پدید آوردن یک کارگاه آموزش طبیعت و سپس مشاهده فعالیت بچه‌ها به عنوان انسانهای کنجکاو، خودکار و کارآمد و روایت و بازتاب شایسته آن می‌تواند راهی باشد برای ایجاد یک فرهنگ یادگیری پویا، جدید و دوست‌داشتنی. کتاب «مشاهده دریافتی؛ مشاهده و مستندسازی با استفاده از نمونه کارگاه آموزش طبیعت» [Wahrnehmendes Beobachten] کاری از مرجان عالم زاده [Marjan Alemzadeh] مربی کارگاه آموزش طبیعت در دانشگاه کلن و گرد. ا. شفر [Gerd E. Schäfer] استاد تعلیم و تربیت دانشگاه کلن، کتابی است برای بیداری شوق مشاهده و دریافت این نکته که چگونه می‌توان زندگی روزمره را با حفظ ضوابط تعلیم و تربیتی آن، همسو با پرسش‌ها و علاقه‌های کودکان شکل داد. کتابی که می‌کوشد با مثال‌های عملی از کارگاه آموزش طبیعت دقیقا «مشاهدۀ دریافتی» را توصیف و شیوه پدید آوردن فرهنگ یادگیری در یک مرکز آموزشی را تدریس کند.

مشاهده دریافتی؛ مشاهده و مستندسازی با استفاده از نمونه کارگاه آموزش طبیعت» [Wahrnehmendes Beobachten] کاری از مرجان عالم زاده [Marjan Alemzadeh] گرد. ا. شفر [Gerd E. Schäfer]

«مشاهدۀ دریافتی» شکلی از برقراری ارتباط و تفاهم برای گوش سپردن به صداهای کودکان، یافتن فرم برای مستند کردن دریافت‌ها و سرانجام پاسخ به بچه‌ها در زندگی روزمره آموزشی است. این روش نگرشی است که به کودک علامت می‌دهد من به تو، به احساس و افکار و ایده‌هایت علاقمندم و تو را درمی‌یابم.

در جریان «مشاهدۀ دریافتی» مربی مشاهده‌گر با تمام حواس، با ادراک و احساسات خود در موقعیت کودک سهیم می‌شود و با دوربین عکاسی و خودکار یادداشت برمی‌دارد. این یادداشتها مجموعه سندهایی خواهند شد که به عنوان حافظه مشترک کودکان و نیروهای متخصص، چشم‌اندازهایی برای کار تعلیم و تربیت و مبنایی برای همکاری با پدر و مادر و مدرسه استفاده خواهد شد.

در نخستین فصل «درک آموزش» گرد. ا. شفر درباره شناخت کودک از جنبه آموزشی بحث و با بررسی دقیق فرایند یادگیری کودک تاکید می‌کند مشارکت کودک در محیط اجتماعی و فرهنگی خود، اساسی‌ترین تفکر درباره فهم آموزش است و بزرگسالان بیش از هر چیز مکلفند یک محیط اجتماعی و چارچوبی واقع‌بینانه برای کودکان فراهم و تضمین کنند که به آن‌ها امکان دهد توان مربوطه را تا حد امکان به کار گیرند و آن را بیشتر توسعه دهند. شفر با بررسی توانایی‌های کودکان از ضرورت ایجاد یک فرهنگ یادگیری جدید سخن می‌گوید که با ساختن یک محیط انگیزشی پرشور برای کودکان موجب رشد و پرورش همه توانایی‌هایی آنها به‌ویژه تفکر از طریق عمل، تفکر بازی‌کننده طراح، تفکر روایی طراح و همچنین تفکر استنباطی می‌شود. دومین فصل به نام «مبانی مشاهده دریافتی» تمرکز خود را به فرآیندهای آموزشی کودک اختصاص داده است. در این فصل آمده است که کودک در فرایند آموزش با اوضاع و شرایط محیط اطراف و با هم نوع خود به گونه‌ای برخورد می‌کند که می‌تواند از این طریق تصویری از جهان و خودش به دست آورد و با کمک این تصویرها رابطه خود را با جهان عینی و ذهنی، با انسانهای دیگر و با خودش تنظیم کند.

در این راستا «مشاهدۀ دریافتی» به عنوان ابزار حرفه‌ای کار تعلیم و تربیت به یاری مربی خواهد آمد. مبنای فکری را که «مشاهدۀ دریافتی» توسط آن هدایت می‌شود، می‌توان به این نحو بیان کرد که چگونه می‌توانم وضعیت کودک و تجربه‌هایش را تصور کنم تا آنچه را که از کارهای او دریافت می‌کنم معنادار به نظر برسد، بنابراین آنچه مورد سوال است، زاویه دیدی است که عمل و تجربه کودک در آن معنا دارد حتی اگر احتمالا از زاویه دید بیرونی بی‌معنی قلمداد شود. «کاربرد عملی مشاهده دریافتی» عنوان سومین فصل کتاب است که در آن چهار گام روش مشاهده شامل مشاهده همراه با دریافت، توصیف، بازتاب و مستند کردن توضیح داده می‌شود. در این فصل به مشاهده‌گر آموزش داده می‌شود که مشاهدات خود از فعالیت کودک را یادداشت و در سند کتبی، صوتی و تصویری ثبت و سپس داستان آن را روایت کند. در فصل چهارم «یک راهنمای تشخیص موقعیت برای مشاهده دریافتی» تمام مطالب کتاب خلاصه و مرور می‌شود تا خوانندگان آماده مطالعه پنجمین فصل «مثال‌های عملی از کارگاه آموزش طبیعت» شوند و در آن نمونه‌های کار عملی یک مربی و یادداشتهای او در نقش‌های مشاهده‌گر، انگیزه‌دهنده و همبازی را بررسی کنند.

با مطالعه مثال نخست «کارگاه آموزش طبیعت» در شهر مولهایم آلمان در کنار رود روهر یعنی «کودکان زیبایی‌شناس هستند» روشن می‌شود چه معنایی در این کار نهفته است که کودکان را حین انجام فعالیت‌هایی که خود انتخاب کرده‌اند مورد «مشاهدۀ دریافتی» قرار دهیم. در این بخش با مشاهده‌گر همراه می‌شویم و ماری کودک چهار و نیم ساله را در جنگل مشاهده می‌کنیم که در جریان گشت و گذار متوجه بچه‌هایی می‌شود که خزه پیدا کرده‌اند. کنجکاوی و جنب و جوش ماری، برخورد حسی او با طبیعت، شوق او در رنگ زدن تنه درخت، آهنگی که هنگام کار می‌خواند، آسودگی خیالش در تماشای دشت و شادی او در جریان حضور در طبیعت «مشاهدۀ دریافتی» را شکل می‌دهد که سبک روایت و بازتاب آن و شیوه تهیه سند از این رویداد را در این فصل خواهید آموخت با این رویکرد که مشاهده و گردآوری اسناد، هدردادن وقت نیست، بلکه نتیجۀ یک کنش تعلیم و تربیتی‌‌ همراه با گفتگوست، با این هدف که زندگی روزمرۀ تعلیم و تربیتی را به‌‌نحوی سودمند با سوالات کودکان هماهنگ کرده، روزبه‌روز آن را طرح‌‌ریزی و فضا را برای اندیشه‌ورزی پژوهشی و یادگیری باز نماید.

برای نمونه هنگامی که این «مشاهدۀ دریافتی» در تیم بازتاب داده می‌شود و مربی فعالیت ماری را برای دیگر معلمان مهد کودک تعریف می‌کند، آن‌ها تعجب می‌کنند زیرا ماری را کودکی بی‌قرار و عصبی می‌شناسند. اما بازتاب «مشاهدۀ دریافتی» این موضوع را آشکار می‌سازد که اگر ماری حس خوبی داشته باشد، مانند فضایی که جنگل به او ارائه می‌دهد، او در کمال آرامش فعالیت خواهد کرد. این امر رهنمود جالبی است برای باب کردن روز جنگل در برنامه مهد کودک، چرا که بودن در جنگل حال بچه‌ها را خوب می‌کند.

جان کلام کتاب این است که نگرش «مشاهدۀ دریافتی» مستلزم دقت کامل به لحظۀ حال است و راهی است برای ‌‌کمک به درگیری کامل با یک وضعیت، خواه برای چند دقیقه باشد، خواه حتی برای یک ساعت. این نگرش ‌‌با تلاش برای فهم روابط و رویدادهایی که دریافت می‌‌شوند، شکل می‌‌گیرد. فقط کسی‌‌ که گوش می‌‌دهد می‌‌تواند دقیقاً آنچه را که می‌‌شنود متوجه شود. فرورفتن به عمق یک وضعیت، گوش ‌فرادادن و زحمت ‌کشیدن برای فهمیدن هرچه ‌‌که در آن می‌‌گذرد، راه را برای ایجاد تجربیات مشترک باز می‌‌کند؛ موضوع مطرح در «مشاهدۀ‌‌ دریافتی» این ‌‌است که به صداهای زیاد کودکان برای بیان فکر‌‌ها و نظراتشان گوش‌‌کنیم تا بتوانیم به آنها پاسخ دهیم.

توضیح کامل پروژه «کارگاه آموزش طبیعت» و تجربیات خلاقانه آن مانند همراه شدن مربی با بچه‌ها برای به وجود آوردن کلبه‌ای در جنگل، ساخت پل و سد خاکی، صعود در یک ارتفاع، اندیشیدن جمعی درباره یک مطلب و اهمیت بازی و شادی در آموزش در این کتاب، یک کلاس درس بی‌نظیر است که خبر از گام‌هایی نو برای ایجاد یک فرهنگ یادگیری جدید می‌دهد و دعوتی است باشکوه به سوی طبیعت و زیبایی.

کتاب «مشاهده دریافتی؛ مشاهده و مستندسازی با استفاده از نمونه کارگاه آموزش طبیعت» با ترجمه مهوش ناطق در ۱۸۸ صفحه توسط انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد رهسپار بازار کتاب شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...