچه چهار، 9 و 13 ‌ساله مریش اتفاق افتاد که از شدت وحشت داشتند جیغ می‌کشیدند.

این ترورها را اگر به سال‌های اخیر محدود نکنیم، دامنه‌اش به جنگ جهانی‌ها هم می‌رسد. در این کتاب اشاره شده در طول جنگ جهانی دوم، یک ‌تیپ معروف به‌نام «تیپ یهودی» ‌در ارتش انگلستان همراه بریتانیایی‌ها خدمت می‌کرد که بلافاصله پس از پایان جنگ، دستور تشکیل یک‌ واحد ویژه در درون این‌ تیپ توسط رهبران ارشد سازمان هاگانا صادر شد. این ‌واحد، «گمول» (غرامت) نام داشت که بنا بود از نیروهای رده‌بالای آلمانی انتقام بگیرد. واحد گمول تنها طی سه‌ ماه، از می ‌تا جولای، حدود ۲۰۰ نفر را به قتل رساند که تاریخ‌نگاران اسرائیلی گفته‌اند به‌دلیل روش‌های ناکارآمد تعیین هویت هدف‌ها، خیلی از قربانی‌هایش بی‌گناه بودند و در خیلی از موارد فعالیت‌هایش، انتقام‌گیری‌های شخصی انجام شد. درنتیجه وقتی بریتانیایی‌ها با شکایت‌هایی مبنی‌بر ناپدیدشدن افراد خانواده‌های آلمانی روبه‌رو شدند، متوجه فعالیت‌های گمول شدند و فرماندهی هاگانا، دستور توقف عملیات‌های این‌واحد انتقام‌جو را صادر کرد.»

یکی از بخش‌های این کتاب درخصوص انتصاب محمد ضیف است، کسی که این روزها زیاد اسمش را می‌شنویم و اسرائیلی‌ها می‌گویند در انفجار چند هفته پیش او را از بین برده‌اند اما حماس آن را تایید نکرد و حتی در سخنرانی روز پنجشنبه سیدحسن نصرالله وقتی اسم محمد ضیف را ‌آورد از کلمه حَفِظَه‌الله استفاده کرد. در این کتاب نویسنده می‌نویسد: «در نوامبر ۱۹۹۳ (آبان ۱۳۷۲) محمد ضیف به ریاست عملیات حماس در داخل باریکه غزه منصوب شد. روزی که پیکر یحیی عیاش به خاک سپرده شد، ضیف فرمانده گردان‌های عزالدین قسام (شاخه نظامی حماس) شد و یک‌ ماه بعد شروع به انتقام‌گیری از اسرائیل کرد. ۲۵ فوریه ۱۹۹۶ (۶ اسفند ۱۳۷۴) یک بمب‌گذار انتحاری، کمربند خود را داخل اتوبوسی در اورشلیم منفجر کرد و ۲۶ نفر را کشت. همان ‌روز یک‌ عملیات شهادت‌طلبانه دیگر انجام شد که طی آن یک سرباز کشته و ۳۶ سرباز دیگر زخمی شدند. یک‌ هفته بعد هم در صبح روز ۳ مارس (۱۳ اسفند) یک حمله انتحاری دیگر در اتوبوسی در اورشلیم انجام شد که باعث کشته‌شدن ۱۹ تن و زخمی‌شدن ۸ تن شد. روز ۴ مارس هم یک‌ نیروی دیگر فلسطینی نزدیک صف خودپرداز مرکز خرید شلوغ دیزنگوف در مرکز تل‌آویو، بمب خود را منفجر و ۱۳ تن را کشت و بیش از ۱۰۰ تن را مجروح کرد. این ‌اتفاقات باعث شد شیمون پرز برگه قرمز محمد ضیف را امضا کند. اما او زنده ماند.»

یکی از بخش‌های این کتاب اشاره‌ای دارد به دهه 50 ایران و نگاهی که این رژیم جعلی به شاه ایران داشته است. برگمن در این کتاب، محمدرضا پهلوی را این‌گونه معرفی می‌کند: «شاه، حاکم مطلق ایران و سلطان مستبد، بی‌رحم و وسواسی ‌نسبت به خود بود.» (صفحه ۱۷۵) و به این‌ مساله اشاره دارد که شاه، یک‌ روند شتاب‌زده غربی‌سازی را به مردم زیردست خود تحمیل می‌کرد. برگمن از سازمان ساواک هم با عنوان «سرویس اطلاعاتی وحشی شاه» یاد کرده است. او بعد از این تعاریف، به یک ‌روز پس از فرار شاه می‌رسد و می‌گوید شاپور بختیار نخست‌وزیر وقت در ۱۷ ژانویه ۱۹۷۹ (۲۷ دی ۱۳۵۷) سراغ الیعذر سافریر، رئیس جدید ایستگاه موساد در تهران رفت و خواست امام خمینی(ره) را در حومه پاریس ترور کنند. به این‌ترتیب ییتزحاک حوفی، رئیس موساد کارکنان ارشدش را برای یک‌ جلسه فوری به مقر موساد در خیابان شاه طالوت تل‌آویو فراخواند. پایان جلسه به این‌ حکم منتهی شد که سافریر به بختیار پاسخ منفی داد.

بخشی دیگر از کتاب به نحوه شهادت شهید عماد مغنیه اشاره دارد و برگمن می‌گوید: «مغنیه با فاصله کمی از تاسیس حزب‌الله تبدیل به یکی از مهم‌ترین نیروهای این‌سازمان و کابوس اسرائیلی‌ها شد. مغنیه در کنار محتشمی‌پور، سازمان جهاد اسلامی را تاسیس کرد و همین ‌سازمان بود که احمد جعفر قصیر را به عضویت خود درآورد.» وحید خضاب در جایی از کتاب تذکر می‌دهد، رونین برگمن به ‌جای تلاش برای درک واقعی ‌انگیزه‌های ایمانی عملیات‌های استشهادی نیروهای حزب‌الله، سعی کرده در نوشته‌های خود این ‌عملیات‌ها را به سطح مغزشویی تقلیل دهد. اما با این‌حال یک ‌نکته مهم را که برگمن ذکر کرده نباید از نظر دور داشت. او می‌گوید حزب‌الله با اجرای عملیات‌های انتحاری در لبنان این روش را به چیزی از قبیل یک هنر تبدیل کرد و باید توجه داشته باشیم اسرائیل و آمریکا چندسال بعد با تاسیس داعش و ترویج بی‌رویه عملیات‌های تروریستی و انفجارهای انتحاری بین مردم غیرنظامی، شیوه مبارزه شهادت‌طلبانه را لوث کردند.

«موساد» [Mossad: The Greatest Missions of the Israeli Secret Service] نوشته میشایل برجوهر و نیسیم میشال [Michael Bar-Zohar and Nissim Mishal]

روایت شهادت مغنیه در کتاب عملیات‌های بزرگ موساد

«عملیات‌های بزرگ موساد» [Mossad: The Greatest Missions of the Israeli Secret Service] [نوشته میشایل برجوهر و نیسیم میشال Michael Bar-Zohar and Nissim Mishal] کتاب دیگری است که انتشارات آمریکایی «هارپر کالینز» منتشر کرده و در این کتاب به شماری از عملیات‌هایی که موساد در کشورهای عربی انجام داده ازجمله عملیات خونین «پادشاه سایه‌ها» اشاره شده است. در فصل اول این کتاب، این عملیات توسط روسای موساد برای ترور فلسطینی‌ها از طریق قربانی کردن مبارزان فلسطینی یا به خدمت گرفتن آنها برای رژیم‌صهیونیستی در اراضی فلسطینی صورت گرفته است.

ازجمله شخصیت‌های موساد که در این کتاب یاد شده، «مئیر داگان» است که در غزه با جمعی از سربازان اسرائیلی در لباس فلسطینی فعالیت و ادعا کرد که این افراد جزء افراد جبهه ملی آزادی‌بخش فلسطین در اردوگاه آوارگان لبنان بوده‌اند. این افراد به بهانه مصاحبه، نشستی را با فرماندهان فلسطینی در بیت‌لاحیا ترتیب دادند و سپس همه رهبران جبهه ملی در بیت‌لاحیا را به گلوله بستند. همچنین بنا به نوشته این کتاب، موساد توانسته تحت رهبری داگان چند عملیات بزرگ ازجمله ترور عماد مغنیه در دمشق، حمله به رآکتورهای هسته‌ای سوریه و پاکسازی رهبران فلسطینی در لبنان و سوریه را انجام دهد. در فصل دوم این کتاب تحت عنوان «جنازه‌ها در تهران» به مهم‌ترین ترورهایی که موساد در ایران انجام داده به‌ویژه ترور دانشمندان هسته‌ای که در غنی‌سازی اورانیوم در تاسیسات هسته‌ای ایران نقش داشتند، اشاره شده است. از دیگر ترورهای انجام شده توسط موساد در ایران که در این کتاب به آنها اشاره شده ترور افسران ایرانی و نیز عملیات آموزش جاسوسان و فعالیت آنها در ایران است.

در فصل سوم کتاب تحت عنوان «اعدام در بغداد» درباره داستان‌های عملیات موساد و جاسوسان و افسران این سازمان جاسوسی و نیز نحوه قانع کردن شماری از مردم عراق برای خدمت به نفع موساد گفته شده است. در فصل هشتم کتاب تحت عنوان «مردان ما در دمشق» به جاسوسان اسرائیلی در دمشق ازجمله ایلی کوهن، معروف به کمال امین ثابت اشاره شده که در فعالیت‌های محرمانه اسرائیل ازجمله در رسوایی لاوون در سال 1954 که هدفش ضربه زدن به اهداف مصری، آمریکایی و انگلیسی بود، شرکت داشت. درخصوص شهادت عماد مغنیه دو نویسنده ماجرای شهادت را تعریف کرده و می‌گویند از نظر اسرائیل و آمریکا عماد مغنیه خطری بزرگ به شمار می‌رفت که هیچ‌کس نمی‌توانست وی را پیگیری کند؛ چراکه وی پس از هر عملیاتی ناپدید می‌شد و از هر گونه گفت‌وگوی تلویزیونی یا ظاهر شدن در مقابل دوربین‌ها خودداری می‌کرد. این باعث شده بود سازمان‌های اطلاعاتی غرب همواره فعالیت‌های وی را پیگیری کنند و تنها چیزی که از مغنیه در دست داشتند این بود که وی در سال 1962 در روستایی در جنوب لبنان و در خانواده‌ای شیعه متولد شده است. زمانی که موساد متوجه شد مغنیه در دمشق به سر می‌برد فعالیت‌های گسترده‌ای را برای دستیابی به جزئیات از منابع مختلف ازجمله سازمان‌های جاسوسی کشورهای بیگانه آغاز کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...