ترس از فراموشی | شرق


«غروب پروانه» [ئیواره‌ی پەروانه] رمانی است که شهرت بختیار علی با آن آغاز شد و به دنبال انتشار این اثر در سال 1998 بود که لقب پرمخاطب‌ترین و تأثیرگذارترین نویسنده‌ کرد نصیب وی شد. «غروب پروانه» نقطه عطفی در ادبیات کردی محسوب می‌شود. این رمان خیلی زود مورد استقبال خوانندگان و منتقدین قرار گرفت. شاعر جهانی کرد، شیرکو بیکس، درباره این رمان گفته است: «غروب پروانه سرشار از فضاهای جادویی ناب و تصاویر و زبان شاعرانه بسیار بکر است. این شاهکار نقطه عطفی در ادبیات کرد محسوب می‌گردد. جست‌وجو برای یافتن عشقستان نشانگر دنیای رؤیایی و سرشار از اندیشه والای انسانی است که بختیار علی به بهترین شکل ممکن آن را به تصویر کشیده است.» رمان شامل بیست و دو بخش و یک قسمت پایانی است. نام رمان ارجاعی است به غروبی که در آن پروانه و دوستش مدیا توسط افرادی اعدام می‌شوند.

غروب پروانه» [ئیواره‌ی پەروانه]  بختیار علی

خندان، خواهر پروانه، راوی اصلی رمان است. «غروب پروانه»، جنگی است میان زیبایی و زشتی، باور و بی‌باوری، فردگرایی و تن‌ندادن به ‌گفتمان جامعه مردسالار و سنتی. و از این معبر به اندیشه انسانی صلح‌طلبانه و نگاه انتقادی به زندگی و اعمال انسان امروز گریز می‌زند. بختیار علی در گفتگویی می‌گوید: «من کردم، روح کردی دارم، زخم‌ها و دردهایم کردی است، تخیلاتم زاده‌ زندگی‌ام در کردستان است. ترس و وحشت‌هایم کاملاً وابسته به کرد بودنم است، من چیزها و مسائل را به‌گونه‌ای دیگر می‌بینم و حس می‌کنم، من زندگی بسیار سختی داشته‌ام، همین تجربه زیسته هم ویژگی خاصی به ادبیات من بخشیده است، درست است همیشه خواسته‌ام به عقلانیت و اندیشه‌ای جهانی فکر کنم و نخواسته‌ام کرد بودن را به قفسی برای خود تبدیل کنم، اما هر نویسنده‌ای جهان خود را دارد، هر نویسنده‌ای زیست و جهان ویژه‌ خود را دارد». غروب پروانه نیز مانند دیگر رمان‌های بختیار علی برخوردار از سبک رئالیسم جادویی است.

رئالیسم جادویی بختیار علی به عقیده بسیاری از منتقدان آثارش، خاص او و سرزمینش بوده و از ویژگی‌های بومی و افسانه‌ها و داستان‌های کهن کردی نشات گرفته است. بختیار علی مرز رؤیا و واقعیت را درمی‌نوردد و در مرز بین حقیقت و جادو داستان خود را بیان می‌کند و کردستان بستری مناسب برای درنوردیدن این مرز است. جایی از داستان از زبان نصرالدین خوشبو می‌خوانیم: «من هم مانند دیگر مخلوقات این کشور نیمی خیال و گردوغبار هستم و نیمی حقیقت ...». آشکارترین تکنیک بختیار علی برای این دونیمه‌کردن، انتخاب نام‌های شخصیت‌ها و ویژگی‌های جادویی‌دادن به آن‌ها است که در تمامی آثار او نیز مشهود است و در «غروب پروانه» نیز تجسم‌ یافته است. مثل نام‌های فریدون ملک، سیامند پرنده، مدیای غمگین و ... یا دادن ویژگی‌هایی مانند برانگیختن گردوغبار برای خندان کوچولو و پروانه، شیفتگی به ماه برای مدیای غمگین و ... همچنین است خود موضوع عشق در این رمان. موضوعی که خود در مرز میان خیال و واقعیت قرار دارد و نویسنده از زبان شخصیت‌هایش این مرز خیالی عشق را این‌چنین توصیف می‌کند: «عشق که به آن دست بزنی می‌میرد ... مشکل عاشق این است که آن‌قدر خواب می‌بیند که خودش را از یاد می‌برد...عشقی در دنیا نیست که مرگ را در درون خود نداشته باشد...».

فروید می‌گوید ما هرگز مانند زمان عاشقی در برابر درد بی‌دفاع نمی‌شویم هرچه بیشتر عشق بورزیم بیشتر درد می‌کشیم.1 «غروب پروانه» نیز داستانی درباره عشق و رنج‌های آن است. داستانی در توصیف برآمدن عشق و غروب آن، ‌که با قربانی‌شدن پروانه رقم می‌خورد. داستان با یک غروب جادویی و فضای جادویی تیره شروع می‌شود و با غروبی جادویی و تیره نیز به پایان می‌رسد. داستان که از زبان خندان کوچولو روایت می‌شود از غروب اول تا غروب دوم دو روایت موازی دارد. روایت اول توصیف عشق، سفر و فرار عاشقان به جنگل عشق است. عاشقانی که در عشق رهایی و زیبایی را می‌بینند و داستان دوم روایت مردمی است که عشق را زشتی می‌دانند. اما عشق را نمی‌توان کشت و آن هنگام که پروانه می‌میرد دوباره تمام جهان را پروانه‌ها فرامی‌گیرد و گرد پروانه‌ها بر سرتاسر آن سرزمین فرومی‌ریزد.

همانند دو غروب، دو روایت موازی دو خواهر نیز وجود دارد و خواهر کوچک‌تر داستان خواهر بزرگ‌تر را روایت می‌کند. داستان از زبان خندان کوچولو شروع می‌شود و از زبان او نیز تمام می‌شود. او می‌خواهد با این داستان پروانه فراموش نشود. پروانه نیز تمام ترس زندگی‌اش همان فراموش‌شدن و درد فراموشی است و تنها خواسته‌اش هنگام خداحافظی از خندان این است که او را فراموش نکند. خواست فراموش‌نشدن تا آخر رمان با پروانه هست: «ترس بزرگ من از فراموش‌شدن است ... خندان مرا فراموش نکن». خندان نیز روایت می‌کند تا از فراموش‌شدن عشق پروانه جلوگیری کند اما از خلال آن داستان زندگی خود را نیز روایت می‌کند. روایت در این داستان برای خندان کوچولو نه‌‌تنها تمهیدی برای جاودانه‌کردن پروانه و برآورده‌کردن خواست اوست بلکه کارکردی شفابخش و رهایی‌بخش نیز دارد. پل ریکور روایت‌کردن را ایجاد فضایی برای التیام خاطره می‌داند. جایی که زخم‌های خاطره می‌توانند التیام پیدا بکنند.2 فروید در مقاله «ماتم و مالیخولیا»3 دو عمل مثبت را در برابر دو عمل منفی قرار می‌دهد. او نخست عمل به‌خاطرآوردن را در برابر تکرار و دوم عمل سوگواری را در برابر عمل مالیخولیا قرار می‌دهد. در غروب پروانه نیز خندان کوچولو با به‌خاطرآوردن و روایت داستان پروانه و سوگواری برای او خود را از تکرار داستان او و از دام مالیخولیا نجات می‌دهد. در مقیاسی وسیع‌تر کارکرد این روایت برای نویسنده به‌خاطرآوردن دردها و زخم‌های جمعی و سوگواری برای آن‌ها از طریق نوشتن‌شان است، به قصد رهایی از آن‌ها و جلوگیری از تکرارشان. درنهایت بختیار علی عشق را راه نجات می‌داند.

پی‌نوشت‌ها:
1-پیش‌درآمدی بر خودشیفتگی، زیگموند فروید / ترجمه حسین پاینده ، مجله ارغنون، 1382، شماره 21
2- خاطره، تاریخ و فراموشی، پل ریکور، ترجمه ویکتوریا طهماسبی، گفتگو 1374 ، شماره 8
3-ماتم و مالیخولیا ، زیگموند فروید/ ترجمه مراد فرهادپور، مجله ارغنون، 1382، شماره 21

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...