ریچارد داوکینز در کتاب «چشم‌اندازی از فراز کوه نامحتمل» [The view from mount improbable] به بررسی روند تکامل چشم جانداران می‌پردازد. او با ترسیم مسیر فرآیند نشان می‌دهد که مسیر چه آسان و چه سریع است و هیچگاه نامحتمل نیست.

چشم‌اندازی از فراز کوه نامحتمل [The view from mount improbable] ریچارد داوکینز

محمدرضا توکل‌صابری در گفت‌وگو با ایبنا خبر از انتشار جدیدترین ترجمه داد و گفت: کتاب «چشم‌اندازی از فراز کوه نامحتمل» نوشته ریچارد داوکینز [Richard Dawkins]، زیست‌شناس انگلیسی نشان می‌دهد که چگونه فرآیند آهسته اما پیوسته انتخاب طبیعی به پیچیدگی و تنوع قابل توجهی در جانداران منتهی می‌شود.

وی افزود: در این کتاب، ریچارد داوکینز به بررسی روند تکامل چشم جانداران می‌پردازد. او فرآیند تکامل را به رشته کوه‌هایی تشبیه کرده است که در طی آن جانداران از پایین کوه با تغییر شکل و پیچیدگی تدریجی به قله کوه تکامل می‌رسند. داوکینز از تمثیل کوه نامحتمل برای این روند استفاده کرده است.

توکل‌صابری گفت: تمثیلی که ناباوران به تکامل موجودات زنده برای وقوع چنین فرآیند پیچیده‌ای به کار می‌برند. او با ترسیم مسیر فرآیند نشان می‌دهد که مسیر چه آسان و چه سریع است و هیچگاه نامحتمل نیست. در واقع رسیدن جانداران به این قله‌ها انجام این امر نامحتمل، یعنی تکامل جانداران را نشان می‌دهد.

وی ضمن اشاره به اصلی‌ترین علت توجهش به ترجمه این کتاب گفت:‌ علت توجه من برای ترجمه این اثر موضوعی است که در زیست‌شناسی مطرح است. اینکه چگونه این پیچیدگی در ساختارهای بیولوژیکی دیده می‌شود؟ آیا در حالت تصادف این امر پیش آمده یا اینکه طرح و نقشه‌ای از پیش بوده است؟

این مترجم افزود: این موضوع مسائل فلسفی زیادی به وجود آورده است؛ برای مثال ویلیام پالی که یک اسقف انگلیسی قرن هجدهم است، به این موضوع اشاره داشته؛ وی اینگونه بیان می‌کرد که اگر یک ساعت را در صحرا ببینید محال است که خود به وجود آمده باشد، بنابراین به طور قطع یک سازنده‌ای داشته است؛ چشم انسان هم قطعا سازنده‌ای دارد و به طور اتوماتیک به وجود نمی‌آید.

توکل‌صابری گفت: این اثر که نوشته زیست‌شناس معروف انگلیسی است، کتاب‌های زیادی داشته و نشان می‌دهد روند انتخاب طبیعی باعث ایجاد پیچیدگی می‌شود؛ اینکه چگونه سلول‌های بسیار ساده در ارگانیسم‌های ساده‌تر که تنها یک سوراخی بیش نبوده‌اند چگونه به تدریج تکامل پیدا می‌کنند و تبدیل به مخروط‌های بینایی می‌شوند.

وی گفت: به تدریج این ارگانیسم ساده پیچیده‌تر، کروی شکل و دارای عدسی می‌َشود. یعنی اینکه ساختار بیولوژیکی با جهان مادی و فیزیکی فرق دارد. به همین ترتیب این پیچیدگی شکل گرفته است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...